صفحه 5 از 15: « پیشین 1 2 3 4 5 6 ... 15 پسین »

نوشته ادبی (پست اول خوانده شود)

se7en_iran

کاربر

ارسالها: 227

#41 Posted: 29 Apr 2012 01:47

بيچاره دخترك،كه سرزمين خود را ترك كرده و به ديار دور نامردان رفته بود.
زشت_پرواز_رقص_يخ

این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس

ویرایش شده توسط: se7en_iran

Mr142

کاربر

ارسالها: 826

#42 Posted: 29 Apr 2012 01:57

se7en_iran
یدونه کم گفتی
se7en_iran: زشت_پرواز_رقص_يخ

بــه کــوتــاهــی آن لحــظــه شــادی کــه گذشــت،

غصــه هــم خــواهــد رفــت

se7en_iran

کاربر

ارسالها: 227

#43 Posted: 29 Apr 2012 03:50

زشت_پرواز_رقص_يخ_هنر

این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس

paaaaaarmida

کاربر

ارسالها: 8911

#44 Posted: 30 Apr 2012 08:39

دخترک زشت روی یخ سرد رقص میکرد.چنان که گویی پرواز میکرد.او هنر خود را به همگان نشان میداد
زیبا.آغوش.آهو.آب.هر لحظه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

mereng

کاربر

ارسالها: 7797

#45 Posted: 1 May 2012 13:55

در هر لحظه آهویی وجود دارد که آغوش زیبای مادر را رها کرده و دیگر هیچگاه نمیتواد سراب را از آب تشخیص دهد.
باد_سراب_کوه_اشک_گرگ

هله

paaaaaarmida

کاربر

ارسالها: 8911

#46 Posted: 1 May 2012 14:09

گرگ با چشمان اشک دار میدوید.گویی باد او را هدایت میکرد.به سمت کوهستان رفت تا جفتش را بیابد ولی سراب تنها یافته ی او بود
سخت.دل.عشق.لیلی.ناز

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

mereng

کاربر

ارسالها: 7797

#47 Posted: 1 May 2012 14:15

آه.امان از عشق...
ناز دل مرا خرید،لیلی من مرا دید...
در پس این بازی سخت،اشک مرا کسی ندید...
افسوس،ساده،اشک،رمان،جاده

هله

ویرایش شده توسط: mereng

paaaaaarmida

کاربر

ارسالها: 8911

#48 Posted: 1 May 2012 14:23

در قسمتی از رمان افسوس آمده بود
من ساده اشک میریختم کل جاده را به خاطر او
حسرت.بیچاره.سوز.دخترک.غمگین

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

mereng

کاربر

ارسالها: 7797

#49 Posted: 1 May 2012 14:30

دخترک بیچاره در حسرت تکه ای نان در هیاهوی طوفان و سوز سرما جان داد...افسوس که کسی برایش غمگین نشد
آه_زمان_جاری_صدا_نگاه

هله

ویرایش شده توسط: mereng

paaaaaarmida

کاربر

ارسالها: 8911

#50 Posted: 1 May 2012 14:36

زمان مرا نگاه میکند مرا صدا میکند.آه این سکوت از کجا جاری شده؟
خسته.مجنون.لاله.نسترن.یاس

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

صفحه 5 از 15: « پیشین 1 2 3 4 5 6 ... 15 پسین »

شعر و ادبیات /

نوشته ادبی (پست اول خوانده شود)

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

↑ بالا