ارسالها: 2642
#911
Posted: 17 May 2013 12:08
میبینمی کجا به هم رسیدیم؟
میبینی کجا به هم رسیدیم؟
مثل همیشه سرِ دوراهی.
سهم تو بازم وحشت و تردید،
سهم من روزای چشم به راهی...
میبینی کجا به هم رسیدیم؟
پشت سر حسرت، رو به رو دیوار،
دوباره تو و ترس دلبستن،
دوباره من و بغض و انتظار...
اما همینم برام عزیزه
همین که گاهی دستاتو دارم
همین که شبها قبل خوابیدن
خاطرههامونو میشمارم
خاطرههایی که جز من و تو
هیچکی ازشون خبر نداره
کی میدونه ما چه حالی داریم
وقتی که شبا بارون میباره؟
شاید من و تو باید همینجا
به اوج این قصه میرسیدیم
شاید که بعد از گذشت سالا
باید دوباره همو میدیدیم
هرچی که هستش همین لحظهها
برام عزیزن، برام قشنگن
یه فصل تازه توی تقویمن،
خط رو قصهی ماه و پلنگن
همین لحظهها که عطر شالت
توشون میپیچه، مثل یه پیچک
همین که تو رو تماشا کردم
وقتی که خوابی مثل عروسک
همین قشنگه، همین که هستی،
همین که میشه صداتو نوشید،
همین که میشه توی خیابون
یه عابر شد و گاهی تو رو دید
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#912
Posted: 18 May 2013 13:35
پیلهی شعر
برای مجله شعر نمینویسم
در شبِ شعرها شرکت نمیکنم،
به نگاهِ منتقدها اهمیت نمیدهم
پیلهای از شعر میبافم دورِ خود
بیآرزوی پروانه شدن
و در سلول خود ساخته میمیرم
به امید آنکه ابریشمش
شالی شود
بر شانههای تو!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2333
#913
Posted: 19 May 2013 21:50
رابینسون کروزو
باید ترانه هامو توی بطری بندازم،
وقتی که موجا مقصدشون ساحلِ توئه!
چشماتو روی بطریای نامه بر نبند!
این آخرین امیدِ رابینسون کروزوئه!
بی تو اتاق من یه جزیره س میون آب،
متروک و سوت و کور، پر از گریه های من:
یه تک درخت نخل و یه آلونکِ حقیر،
با ساحلی که پر شده از ردپای من...
هر روز دوره می کنم همه ی این جزیره رو،
با خاطراتِ ناب و قشنگِ تو
پا به پاروز و شبای من خلاصه می شن
تو شنیدنه موسیقی مداوم موجا و صخره ها
دارم مدام نقشه می کشم اما چه فایده،
با چن تا تخته پاره نمی شه به تو رسید
صدبار اومدم به جنگِ خدایان موج ها،
صدبار این جزیره شکستای من رو دید
هر شب میون ماسه ها از هوش می رم
وبه بودنم کنار تو تو خواب دلخوشم
تو زنده می شی تو دل رؤیام شب به شب،
من تنها با خیال تو روزامو می کشم
تو دوره دوره دور تو ویلای ساحلیت،
داری به یه ترانه ی من گوش می کنی
کی باورش می شد که با یه چشم به هم زدن،
من رو تو این جزیره فراموش می کنی؟
بعد از کدوم بهانه اتاقم، جزیره شد؟
این دریا کی میون من و عشق تو نشست؟
دستای کی تو رو از لحظه هام گرفت؟
کی چشاتو روی این بی ستاره بست؟
دریا هنوز دراز کشیده میونمون،
ما بین بی خیالی تو و دلتنگیای من
یه قایق از تو خط افق سر نمی رسه،
تا دست تکون بدی روی عرشه ش برای من
این قصه آخرش به رسیدن نمی رسه،
تنهایی سرنوشتِ رابینسون کروزوئه!
یه مردِ خسته توی جزیره س که تاابد
باور نداره رفتی و تو حسرتِ توئه
ویرایش شده توسط: paridarya461
ارسالها: 2642
#914
Posted: 21 May 2013 21:08
«به درد خوردن»
هر چیزی در این جهان به دردی میخورد!
گیتارهای آندولسی
به کارِ مجنون کردنِ آدم میآیند
وقتی پاشنههای بلندِ کفشِ زنی زیبا
پا به پاشان
بر کفپوشِ بلوطیِ کافهای پرت
در غرناطه ریتم بگیرد.
سیگارهای زر به دردِ پدر بزرگها میخورند
تا بر نیمکتِ پارکها دودشان کنند
هنگامِ فکر کردن به دختری
در روپوشِ خاکستریِ دبیرستانِ «شاهدخت»
که هرگز پیر نخواهد شد.
«چاپلین» و «هیتلر»
با سبیلهای همگونشان لازمهی جهانند
تا اولی بر پردهی جادو
جار بزند گرسنگی عشق را از یادِ انسان نمیبرد
و عکسِ دومی در کتابهای تاریخ چاپ شود
تا به کودکان بیاموزد
سرخوردگیِ نمره نیاوردن را
بر سرِ اسباببازیهای خود خالی نکنند.
چاقوی سلاخی هم
در دستِ «فرمان» که نباشد
میتواند هندوانهای را قاچ کند
در کنارِ حوضِ تابستان.
سوسکِ حمام کاری میکند زنها
جیغهای فراموش شدهشان را به خاطر بیاورند
و مردِ خانه برای چند دقیقه
نقش امیرزادهای را بازی کند
که با یک دمپایی
دخترِ شاه پریان را
از دستِ اژدهایی قهوهای نجات میدهد.
حتا «کیهان» با دروغهایش
به دردِ برق انداختنِ شیشهها
در هفتههای آخرِ سال میخورد
و «ملا عمر» هم
به دردِ لای جِرزِ دیوار.
هر چیزی در این جهان به دردی میخورد!
من به این دردِ میخورم که شبها
رصد کنم کوچکترین حرکاتِ تو را در خواب:
غلتیدنت در موجِ ملافهها،
زمزمههای زیر لبت
و تکان خوردنِ آرامِ مردمکانت را
تا از ابریشمِ مژههایت شعر ببافم تا صبح...
تو هم
با اولین لبخندِ صبحگاهیات
به دردِ درمانِ تمامِ دردهای من میخوری!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#915
Posted: 26 May 2013 16:01
مُدِ سال
شک ندارم کریستین دیور به تو فکر میکرده
هنگام آفریدنِ عطرهایش
و زارا از پاهای تو الهام گرفته
برای طراحی زیباترین کفشهای جهان...
وقتی تماشا میکنم آمدنت را از دور،
خود را بر صندلیِ زیباترین شوهای مُدِ جهان میبینم،
شانه به شانهی ژانت جکسون،
سوفیا لورن،
اسکارلت جوهانسون...
و این تویی که ـ آهووار ـ پیش میآیی
بر سکویی ملتهب از فلاشِ دوربینها...
تماشای آمدنت شرکت در معتبرترین شوهاست
و در کنارِ تو پالتوی مندرسِ من حتا
مُدِ سال میشود.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#916
Posted: 1 Jun 2013 01:04
هریپاتر
ما به نوشتههای شما ایمان آوردهایم!
خانم رولینگ!
نسخهی اول کتابهاتان
با ماشینهای ضدِ گلوله جا به جا میشوند
و چیزی نمانده تیراژشان
رکوردِ کتاب مقدس را بشکند!
ما به اعجاز شما ایمان آوردهایم!
لطفن به هری پاتر بگویید
با چوبدستِ جادوگریاش
همینگوی را
دوباره زنده کند!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#917
Posted: 2 Jun 2013 11:19
هواپیمای تهران - رُم
کنده میشود از جا هواپیما
مانندِ دلِ من
هنگام دیدن مهمانداری
که عجیب شبیه توست!
مهماندار میشدی اگر
مسافران از تماشایت دل نمیکنند
و خلبان حتا درِ کابین خود را نمیبست
تا هر ازگاهی ببیندت
وقتی با لبخند
زیر سر پیرمردی خفته بالشت میگذاشتی!
همه لیوانی آب از تو میخواستند
و میدانستند
گرفتن آبِ طلب کرده هم از دست تو مُراد است!
چرا از یادت نمیبرم؟
چرا تو از پس هر چیزی سرک میکشی؟
چرا نمیتوانم بیدغدغه باشم،
مانندِ مسافری که شانه به شانهام خرناس میکشد؟
مانندِ همین مگس که بر ابرهای پشت شیشه نشسته
و اهمیت نمیدهد که مقصد پاریس باشد، یا پاکستان؟
نه عشقی دلش را ناکار کرده،
نه در فرودگاه اهانتآمیز بازرسیاش میکنند
و نه مشکل زبان خواهد داشت،
چون مگسهای تمام جهان
به یک زبان سخن میگویند...
در دوهزار پایی کنار توام
حتا وقتی همان مهماندار با لبخند میپرسد:
«ـ چای یا قهوه؟»
و من با خاطرهی چشمان قهوهایات
قهوهی تلخ مینوشم!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#918
Posted: 4 Jun 2013 19:37
سی تا شعر کوتاه از یغما گلرویی
1 / چهارشنبه روزِ خوشبختی نیست
فروشندگانِ بلیطهای بختآزمایی دروغ میگفتند
تو سهشنبه آمدی!
2 / مقصد
بالهایت را خسته نکن
تیهوی ترسخورده
گلولهها همیشه زودتر به مقصد میرسند...
3 / ملحفه
ملحفهای بر بند رخت
با لکهای سرخ و نا محسوس
گواهِ سربلندی ایل و
نجابتِ تازه عروس.
4 / یک حرف
میان قانا و قارنا
تنها یک حرف فاصله بود
و هیچکس
حرفی برای گفتن نداشت...
5 / عبور
عبورِ عریانت
بر ساحلِ دریا
دلیلِ خودکشی دستهجمعی نهنگها.
6 / ناسروده
ماشه را نچکان
مایاکوفسکی جوان
شعرهای ناسرودهی زیادی مانده
برای نو کردنِ جهان.
7 / غایب
قمریِ بیقرار
هزار باره میشمرَد جوجههایش را
و یکی کم میآورد
گربه اما به خواب رفته است
با پر کوچکی بر سبیل سرخش!
8 / مُهر
لکهی ننگ
نه دامنِ گلگون دختری در سربههوایی
که مهرِ ماندگارِ سرنگ است
بر ساعدِ میرعلایی.
9 / ماه و پلنگ
به گلولهی نگهبانِ سازمانِ فضانوردی كشته شد
پلنگی كه از سدِ سیمهای خاردار گذشته بود
تا خود را
به موشك ماهپیما برساند.
10 / گورستان
در گورستان
تنها مُردهگان
لبخند میزنند.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ویرایش شده توسط: alinumber7
ارسالها: 2642
#919
Posted: 4 Jun 2013 19:44
11 / ژدانف
این ژدانف است
در هشت و نیمِ بهارستان
که به سرکار خود میرود
در حوالی میدان.
12 / شباهت
چه قدر شبیهِ منی
گوسفندِ كت بسته ی پشتِ وانت بار
كه بیخبر از نزدیکی سربریدنت نشخوار میكنی
چهقدر به تو شبیهم
بین چهار ناشناسی كه مرا محیط كردهاند
در این ماشینِ بینمره.
13 / صندوق نوشته ی یك ژیان
حالا كه هر كی هر كیه
پس منم
پرایدم.
14 / سكوت
مثل یه پری دریایی
از اقیانوسِ گریههایم بیرون اومدی
و من تنها ملوانِ عاشقی بودم
كه زبانِ سكوتت رو میدونست.
15 / هالیوود
در دروغ زارِ هالیوود
جارموش بودن دل میخواهد و
آلتمن بودن
دیوانهگی.
16 / توله گرگ
پروانهها را دنبال میكنی
سر به سرِ قورباغهها میگذاری
و شادمانه با برادران و خواهرانت كُشتی میگیری
بزرگ نشو كه در گرسنهگی
آنان را خواهی درید!
17 / مسیر
از شریعتی به شیخ فضل الله رسیدیم
تا جلال آل احمد رفتیم و
از انقلاب گذشتیم
تمام راه را اشتباه آمده بودیم
آزادی
آنسوی چراغ قرمزها بود.
18 / پرنده
نام و نمرهات
از دفترچهی تلفنِ من پاك نمیشود
پرنده میمیرد اما
پرواز با او خاك نمیشود.
19 / فرهنگ
خداوندا
ما زبان یکدیگر را نمیفهمیم
فرهنگی دوزبانه فروفرست برایم
تا با تو به سخن درآیم!
20 / آفتابگردان
خورشید آن بالاست
آفتابگردان اما خم شده بر خاک
پی چیزی میگردد.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ویرایش شده توسط: alinumber7
ارسالها: 2642
#920
Posted: 4 Jun 2013 19:47
21 / لطفن این کتاب را بکارید
مرا ببخشید
آقای براتیگان
به جای کاشتن کتابتان
پشهی مزاحمی را با آن کشتم!
22 / کافکا یک
سالهاست سوسک میشویم
و کافکایی در این حوالی
اتفاق نمیافتد.
23 / کافکا دو
کافکا نویسندهی چک بود
من هم نویسندهی چکم
چکهای من اما
همیشه برگشت میخورند.
24 / ریلها
من و تو دو ریل های قطار بودیم
مسافران از ما گذشتند
به مقصد رسیدند
و ما به هم نرسیدیم...
25 / راهب
میدود راهب تبتی
با پنجهبوکس خونآلودی میات انگشتانش
دندان پلیس ضد شورش چین را شکسته است
او بودای مدرنیست
که به خودسوزی اعتقادی ندارد.
26 / چوپان
ساکت شوید! ارکسترهای فیلارمونیک سرتاسر جهان
سکوت کنید دقیقهای به احترام این چوپان
بر تپههای دشت مغان
که با صدای نِیاَش
عسل میشود شیر گوسفندان.
27 / خشکشویی
تکه کاغذی لهیده با سطرهایی شسته شده
در جیب پیراهنی که از خشکشویی بازگشته است
شاید این همان شعری بود که میتوانست
سرنوشت من
تو
و جهان را عوض کند.
28 / پایان پندآمیز
بالای کوه منتظر یکی از ما بودی
من لاکپشت بودم، رقیبم خرگوش
و قصه اینبار
به آن پایان پندآمیز ختم نمیشد.
29 / همینگوی
شما که با اسلحه وداع کرده بودید
آقای همینگوی
پس پارههای مغزتان
بر دیوار این اتاق چه میکنند؟
30 / بودن یا نبودن
شکسپیر اشتباه میکرد
مسئله بودن، یا نبودن نیست
بودن،
یا نبودن توست!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه