ارسالها: 2642
#891
Posted: 1 Apr 2013 14:14
صندلی خالی
نه سازم کوک میمونه، نه کیفم کوکه دور از تو
ديگه عکس شناسنامهم به من مشکوکه دور از تو
به من که بیتو معیوبم، مثِ یه چرخ خیاطی
که سوزن میشکنه دائم، شده یه چرخِ اسقاطی
مثِ یه بطری خالی، رو میز پرتِ یه کافه
کناره مردِ تنهایی که دائم رؤیا میبافه
شدم شکل عزاداری واسه یه نعش بیوارث
یا سوزانبان مغمومِ توی فیلم شهیدثالث
خلاصه حال و احوالم مثِ دارالمجانینه
چشَم روزا پرِ گریهس، شبا کابوس میبینه
ولی انگار تو خوبی، سرت گرمه و قلبت شاد
چقدر سر به هوا موندی تا فکرم از سرت افتاد
می گن حال و هوات خوبه، مثِ ظهرای فروردین
همهش با ديگرون هستی، همهش میگین و میخندین
همین بسه برای من، همین که با خبر باشم
که تو آروم و خوشبختی... میتونم غرق رؤیاشم
آخه من شاعرم، سادهم، تصور کردنم خوبه
میتونم عاشقت باشم با اين قلبی که مغلوبه
میتونم همزبون باشم با یه صندلی خالی
به ته سیگارِ ماتیکیت، با یه تصویر پوشالی
فقط گاهی به یادم باش، یادت باشه که بیتابم
بدون شب به خیر گفتن به تو هرگز نمیخوابم
به يادم من بیفت گاهی توی کافههای پر دود
اگه جام پای میز تو رو یه صندلی خالی بود
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#892
Posted: 4 Apr 2013 15:13
به سلامتی تو
به سلامتی تو، یه دریا تکیلا
به سلامتی تو، تمام ودکاها
به سلامتی تو طلای ویسکیِ ناب
به سلامتی تو گیلاس سرخِ شراب
سرگیجههای خوب به سلامتی تو
یه کانتینر مشروب به سلامتی تو
به سلامتی تو،
تویی که اینجا نیستی
تویی که حتا پشتِ
این استکانها نیستی
به سلامتی تو مستی زیر رگبار
لکنت و ترانه... پا به پای گیتار
به سلامتی تو تلوتلو خوردن
تموم دنیا رُ از یاد خود بردن
عرق سگی، آبجو، به سلامتی تو
هق هق دور از تو، به سلامتی تو
به سلامتی تو،
تویی که اینجا نیستی
تویی که برعکس من،
غمگین و تنها نیستی
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#893
Posted: 9 Apr 2013 15:13
ماتریکس من و تو
بعد از ما
پیجهای عاطلمان باقی میمانند
در facebook
چون روحهای سرگردانی
که با خود حمل میکنند
چمدانی لبریز خاطره را...
بعد از ما
ایمیلهای فراوانی برایمان فرستاده میشود
از آشنایان بیخبر،
همکلاسیهای قدیم،
شرکتهای تبلیغاتی،
لاتاریهای یک میلیون دلاری حتا
با خبر برنده شدن...
و ایمیل باکسمان
ـ چون سگ ولگردی
که از باز کردنِ قوطی کنسروی زنگزده عاجز است ـ
توانِ خواندن آن ایمیلها را نخواهد داشت...
بعد از ما
تا همیشه منجمد میشوند کلماتمان
در وبلاگهایی که اینبار
صاحبانشان هک شدهاند...
اما دوستتدارمی
که با ایمیلی مخفیانه برای تو فرستادم
با مرگِ اینترنت هم از بین نمیرود!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#894
Posted: 9 Apr 2013 23:32
برای بوشهر
يه دختر بچه، با يه دوچرخه
يه دختر بچه، با يه دوچرخه،
خيلی وقته تو خوابام میچرخه...
به من میخنده مثلِ يه پَری
با دوتا چشمِ نازِ دَدَری
تو يه دامنِ گُل دارِ حریر،
رکاب میزنه با يه چرخِ پير
يه دوچرخه ی سبزِ زنگزده،
که انگار فقط يه راه بلده
راهِ خونهی خوابای منو،
راهِ دنیامو به هم زدنو...
اون دختر کيه؟ کی باخبره؟
از من واسه کی خبر میبره؟
از کجا مياد؟ به کجا میره؟
چرا هيچ وقت از يادم نمیره؟
شايد اون تویی! همسایهی دور!
همبازیه اون روزای پر نور!
تویی که وقتِ گرگم به هوا،
با من از دیوار می رفتی بالا
منو میشوندی ترکِ دوچرخهت،
با من میرفتی تا آخرِ خط...
تویی که آخر یه شب توی خواب،
رفتی از پيشم بیسوال جواب!
همون شبی که زلزله اومد،
خونههامونو از کوچه خط زد
همون شبی که شهرمون لرزید،
بعدش یه هفته بارون میباريد
با اون دوچرخه تا کجا رفتی؟
مادرم میگفت با خدا رفتی!
اما من هیچوقت باور نکردم،
حتا هنوزم پیات می گردم...
تا بیای و باز مثل قدیما،
بریم بازیِ گرگم به هوا
اين بار که تو خواب تو رو ببینم،
ميام و ترکِ چرخت میشينم
تا منو از این دنيا ببری
با اون چشمای نازِ ددری
همون چشما که هنوزم گاهی،
ميان سراغم تو بیپناهی
تو اون دختری که با دوچرخه،
تا همیشه تو خوابام میچرخه
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#895
Posted: 12 Apr 2013 14:07
مزرعههای قهوه
تو لحظههایی که پیشِ منی،
هر چی که بگم یه غزل میشه
وقتی پا به پام قدم میزنی،
هر منظرهیی «تاجمحل» میشه
فرقی نداره کجای شهرم،
فرقی نداره کجای دنیام،
انگار رو ابرا قدم میزنم
وقتی که دارم پا به پات میام،
انگار یه قایق ما رو میبره،
کوچه به کوچه تو شهرِ «ونیز»
نگا کن بهشت شاید همینجاس:
دو تا صندلی، من و تو، یه میز...
تو چشات مزرعههای قهوه، دستات از یاسن و عاج و زیتون
اوجِ پروانه رو یادم دادی، منو از تو پیله بردی بیرون
از زمانی که عاشقت شدم،
زمونه باهام مهربونتره
تو لحظههایی که پیشِ تواَم،
ساعتم همهش خوابش میبره
تو اون لحظهها برام مهم نیست،
چند شنبهس امروز، قرنِ چندمه...
هر چی به جز تو، هر کی به جز تو،
تو اون لحظهها کمرنگه، گُمه
تو اون لحظهها انگار هزارتا
بطری خالی پشتِ سرمه،
مستم و فقط تو رو میبینم،
تو رو میشنوم توی همهمه
تو چشات مزرعههای قهوه، دستات از یاسن و عاج و زیتون
اوجِ پروانه رُ یادم دادی، منو از تو پیله بردی بیرون
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#896
Posted: 15 Apr 2013 13:06
پرتره / یک
سرت را کمی خم کردهای
در روسریِ سرسریات
و روژِ صورتی تو
رنگِ پلنگِ کارتون کودکی است پنداری
ـ ونوس برنزهی من با چشمهای کلئوپاترا -
که با تماشایت
هفتساله میشود این مردِ میان سال!
چالهای کنج لبانت را دوست میدارم
چرا که پیامآورِ خندیدنِ تواَند در عکسِ یادگاری.
آرزو میکنم خندهات
تنها به عادت مرسوم عکس گرفتن نبوده باشد
و تو خندیده باشی
در آن لحظه از تهِ دل
چرا که خندهی تو
جهان را زیبا میکند.
عکاس کادرِ عکس را بسته
و من نمیتوانم بفهمم
به شاخهی درختی تکیه دادهای،
یا شانهی مردی...
اما هر یک از این دو باشند هم
توفیری نمیکند
چرا که تو زیباترین پرترهی روزگارِ منی
فرشتهای که در چشمانش
هکتار هکتار مزرعهی قهوه میسوزند
و هیچ مردی نمیتواند به حلقهای زرین
صاحبِ سرزمینِ درون سینهاش شود!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#897
Posted: 16 Apr 2013 17:41
صدام را اعدام نکنید!
صدام را اعدام نکنید!
او را به حلبچه ببرید
و بگذارید نفسهای عمیق بکشد.
نفسهایی عمیق،
عمیق،
نفسهایی به عمقِ
گورهای دستهجمعی کردستان...
صدام را اعدام نکنید!
او را به شلمچه بفرستید
و بگویید آنقدر گریه کند
تا نخلهای سوختهی خوزستان
دوباره سبز شوند...
صدام را اعدام نکنید!
او را به مادرانی بسپارید
که هنوز
با هر صدای زنگی گمان میکنند
فرزندانِ مفقودشان
به خانه برگشتهاند
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#898
Posted: 18 Apr 2013 10:10
رو من حساب کن
تو قهر کردی وآوازخونِ تو، کارش سکوت شد
گیتار پیرِ من، محکومِ چتری از تار عنکبوت شد
تو قهر کردی و دیگه پیانو رو ناکوک میزنم
هی سرفه میکنم، خمیازه میکشم، مشکوک میزنم
تو قهر کردی و سایهم شبانه روز، سیگار میکشه
یه دستِ ناپدید بین من و جهان دیوار میکشه
تو قهر کردی و روی گرامافون یه صفحهی سیاس
«ریچارلز» بعد از این مهمون دائم دلتنگیای ماس
این قهرو بشکن و
هر چی که سرنوشت واسهم رقم زده، نقشِ برآب کن
هرجای زندگیت،
حس کردی دیگران درکت نمیکنن... رو من حساب کن
بیتو همه منو مثل یه خوابِ بد، از یاد میبرن
روزام شبیه هم، لبخندای منم از قبل کمترن
بیتو خلاصهی این زنده گی برام، یه کوه حسرته
باور نمیکنم تنها گذاشتنم واسه تو راحته
بیتو هوام پسه، این رادیو همهش رو موج ماتمه
پیش چشای من هر منظره دیگه مثل جهنمه
عکسم تو آینه کابوس من شده، هی آه میکشه
ديگه خدا شبو رو آسمون من بیماه میکشه
این قهرو بشکن و
هر چی که سرنوشت واسهم رقم زده، نقشِ برآب کن
هرجای زندگیت،
حس کردی دیگران درکت نمیکنن... رو من حساب کن
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#899
Posted: 20 Apr 2013 11:37
دوئل
تو که نیستی مثلِ کافکا میرسم به مرزِ پوچی
تو پُر از معجزه هستی مثلِ دستای داوینچی
داشتنت، داشتنِ دنیاس، حسِ رو دریا دویدن
مثلِ یه سیبِ گلابی دستِ پنج ساله گیِ من
اگه سردت باشه میشه دیوانِ شمسو آتیش زد
واسه لبخندِ تو میشه مُرد و بازم دنیا اومد
با تو از بنبست هم میشه گذشت
میشه رفت و رفت و دیگه برنگشت
میشه پاک کرد مرزا رو از نقشهها
میشه فکرِ یه دوئل بود با خدا...
وقتی چشماتو میبندی هالوین میشه شبِ من
دیوارِ برلینو مردم به هوای تو شکستن
حتا دهخدا نتونست تو رو معنا کنه یک بار
هدایت پیِ تو میگشت لا به لای دودِ سیگار
تختِ جمشیدو قدیما با تصورِ تو ساختن
مشکله گذشتن از تو سخته دل به تو نباختن
با تو از بنبست هم میشه گذشت
میشه رفت و رفت و دیگه برنگشت
میشه پاک کرد مرزا رو از نقشهها
میشه فکرِ یه دوئل بود با خدا
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#900
Posted: 22 Apr 2013 11:49
دیدارِ نخست
و آهویی بودی که زیباییات
بوقِ ماشینها را لال کرده بود
و موهای سفیدم،
سیاه میشدند
یک به یک به ریتمِ قدمهایت...
پیش میآمدی
شبیه رقصندههای اسپانیایی
که مغرور میرقصند
و کِش میآمد خیابان
زیرِ گامهای تو...
چهقدر شبیه عکسِ آن دختر بودی
در آگهیِ تبلیغاتیِ بوردای خالهام
که به چهاردهسالهگی دزدانه ورقش میزدم
در زیرزمینِ نمناکِ خانهی مادربزرگ.
چهقدر شبیه خوابهای من بودی
در پشتبامِ تابستانهایی
که به هفتسنگ و گرگم به هوا میگذشتند...
گفتم: «ـ سلام!»
و میدانستم
سرنوشتِ من دگرگون شده است!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه