ارسالها: 3119
#101
Posted: 30 Jul 2017 17:53
andishmand: شوم
گر پاره کنی مرا ز سر تا به قدم
موجود شوم ز عشق تو من ز عدم
عدم
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#102
Posted: 30 Jul 2017 18:04
javan: عدم
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
مرحوم افشین یداللهی
تلقین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#103
Posted: 30 Jul 2017 18:16
andishmand: تلقین
این زمان هم عشق چیزی غیر یک تلقین که نیست
یک ملودی هست و اما کوک و اهنگین که نیست
ملودی
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#104
Posted: 30 Jul 2017 19:11
javan: ملودی
این زمان هم عشق چیزی غیر یک تلقین که نیست
یک ملودی هست و اما کوک و اهنگین که نیست
قو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3748
#105
Posted: 30 Jul 2017 21:46
andishmand: قو
شنیدم که چون قوى زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجى
رود گوشه اى دور و تنها بمیرد
زیبا
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#106
Posted: 31 Jul 2017 07:13
aliazad77: زیبا
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه
شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست
بازار
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
ارسالها: 3748
#107
Posted: 31 Jul 2017 11:41
sky59523138: بازار
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند
سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
درویش
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#108
Posted: 1 Aug 2017 07:19
aliazad77: درویش
بغاری تیره، درویشی دمی خفت
دران خفتن، باو گنجی چنین گفت
که من گنجم، چو خاکم پست مشمار
مرا زین خاکدان تیره بردار
بس است این انزوا و خاکساری
کشیدن رنج و کردن بردباری
خفتن
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
ارسالها: 3748
#109
Posted: 1 Aug 2017 09:48
sky59523138: خفتن
خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار
چون نتواند کشید دست در آغوش یار
گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست
من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار
آتش
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#110
Posted: 2 Aug 2017 07:27
aliazad77: آتش
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی
سالها کرده تباهی و هوسرانی
دزد ایام گرفتست گریبانت
بس کن ای بیخودی و سربگریبانی
گریبان
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...