ارسالها: 103
#112
Posted: 22 May 2012 10:34
setare2: ..
سنگ.سبو.می.مستی.لعل
سنگی زدی و سبو شکست...شاید نمیدانستی آن سبو جایگاه می خوشرنگی بود که شاهزاده ی لعل چهره برای مستی از آن مینوشید.
گاو.آبستن.دوشیدن.بچه.شیر
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 8911
#113
Posted: 22 May 2012 10:45
آن مرد نحوه دوشیدن شیر گاو آبستن را به بچه یاد داد.
.
یه چیزی بگو بشه باهاش نوشته ادبی گفت
.
زخمی.تیر.خون.تیغ.مجنون
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 103
#115
Posted: 22 May 2012 10:52
پارمیدا جان اون پنج جمله دقیقأ جز یک نوشته ی عاشقانه از یحیی محمدی بود.بعدشم آن مرد غلط کرد.آخه کی گاو آبستن رو میدوشه؟
paaaaaarmida: زخمی.تیر.خون.تیغ.مجنون
تیر زدی قلب مرا،تیغ ز خون جاری شد...
مجنون چو زخمی میگشت،خنده ی او زاری شد.
دهکده،آب،راه،چشم،چراغ
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 103
#116
Posted: 22 May 2012 10:55
setare2:
راه.ندا.غم.عشق.نگار
در راه آزادی،عشقم را ندا وار کشتند.غم بزرگی بود مرگ نگار من.
setare2: داداشی لعل به معنی یاقوت صرفن برای لب استفاده میشه
معنیش رو میندونستم.نمیدونستم فقط واسه لب هست.اما خب چهره ی مثل یاقوت هم میشه.به هر حال ببخشید.
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 8911
#117
Posted: 22 May 2012 10:59
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 103
#118
Posted: 22 May 2012 11:01
paaaaaarmida
الأن متن ادبی نوشتی؟نیشت رو ببند.
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 8911
#119
Posted: 22 May 2012 11:02
در راه بود.ناگهان نوری دید.آری نور چراغ های مردم دهکده بود.گویا چشم به راه او بودند.
تجمل.تفاخر.تکامل.تمسخر.تجمع
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 103
#120
Posted: 22 May 2012 11:07
paaaaaarmida:
تجمل.تفاخر.تکامل.تمسخر.تجمع
تجمل،تفاخر،تکامل،تمسخر،تجمع...کاش زندگی من به زیبایی همین نغمه ی حروف بود.ساده و روان.
دوش،لب،هم بستر،ساقی،می
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس