ارسالها: 3746
#41
Posted: 17 Jun 2017 11:50
sky59523138: ننگ
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
گنج
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#42
Posted: 18 Jun 2017 10:49
aliazad77: گنج
نابرده رنح گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
هر کو عمل نکرد و عنایت امید داشت
دانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرد
برادر
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...
ارسالها: 3746
#43
Posted: 18 Jun 2017 11:24
sky59523138: برادر
برادر جان من! دنیا نباشد جای خفتن ها
بیا ای همدم دیرین !چه حاصل از نگفتن ها!
حاصل
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3746
#45
Posted: 25 Jun 2017 18:25
realsex_mazyar: خالی بند
خالی بند شهر عشق من کجاست ؟
توشه اش خالیست طفلک !بی نواست
توشه
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3119
#46
Posted: 29 Jun 2017 15:12
aliazad77: توشه
به پیلان گردون کش و گاومیش
سپه را همی توشه بردند پیش
گردون
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
ارسالها: 3746
#47
Posted: 30 Jun 2017 10:48
javan: گردون
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را می دهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
نان
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3746
#49
Posted: 1 Jul 2017 21:02
realsex_mazyar: درگیر
درگیر عشق اویم
آشفته گشته مویم
ازجان من چه خواهی
شرمنده گشته رویم
آشفته
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 87
#50
Posted: 10 Jul 2017 06:46
aliazad77: آشفته
روز غوغا و شهر آشفته
تو به دل غافل و به تن خفته
موج و گردابها بدین زشتی
تو چنین خوش بخفته در کِشتی
کِشتی
اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود،
اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود...