ارسالها: 24568
#161
Posted: 29 Sep 2017 11:15
javan: غزال
ز خون کشتگان پروا ندارد تیغ بی باکش
که موج شوخ بر دریای عمان می زند پهلو
غزال وحشی من چشم خواب آلوده ای دارد
که از شوخی رگ خوابش به مژگان می زند پهلو
صدف
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#162
Posted: 29 Sep 2017 11:17
andishmand: صدف
از رنج کشیدن آدمی حر گردد
قطره چو کشد حبس صدف در گردد
قطره
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#163
Posted: 29 Sep 2017 11:19
javan: قطره
آن آب به جوش آمد هستی به خروش آمد
تا واشد و دریا شد این عالم چون چاهی
دیدم که فراز آمد دریا و بشد قطره
من قطره و او قطره گشتیم چو همراهی
" حضرت مولانا "
صباحی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#164
Posted: 29 Sep 2017 11:23
andishmand: صباحی
هر صباحی عید داریم از تو خاصه این صبوح
کز کرم بر می فشانی باده موعود را
برفشان چندانک ما افشانده گردیم از وجود
تا که هر قاصد بیابد در فنا مقصود را
موعود
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#165
Posted: 29 Sep 2017 11:27
javan: موعود
از زمزمه ی عشق تو لبریز شدم
اشکی شدم از چشم تو سر ریز شدم
تو خنده ی یک بهار موعود شدی
من گریه ی بی امان پاییز شد
لبریز
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#166
Posted: 29 Sep 2017 11:32
andishmand: لبریز
ز شیرین کوهکن را جام لبریز
بهانه گو شکر گو باش پرویز
شیرین
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#167
Posted: 29 Sep 2017 11:34
javan: شیرین
درد دل مرا اگر فریاد نمی شوی
راه نجات من از این بیداد نمی شوی
عاشق شدن تنها فقط دل باختن که نیست
با شیرین شیرین گفتن که فرهاد نمی شوی
جام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#168
Posted: 29 Sep 2017 11:39
andishmand: جام
که آخر زین گدازش جام لاله
دمد زین خاک چون پر می پیاله
پیاله
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 24568
#169
Posted: 29 Sep 2017 11:44
javan: پیاله
ما گل به دست خود ز نهالی نچیده ایم
در دست دیگران گلی از دور دیده ایم
چون لاله صاف و درد سپهر دو رنگ را
در یک پیاله کرده و بر سر کشیده ایم
شرف
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 3119
#170
Posted: 29 Sep 2017 11:55
andishmand: شرف
ز عشقت بی نیاز از ملک و مالم
در این برج شرف نبود وبالم
نخوانده خطبهام خسرو به محضر
نکرده بیع این ناسفته گوهر
گوهر
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه