ارسالها: 1264
#211
Posted: 28 Nov 2017 17:14
javan: ننگ
من امروز نز بهر جنگ آمدم
پی پوزش و نام و ننگ آمدم
پوزش
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 3119
#212
Posted: 6 Dec 2017 09:32
nnasrin: پوزش
نکو روی و دانا و شیرین زبان
بر خویش برد آن شبش میهمان
کرم کرد و غم خورد و پوزش نمود
بد اندیش را دل به نیکی ربود
میهمان
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 1264
#213
Posted: 12 Jan 2018 05:38
خرم دلی که در حرمآباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
عیش
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 3119
#214
Posted: 12 Jan 2018 19:05
nnasrin: عیش
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
نخست پادشهی همچو او ولایت بخش
که جان خویش بپرورد و داد عیش بداد
شیخ
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 1264
#215
Posted: 12 Jan 2018 19:42
javan: شیخ
'شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفت شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی'
فاحشه
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 8967
#216
Posted: 12 Jan 2018 20:40
nnasrin: فاحشه
خوی با ما کن و با بیخبران خوی مکن
دم هر ماده خری را چو خران بوی مکن
اول و آخر تو عشق ازل خواهد بود
چون زن فاحشه هر شب تو دگر شوی مکن
دل بنه بر هوسی که دل از آن برنکنی
شیرمردا دل خود را سگ هر کوی مکن
هم بدان سو که گه درد دوا می خواهی
وقف کن دیده و دل روی به هر سوی مکن
امیر
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 3119
#217
Posted: 16 Jan 2018 10:45
maryy: امیر
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا
خطا
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 1264
#218
Posted: 16 Jan 2018 15:57
javan: خطا
پیر ما گفت خطا[b][/b] بر قلم صنع نرفت.
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.
صنع
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#220
Posted: 17 Jan 2018 19:07
realsex_mazyar: هزاردستان
به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی
همه خاکهای شیراز به دیدگان برفتم
دو سه بامداد دیگر که نسیم گل برآید
بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم
شیراز
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من