انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 28 از 36:  « پیشین  1  ...  27  28  29  ...  35  36  پسین »

اشعار منوچهر آتشی


مرد

 


پیام خصوصی

به او بگو : نمی توانم
به او بگو : اسبم مرده
وایستگاه قطار ولایتمان را شورشی نومیدی در اختیار گرفته
که دست ها و آهن ها را به گروگان دارد
و در برابر ، اصل درخت انجیر اجدادی اش را می خواهد
که آن چنان که خودش می گوید کلید سبز بهشت اش بوده
هم ستر عورت روحش
هم ناشتای دل وحشی اش
هم نام خانوادگی زن ویرانش
در زیر دست و پای مجریان پروژه
به او بگو :‌ نمی تواند
اسبش مرده ، فرودگاه ولایتشان بسته
و آسمانشان را
جفتی پرنده ی مهاجر تاریک هیولا
که بیشتر به شکل سایه یا شبح پرنده اند قرق کرده اند
انگار از قرار در سفر قبل صیاد نادانی ، جوجه ی نوبالی را
با تیر کمان قدیمی اش زده بود
به او بگو به هر حال فرودگاه بسته
پرواز تعطیل است و او نمی تواند
به او بگو :‌ نمی توانم
اسبم مرده زنم طلاق گرفته و نرفته
چون از قرار ، حضانت روح محجور مرا
به او سپرده اند
و ایستگاه ها وفرودگاه ها
به او بگو :‌ اصلا نمی تواند
بندی که او را به این جا طویله کرده
از جنس ریسمان و حلقه ی زنجیر نیست
از نوع ریشه های سرد آتش فشان های اعماق است که او را
شاید به ریشه های سرد آتشفشان دیگر گره زده اند
و او اگر بخواهد هم
باید تمام جهنم ها را بردارد با خود و راه بیفتد
اصلا بگو :‌ دروغ می گوید این شیاد واین ها بهانه است
بگو که از کجا معلوم
که آن شورشی نومید و آن پرنده های تاریک
و آن جهنم سرد خود او نیستند ؟
به او بگو
     
  
مرد

 


حالا که ملال ....

من که سنگ باشم
تو چه آب بروی چه باد
من که سنگ افتاده باشم
ملال که بیاید ، که رسوب کند
نه چشم رنگ ها را می شنود نه پوست صداها را
ملال که رسوب کند چه گُل چه گِل
اشکال از بالا جای زمین است
از قلعه ها و قطب
و یخ های سنگینی که از بهار و تابستان هراسی ندارند
نه ، گرمپی می ترکند
نه کرکی ،‌ می شکافند
و از آن ژرفا
چه نعره ی گل سردسیری چه گریه سوری
دومین یخ بندان زمین آغاز شده
حالا که ملال آمده است
     
  
مرد

 


می خواهم دوباره

گفتم : سلام
گفتم : تنور دیروز را
بی هیمه وانهادیم
تا سرد شد
این است که
نان فطیر بیات از آن برمی داریم امروز
گفتم سلام !‌ آمده ام تا دوباره بنویسمت
و هیزم کلمه ریختم آنجا
گفتم : می خواهم بدانم نون نامت
چه گونه بر تنور حس امروزم می چسبد
و امروز نبضم چه انفجاری خواهد داشت
وقتی بگویم دوستت دارم
و نبینم که واژه باژگونه و معوج به چهره و معنا
وا می گردد از سکوت حصار و در هوا معلق می ماند
می خواهم دوباره بچینمت
ای میوه ی رسیده ی کامل
ای اتفاق هر نفس افتادنی
ای گوشت شیرین خالص تابستان
می خواهم دوباره بخوانمت تا دوباره خواندنت را
پرندگان مهاجر ترانه ی اشتیاق وطن کنند
و آسمان غروب پاییزی
یک سره کهکشانی از ترانه و پرواز شود
گفتم : سلام ! آمده ام تا دوباره بخوانم
شاید سطری شگفت
ناخوانده ماند ، گلاویز حافظه ام شود
و بخواهد بداند که خوانده بوده امش از این یا نه
و یا نوشته بودهامش اصلا ؟
یا از پرنده ای شنیده بوده امش ،
پرنده ای
وامانده از مهاجران خسته
تا این دقیقه
بر اولین نشانه های یورت
که سایه اش
بر برف های قطبی لغزیده باشد
و خود نداند این را - از نومیدی
و همچنان
پاره کشیده باشد ، بی توش یا
سلام ! سلام ! آمده ام تا دوباره حفظت کنم ، بخوانمت
شب
روز
بیداری
رؤیا
ای درس سخت ناآموختنی زیبا
     
  
مرد

 


زن چهارم

زنی از مه درآمد نارنجی
و عذارش خیس شبنم
از بازی های کودکی جدا شدم
اسب چوبینم را
به طویله ی آتش بستم
کوشیدم ایستگاه قطار اختراع نشده ی روستا را
در مه بی قرار بامداد پیدا کنم
زنی از کوچه درآمد
کوچه ی شهری از بیرق باران حرف
گفت : سلام
گفت
از زن از مه درآمده ، در آمده ام
و تاقی سر در سرایم
به ارتفاع قامت بالنده ی شماست
و آن زن از مه سلام رساند و گفت : فراموش کردی؟ به همین زودی ؟
دفتر شعرم را به فراش پیر دبستان نیما سپردم
کوشیدم ایستگاه قطار زیرزمینی شهر تمدن را
در زیر دست و پای صداها و آهن و عضله پیدا کنم
زنی از تالار انجمن روابط زنان بین سیارگان درآمد
گفت : سلام
گفت
من از زن از کوچه درآمده ، درآمده ام
و خانه ای ایمن ازسرب در اعماق زمین و ویلایی در کیوان دارم
که نخل های نوری اش
دلخواه قمریان حیران شعرهای هنوز روستایی شماست
و آن زن از کوچه درآمده سلام رساند و گفت : فراموشش کن
خودکار بیکم را به موزه ی جدید التأسیس هنرهای منسوخ واگذاشتم
کوشیدم ایستگاه فضایی باستانی نمیر را پیدا کنم
زنی از باد درآمد از حوالی زعفران زاران شرق
گفتم سلام
گفت : با بادها معاصرم
و از درون جان هیچ زنی
از هیچ برهه و کوچه ای نیامده ام اما
نسبت دوری دارم
با ابتدای کودکی خودم و انتهای پیری شما
و خانه ای دارم در باد
که ازبهار به پاییز می کوچد و اززمستان به قلب الاسد
و تاق سردرش
رنگین کمانی است که گاهی هست و اغلب نیست
تیشه ای از نبیره ی فرهاد ها خریدم و
به کوه های نو خیز کهکشان گریختم
زن چهارم
پشت سرم ویله کرد
پیرزنی از مه
آنجا در امتظار توست که طلسمی از دروغ به گردن دارد
و راز را
به گوشهای سنگین تو خواهد ریخت
     
  
مرد

 


بالای سر تو

بگذار سبک باشم
و نیندیشم هرگز به چشم دریده ی آسمان حتی
که عریان دیده باشدت شبی یا روزی جایی
یا درختی
که برگی در انحناهای زلال تو انداخته باشد
به نیمروز و قیلوله ای آبی زلال ! ای مد کامل هوس
بگذار
بی رشک نگاهت کنم به خواب
و قفل کنم سکوت را
بر عبور صدای زنجره
که پشت پنجره ی رؤیایت
نور پوستت را دیده و هوایی شده
بگذار سبک باشم بسرایم
و مراقب واژه های خود باشم
که عرق مزه مزه نکنند
از بیخ کرک عذارت
بگذار
بی رشک عبورت بدهم از شعر
     
  
مرد

 


تاریخ تبعید

اگر بودی هنوز روز زیبا بود
هنوز اگر بودی صدا زیبا بود
درخت نارنج خانه را کندی
تا جا برای چاه فاضلاب باز شود
و همین
شد آغاز گاهشمار خستگی است
و همین تبعیدت کرد از رؤیاهای نارنجی
اگر بودی - ای دوست شب - هنوز روز زیبا بود
اگر هنوز بودی - ای دوست سکوت - صدا زیباتر بود
ره اما بالا آمده بود
و ریشه های آلوده ، نجاست به آوندها می دادند
و بهارهای فروریخته ی نارنج
بوی فاضلاب گرفته بودند
پس
یا جای نارنج یا جای فاضلاب
و همین
شد راز روزشمار تاریخ تبعیدت از نور و از سکوت
از شب گمشده در چراغ ها
واز رازهای خوشبوی نارن
     
  
مرد

 


زنی - فرازمان و زمین

زنی که از شمال 1377 می اید
برهنه می کند مویش را در تالاب هنوز اندکی آبی
و می تاراند ماهی هایی را که در قواره ی کرمینه
عمر هزاران ساله یافته باستانی شده اند
اما هنوز سنگواره ، نه
گذشته ، در جنوب 1310 مرده است ؟
جوبارکی که : بسی کند و کاوید و کوشش نمود / کز آن سنگ خار راهی برگشود
گذشته از زیر پیکره ی صخره ی من
تا گذشته باشد از من صخره سوی سر بالایی زمین و زمان و
رسیده باشد - شاید - به اینده
که در شمال 1377 واقع است و واقع نیست
نیست ، چون که از آن سوی قطب دوباره به سمت جنوب 1310 می رود
تا باز
از زیر هزارها من صخره عبور کند
و دور بزند هزارها 1377 را
زنی که از جنوب و شمال 1310 و 1377 عبور کرده ، در میانه راه
هزارها بار مویش را
در آبهای کهنه و نوزاد برهنه کرده گرچه روسری مشکی دارد حالا
هزارها ماهی پیر کوچک را برخیزانده
پوده های باستانی برکه ها
هزارها شاعر مرده را رستاخیزانده از هزار گورستان
گاهی گورستان و گاهی گلزار و
حالا پارک و فردا
زنی که از شمال 1377 آمده
یک بار در جنوب 1310
مرا ملاقات کرده گذشته ز من صخره
تا دوباره برسد به صخره ی من به سنگ آخری من
که از کناره اش همیشه علف های سبز سیراب بر می خیزد از آبیاری گریه ها
     
  
مرد

 


سوگوار خفته

میزبان پرسه های پریشان
میزبان اندوه مرگ نامنتظر دوست
خسته از ملال واژه های بی ملال
سبک ، از گریه بسیار
سنگین ،‌ از استخوان های بی گریه
این رؤیا ترا به کجا خواهد رساند ؟
بعد گریه های چهل شبانه روز
که تنها تابوت را به دریایهای تاریک بردند ؟
جز این که ، سفید از مرگ روبارو
زیبا شده ای
و زیباتر از مرگ برای مرگ
این زیبایی
ترا به سمت کدام درنگ بادبان خواهد داد؟
تابوت رفته است
با قایق های تاریک دیگر
در نیزار دور
کودکی به نیل سپرده شده
سالهای سال پیش به نیل سپرده شده در سبدی از خیزران و خون
تا امروز
کنار پستان های سنگی لنگر اندازد
و شیرخوارگی خود را بیاغازد
برای پیامبر شدنی مشکوک
خواهی ش پذیرفت ایا ؟
دورتر
مغاره ی تیغ دار جاودان فرعون
در انتظار اوست
و بیداری از خواب مردگان
ترا کی زیباتر خواهد کرد ؟
ترا ، کی به ما باز خواهد گرداند قایقی که شادی های روزمره ات را
به تاریکی برده است ؟
     
  
مرد

 


شال برای گردن من

به رسم قوم اش
شال گشاده بر گردن رهانده سیروس
با خاطر مویهی من به خاطر تو که رفته ای
شال گشاده بر گردن رهانده اند
شاعران خوزستان من
حالا بگو
شال ی که ندارم من
پس چه گشایم و رهانم بر گردن ؟
ای کاش تو نیز
گوگریو ی می خواندی ، هرمز
واگویه ای
که خم کند پازنان کوهی را به حیرت
بر تنگه تی که قافله از آن
بی زنگ می گذرد
و می برد تاقه های کفن به کهکشان
برای برادران باستانی ام
تا شالی از خیال بیاورد
برای گردن من
     
  
مرد

 


از سرد به سنگ

از تخت به سردخانه از سردخانه به سنگ
از سنگ به خاک
از ما عبور کردی
انگار نه انگار که ما گوشت و استخوان بودیم
نه انگار که دیوار
از ما عبور کردی
از سرد به سنگ
نتوانستم ببینمت
پشت درها و پارچه های بسته
نگذاشتند ببینمت
تنها بر تخت که بودی می دیدمت
خاموش
دوازده روز خاموش و دور ، دورتر از حالا
که هرگز نخواهمت دید
     
  
صفحه  صفحه 28 از 36:  « پیشین  1  ...  27  28  29  ...  35  36  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار منوچهر آتشی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA