انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 33 از 33:  « پیشین  1  2  3  ...  31  32  33

اشعار هلالی جغتایی


زن

 
رباعی شمارهٔ ۱۶

دیدم که یکی دو دسته از سنبل تر
بر بسته و خوش نهاده در پیش نظر
گفتم که برو دو زلف یارم بنگر
بر بسته دگر باشد و خود رسته دگر


رباعی شمارهٔ ۱۷

یار آمد و یار دل‌نواز آمد باز
بهر دل خسته چاره‌ساز آمد باز
عمرم همه رفته بود از رفتن او
صد شکر که عمر رفته باز آمد


رباعی شمارهٔ ۱۸

دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز


رباعی شمارهٔ ۱۹

بی روی توام هست ملالی که مپرس
وز زندگی خود انفعالی که مپرس
هر لحظه چه پرسی که بگو حال تو چیست؟
دور از تو افتاده‌ام به حالی که مپرس


رباعی شمارهٔ ۲۰

امروز ز حد می‌گذرد سوز فراق
وین شعلهٔ آهِ آتش‌افروز فراق
روز عجبی پیش من آمد! یا رب
این روز قیامت‌ست یا روز فراق
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
رباعی شمارهٔ ۲۱

در عشق نکویان چه فراق و چه وصال؟
بدحالی عاشقان بود در همه حال
گر وصل بود مدام سوزست و گداز
ور هجر بود تمام رنجست و ملال


رباعی شمارهٔ ۲۲

من باده به مردم خردمند خوردم
یا از کف خوبان شکرخند خوردم
هرگز نخورم ز باده خوردن سوگند
حاشا که به جای باده سوگند خورم


رباعی شمارهٔ ۲۳

از درد دل خود به فغانم چه کنم؟
وز زندگی خویش به جانم چه کنم؟
صبرست مرا چاره و دانند همه
لیکن من بیچاره ندانم، چه کنم؟


رباعی شمارهٔ ۲۴

نی از تو حیات جاودان می‌خواهم
نی عیش و تنعم جهان می‌خواهم
نی کام دل و راحت جان می‌خواهم
آنی که رضای توست آن می‌خواهم


رباعی شمارهٔ ۲۵

تا چشم تو عشوه‌ساز خواهد بودن
صد دل‌شده عشق‌باز خواهد بودن
تا از طرف تو ناز خواهد بودن
از جانب ما نیاز خواهد بودن
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
رباعی شمارهٔ ۲۶

ای هم‌نفس چند، که یارید به من
عاشق شده‌ام، مرا گذارید به من
چندم گویید کز فلان دل بردار
من دانم و دل، شما چه دارید به من؟


رباعی شمارهٔ ۲۷

کس نیست انیس دل غم‌پرور من
تا پاک کند اشک ز چشم تر من
سویم هم آب چشم می‌آید بس
آن نیز روان می‌گذرد از سر من


رباعی شمارهٔ ۲۸

مسکینم و کوی عاشقی منزل من
مسکین من و دیگر دل بی‌حاصل من
ای جان حزین تو نیز مسکین کسی
مسکین تو مسکین من و مسکین دل من


رباعی شمارهٔ ۲۹

دور از تو صبوری نتواند دل من
وصل تو حیات خویش داند دل من
آهسته رو ای دوست که دل هم‌ره توست
زنهار چنان مرو که ماند دل من


رباعی شمارهٔ ۳۰

سبحان‌الله! چه شکل موزون‌ست این؟
از هرچه گمان برند افزون‌ست این
نتوان گفت که چیست یا چون‌ست این؟
کز دایرهٔ خیال بیرون‌ست این
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
رباعی شمارهٔ ۳۱

بگداختم از دست جفا کردن تو
این‌ست طریق بنده پروردن تو؟
گر من به گناه عاشقی کشته شوم
خون من بی‌گناه در گردن تو


رباعی شمارهٔ ۳۲

نقش تو اگر نه در مقابل بودی
کارم ز غم فراق مشکل بودی
دل با تو دیده از جمالت محروم
ای کاش که دیده نیز با دل بودی


رباعی شمارهٔ ۳۳

گه در پی آزار دل رنجوری
گه بر سر بیداد من مهجوری
شوخی و به حسن خویشتن معذوری
بر عاشق خود هرچه کنی معذوری


رباعی شمارهٔ ۳۴

در پنجهٔ غیر پنجه کردن تا کی؟
سیم از پولاد رنجه کردن تا کی؟
گل را به گیاه دسته بستن تا چند؟
جان را به اجل شکنجه کردن تا کی؟


رباعی شمارهٔ ۳۵

با هر که نشینی و قدح نوش کنی
از رشک مرا خراب و مدهوش کنی
گفتی که چو می خورم تو را یاد کنم
ترسم که شوی مست و فراموش کنی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 33 از 33:  « پیشین  1  2  3  ...  31  32  33 
شعر و ادبیات

اشعار هلالی جغتایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA