ارسالها: 1329
#1
Posted: 25 Jan 2012 06:25
نوشته های شكسپير
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#2
Posted: 25 Jan 2012 08:05
جملات شكسپير در نمايش نامه هملت
1-اصرار در اندوه چون از مدت معین بگذرد دلیل بر خامی فکر است و افسردگی بیش از حد شایسته مردان نیست بلکه کم ظرفی و بی تجربگی و ضغف نفس را میرساند.
2-از آنروزی که اولین جنازه کشف شد تا هم امروزی که جنازه ای به خاک سپردند روزگار مدام فریاد میزند(باید چنین باشد)
3-ای کاش گوشت و استخوان من و این تن من که بیش از حد پلید شده است آب میشد آنگاه مانند شبنمی میگردید و از این شکنجه رهایی میافت.
4-راستی اعمال زشت اگر تمام زمین هم آنها را بپوشاند بالاخره پیش چشم مردمان فاش خواهد شد.
5-عواطف جوان بنفشه ایست که هنگام جوانی طبیعت خوش آب و رنگاست ولی دوامی ندارد.
6-اراده افراد والا مقام بخاطر مقامشان صرفا دست خودشان نیست. آنها نمیتوانند مانند اشخاص بی نام ونشان بدلخواه خود رفتار کنند زیرا صلاح و مصلحت همگان وابسته به اوست انتخاب وی باید با آرزوی مردمی کهوی سرور آنهاست هم آهنگ باشد.
7-هوشیار باشید و فراموش نکنید که ترسو همیشه سالم است.
8-افکار خود را نسنجیده بر زبان میاور و هیچ فکر نسنجیده ای را عملی مکن.
9-گشاده رو وخوش مشرب باش ولی هرگز خودت را پست مکن.
10-دوستان کهنه و آزموده را با پنجههایت نگه دار ولی هر تازه وارد ناآزموده ای را به دوستی مگزین تا شرافتت لکه دار نشود.
11-از داخل شدن به جنگ ونزاع برحذر باش اما وقتی وارد شدی کاری کن تا دشمن از تو هراسان شود.
12-گوش خود را برای شنیدن سخنان همه کس باز نگه دار ولی با عده کم و برگزیده ای سخن بگوی.
13-اظهارت و عقاید همه کس را بشنوولی قضاوت خود را نزد خودت نگه دار.
14-لباست موافق سرمایه ات آبرومند باشد اما از هرگونه جلفی به دور باشد زیرا لباس نشانگر روحیات شخص می باشد.
15-قرض مکن و قرض مده زیرا قرضهم خودش از میان میرود وهم دوستی را نابود میکند و خودش هم مقرون به صرفه نیست.
16-خودت را هرگز فریب نده در این حالت تو نخواهی توانست با احدیبه کذب و ریا رفتار کنی.
17-آری عفت به بی ناموسی اعتنایی نخواهد کرد گرچه بی ناموسی به یک شکل بهشتی در آمده و با عفت به مغازله بپردازد.
18-شخص ممکن است شب و روز تبسم کند و در عین حال رذل باشد.
19-بگذار ماده اهوی زخم خورده به گوشه ای برود و زاری کند اما گوزن تندرست بازی کند و شادمان باشد.
20-کلمات من به به جانب بالا پرواز میکنند ولی افکار من همچنان در پایین باقی می مانند کلامی که فکر همراهش نباشد هرگز به آسمان نمی رسد.
21-بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات ولطمات نامساعد روزگار را متحمل شویم یا آنکه سلاح نبرد بدست گرفته با آن مشکلات بجنگیم تا آن ناگواریها را از میان برداریم؟ مردن... خفتن...همین و بس.....
22-کرم همانا سلطان (خوش خوراکان) است زیرا ما همه مخلوقات دیگر را میپروریم تا خودمان را چاق کنیم و خودمان را میپروریم تا کرمها را چاق کنیمثروتمندان چاق و فقیران لاغر باهم فرقی ندارند فقط دو غذای متفاوت هستند که بر سر یک سفره صرف میشوند. عاقبت همه همین است وبس....
23-بزرگی حقیقی در این نیست که شخص بسبب موضوع حقیری بجنگ برخیزد بلکه در این است که هرگاه به شرافت وی بکوچکی پر کاهیتوهین شود آنرا بزرگ بشمارد.
24-دل شخص بزهکار آنقدر از بدگمانی پر است که از ترس افشای خطای خود خطایش را فاش میسازد.
25-پندی از دیوانگان : دوست بدار و فراموش نکن.
26-محبت نیز چون به منتها درجه شدت خویش برسد محتمل است یکباره میسوزد و خاموش میشود.
27-تعلل همچون آه است که چون از سینه برآید انسان را راحتی میبخشد ولی عمر را کوتاه میکند.
28-دریغا آن خاکی که جهان و جهانیان را از خود مرعوب کرده بود اینک وصله دیواری شده است تا سد راه سوز زمستان باشد.
29-اگر هرکول هم بکار بیفتد گربهرا از مئو مئو کردن باز نخواهد داشت و پستی طینت سگ را دگرگون نخواهد نمود.
30-انسان تا خود را نیک نداند نمی تواند دیگری را نیک بخواند.
31-آماده بودن شرط عقل است و در آن زمان که از دنیا رخت بربندیم ذره ای از متاعی که در این جهان اندوخته ایم نمی توانیم به همراه خود ببریم. پس دیر رفتن با زود رفتن با دیر رفتن چه تفاوتی دارد هرچه می شود بشود.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#3
Posted: 25 Jan 2012 08:08
مجموعه آثار
با توجه به تعداد نمایشنامه هایی که هر ساله از شکسپیر به صحنه می آمد ، می توان این طور نتیجه گرفت که او آنها را بسیار سریع مینوشته است. مثلا گفته شده او فقط دو هفته وقت صرف نوشتن نمایشنامه"زنان سر خوش وینزر" (که در سال 1601 اجرا شد) کرده است . البته این بسیار هیجان آور است که شکسپیر را در حالتی شبیه به آنچه در این نقاشیمی بینیم ، در ذهن مجسم می کنیم، که تنها با تخیلات و الهامات خود در یک اتاق زیر شیروانی کوچک نشسته است و با شتاب چیز می نویسد، اما واقعیت غیر از این بود. آن طور که گفته می شود شکسپیر بیشتر نمایشنامه هایش را دراتاق کوچکی در انتهای ساختمان تماشاخانه می نوشته است . به احتمالزیاد شکل فشرده ای از نمایشنامه را از طرح داستان گرفته تا شخصیتها و سایر عناصر نمایشی، با شتاب به روی کاغذ می آورده... بعد آن را کمی می پرورانده و در پایان، زمانی که بازیگرها خود را با نقشهای نمایشی انطباق می دادند ، شکل نهایی آن را تنظیم می کرده است.
طرحهای شکسپیر اغلب چیز تازه ای نیستند . در حقیقت او این قصه را از خود خلق نمی کرده، بلکه آنها را ازمنابع مختلفی مثل تاریخ، افسانه های قدیمی و غیره بر می گرفته است. یکی از منابع آثار شکسپیر کتابی بوده به نام "شرح وقایع انگلستان ، اسکاتلند و ایرلند" اثر "هالینشد" شکسپیر قصه های بسیاری از نمایشنامه خود را از جمله: "هانری پنجم"، "ریچارد سوم" و "لیر شاه" را از همین کتاب گرفت.
ازدیگر آثاری که از نمایشنامه های شکسپیر به جا مانده است می توان به : هملت
، شب دوازدهم ، اتللو ، هانری چهارم ، هانری پنجم ، هانری ششم ، تاجر ونیزی ، ریچارد دوم ، آنطور که تو بخواهی ، رومئو و ژولیت ، مکبث ، توفان ، تلاش بی ثمر عشق ... اشاره کرد.
نمایشنامه رومئو و ژولیت در پنج پرده و بیست و سه صحنه تنظیم شده و اگر نمایشنامه تیتوس اندرونیکوس را به حساب نیاوریم ؛ اولین نمایشنامه غم انگیز شکسپیر محسوب می شود . تاریخ قطعی تحریر آن معلوم نیست و بین سالهای 1591 و 1595 نوشته شده ، ولی سبک تحریر و نوع مطالب و قراین دیگر نشان می دهد ، که قاعدتاً بایستی مربوط به سال 1595 باشد.
هملت بزرگ ترین نمایشنامه تمامی اعصار است . هملت بر تارک ادبیات نمایشی جهان خوش می درخشد.دارای نقاط اوج، جلوه ها و لحظات بسیار کمیک است. می توان بارها وبارها سطری از آن را خواند و هر بار به کشفی تازه نایل شد . می توان تا دنیا ، دنیاست آن را به روی صحنهآورد و باز به عمق اسرار آن نرسید . انسان خود را در آن گم می کند ، گاه به بن بست می رسد، گاه لحظاتی سرشار از خوشی و لذت می آفریند و گاه انسان را به اعماق نومیدی می کشاند . بازی در این نقش، انسان را با تمام ذهن و روحشدرگیر خود می کند و او را در خود فرو می برد.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#4
Posted: 25 Jan 2012 08:18
شکسپیر بخشی از یک برنامه جامع برای بازسازی کلیسای تثلیث مقدس در شهر استراتفورد ـ آن ـ آوون بریتانیااست. روی سنگ قبر شکسپیر نوشته شده: رحمت بر آن کس که از این سنگها چشمپوشی کند / و نفرین بر او که استخوانهای مرا جابهجا کند.
این تصور وجود دارد که نوشتههای هشداردهنده متعلق به خود نمایشنامهنویس صاحبنام است. شکسپیر در این کلیسا غسل تعمید و دفن شد. این نوشتهها در چهار قرن که از مرگ شکسپیر میگذرد دیگران را از هر نوع تلاش برای جابجا کردن مقبره او بازداشته است.
شکسپیر آوریل 1564 پس از تولد در کلیسای تثلیث مقدس عسل تعمید داده شد و 52 سال بعد او را در همین کلیسا دفن کردند. قبر وی پشت محراب کلیسا قرار دارد و سالانه هزاران گردشگر از آن بازدید میکنند. یان استینبرن آرشیتکت و مسئول بازسازی کلیسای تثلیث مقدس با تاکید بر اینکه برای استخوانهای شکسپیر مزاحمت ایجاد نمیشود، گفت: ما از نفرین اجتنابمیکنیم.
این کار بخشی از فاز سوم بازسازی کلیسای معروف است که بیش از 800 هزار پوند هزینه داشته است. شکسپیر سال 1564 میلادی در استراتفورد به دنیا آمد و در 1616 درگذشت. "دو نجیبزاده از ورونا"،"ریچارد سوم"، "شاه لیر"، "هملت"،"رومئو و ژولیت"، "مکبث" و "تاجر ونیزی" از مهمترین آثار اوست
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#5
Posted: 25 Jan 2012 08:19
غزل اول
وقتي كه من مردم بيش ازلحظاتي كه صداي دلگيرو بدخلق ناقوس را خواهي شنيد كه به دنيا خبر مي دهد من از اين دنياي پست گريختم تا با پست ترين كرمها هم خانه شوم برايم اه و ناله و سوگواري مكن بلكه اگراين شعر را خواندي دستي كه انرا نوشته به ياد نياور زيرا من به قدري تو را دوست دارم كه دلم مي خواهد در خيال و افكار شيرين تو از ياد رفته باشم مبادا اگر به من فكر كني تو را غمگين سازد .oh باز می گویم.اگرتو به این شعر نظر افکندی وقتی که من شاید با گل در آمیخته و ترکیب شده ام حتی اسم بیچاره مرا نیز تکرار مکن بلکه بگذار عشق تو نیز با تمام شدن زندگی من زوال یابد و پایان پذیرد مبادا این دنیای عاقل به ناله و سوگواری تو بنگرد و تو را از بابت من ریشخند سازد در وقتی که من از دنیا رفته باشم .
no longer mourn for me when I am dead Than you shall hear the surly sullen bell.Give warning to the world that I am fled from this vile world with vilest worms to dwell:Nay if you read this line ,remember not .The hand that write it ;for I love you so ,That I in your sweet thoughts would be forgot,If thinking on me then should make you woe.O, if I say ,you look upon this verse .when I perhaps compounded am with clay ,do not so much as my poor name rehese,But let your love even with my life decay ;lest the wise world should look into your moan,And mock you with me after I am gone
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#6
Posted: 25 Jan 2012 08:21
غزل شماره2
اينكه تو را سرزنش مي كنند نقص تو نيست زيرا زيبايي هميشه هدف و نشانه تهمت بوده ا ست.بدگماني زيب و زيور زيبايي است كلاغي است كه در شيرين ترين هوا و آسمانها به پرواز در مي آيد.چون تو زيباييو خوبي تهمت و افترا فقط ارزش بيشتر ترا ثابت مي كندهمه طالب تواند و تو مورد خواست اين زماني چون فساد خوره شيرين ترين غنچه ها را دوست دارد و تو عالي ترين شيريني پاكيزه و بي لكه اي را اراپه مي دهي.تو كمينگاه و دام روزهاي جواني را از كنارش گذشته گذرانيده اي يا به تو هجوم نياوردهاند يا مورد حمله قرار گرفته پيروز گشته اي.معهذا اين ستايش تو نميتواند براي تو چنان ستايشي باشد كه بتواندبدخواهي و حسدي را كه تا ابد رها شده در افزايش است به زنجير كشد . اگربعضي بدگماني ها جلوه ترا در نقاب نميكرد آن وقت تو تنها سلطان مالكممالك دل ها بودي
That thou art blamed shall not be thy defect,For slander's mark was ever yet the fair;The ornament of beauty is suspect ,A crow that flies in heaven's sweetest air.So thou be good,slander doth but approve
Thy worth the greater,being woo'd of time;For canker vice the sweetest budsdoth love,And thou present'st a pure unstained prime.Thou hast pass'd by the ambush of young days,Either not assail'd,or victor beingcharged;Yet this thy praise cannot be so thy praise,To tie up envy evermore enlarged:If some suspect of ill mask'd not thy show ,Then thou alone kingdoms of hearts shouldst owe.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#7
Posted: 25 Jan 2012 08:23
غزل شماره3
خداحافظ تو خيلي عزيزترو گران تر از آني كه از آن من باشي و به احتمال قوي تو قدر و قيمت خود را مي داني.امتياز و سند ارزش تو به تو حق مي دهد خود را آزاد كني سند و همه سهامي كه در تو دارم منقضي مي گردد پس چگونه ترا نگه دارم مگر با عطاي خود تو و برايآن همه دولت و ثروت حقو شايستگي من كجاست؟در من دليل و موجبي براي ذريافت چنين هديه اي عالي و زيبا نيست بنابراين امتياز و انحصار من دوباره به تو برگردانيده مي شود .تو خودت را به من دادي در وقتي كه به ارزش خودت آگاه نبودي يا درباره منكه اين هديه را به او عطا كردي در اشتباه بودي پس عطاي بزرگ تو كهبر اشتباه و سوء تفاهم بنا شده حالا كه تو تشخيص و قضاوت بهتري پيدا كرده اي دوباره به خانه خود برمي گردد.بنابراين من تو را داشتم مثل خواب و خيالي كه آدمي را مي نوازدو ميفريبد.در خواب سلطانم دربيداري هيچ چنين نيست .
Farewell! thou art too dear for my possessing,And like enough thou know's stthy estimate:The charter of thy worth gives thee releasing;Mybonds in thee are all determinate .For how do I hold thee but by thy granting?And for that riches where is mydeserving ?The cause of this fair gift in me iswanting,And so my patent back again is swerving.They self thou gavest , thy own worth then not knowing,or me to whom thou gavest it esle mistaking;so thy great gift ,upon misprison growing,
Comes home again ,onbetter judgement making.Thus have I had thee ,as a dream doth flatter ,In sleep a king, but waking no such matter.
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#8
Posted: 25 Jan 2012 09:23
سخنان شکسپیر
بی گمان غم،دشمن حیات است.
گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند،
بر آن ها که می هراسند بسیار تند،
بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی،
و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است.
اما، برآن ها که عشق می ورزند،
زمان راآغاز و پایانی نیست.
تواضع، نردبان بزرگی و بلندی است.
سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند .
هر کس فقیر و قانع باشد ثروتمند است.
شكسپير : اگر كسي را دوست داري رهايش كن سوي تو برگشت از آنتوست و اگر برنگشت از اول براي تو نبوده
عجب روزگاري است، عاشق ميشوي ميگويند ديوانه است. ديوانه ميشوي ميگويند حتما عاشق است.
وقتي زندهاي يك نفر هم سراغت را نميگيرد، وقتي مردي، دسته دسته به ملاقات جنازهات ميآيند!
خواستم خوشبختي را معني كنم، معناي زندگي يادم رفت. خواستم سختي آنرا تجربه كنم، زندگي كردن را فراموش كردم
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#9
Posted: 25 Jan 2012 09:41
جمله های اموزنده شکسپیر
شیرینیه عشق یک لحظه(مدت کمی) باقی می ماند اما تلخیه عشق یک عمر باقی می ماند
ندگی یک نفرین(درد)است...خواب یک التیام(بهبود نسبی)است...مرگ درمان است
برای دنیا فقط شما یک نفرید اما برای یک نفر(عاشق) یک دنیایید
انگیزه برای شروع است وعادت برای ادامه
فسردگیم عمیق است ...به عمیقی یک دریا ودارم توش غرق میشم
مردای متاهل بیشتر از مجردها عمر می کنند اما خیلی بیشتر خواهان مرگند
رویا های شیرین حقیقت نمی یابند و به خاطر همین شیرینند
درد یک احساس ناخوشایندیست که حتی مقدار بسیار کمی از ان می تونههر لذتی رو ازبین ببره
هیچ هشیاری بدون درد نیست
زندگی یک نفرین(درد)است...خواب یک التیام(بهبود نسبی)است...مرگ درمان است
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 1329
#10
Posted: 25 Jan 2012 09:57
سخنان شکسپیر
هیچ غمی بدتر از به یاد اوردن شادی های (گذشته) در روز غم نیست
خیلی از مردم چیزی را در وجود خودشون دوست دارن که از وجود ان در دیگران متنفرند
شیرینیه عشق یک لحظه(مدت کمی) باقی می ماند اما تلخیه عشق یک عمر باقی می ماند
-سه جمله برای کسب موفقیت:
1-بیشتر از دیگران بدان.
2-بیشتر از دیگران کار کن.
3-کمتر از دیگران انتظار داشته باش .
دیوانه خود را عاقل می پندارد و عاقل هم می داند که دیوانه ای بیش نیست .
می دانیم که چیستیم ، اما نمی دانیم که چه میشویم .
عصاره ی تمام مهربانی ها را گرفته اند و از آن مادر ساختند .
یک لبخند می تواند جراحت اخمی را التیام بخشد .
زیبایی حقیقی را فقط درطبیعت می توان یافت و بس
ترس از بین می رود
عشق در قلبی پر ازسایه های ترس شکوفا نخواهد شد
هیچ چیز را یارای مقاومت در برابر داسزمان نیست
همانند موجی که به سوی ساحل ریگ پوشمیشتابد ، دقایق زندگیما نیز به پایان می رسد
گردش زمانه انتقامش را می گیرد
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...