ارسالها: 1626
#51
Posted: 1 May 2012 14:38
mereng: آه_زمان_جاری_صدا_نگاه
زمان در رگ لحظه ها جاریست
آه
با نگاه درخشانت صدایم کن
گل...خنده...شکارچی...دیوار...حنجره!
مرا ببوس
نه یک بار که هـــــــــــــــــــــــــــــــــزار بار
بگذار آوازه ی عشق بازیمان
چنان در شهر بپیچد که رو سیاه شوند
آنها که بر سر جداییمان شرط بسته اند...!
ارسالها: 8911
#54
Posted: 2 May 2012 07:09
او روی رنگین کمان رویای خود با سرور و شادی و جنجال بازی میکرد و خط عشق را میکشید
خسته.ریشه.گنجشک.زبان.سیاه
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#56
Posted: 5 May 2012 08:10
ابر و آتش صبح هنگام آفریدگار خود را ستایش میکردند که ناگهان صدایی از ملکوت به سوی آن ها آمد.
باد.نسیم.برگ.پاییز.خسته
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 484
#57
Posted: 5 May 2012 08:17
paaaaaarmida: باد.نسیم.برگ.پاییز.خسته
برگ و برگ ها خسته در باد پاییز اند و دنبال نسيمي اند كه روان در هوا بلغزند .
.
داغ . باد . افتاب . مرگ. فرياد
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم
ارسالها: 8911
#58
Posted: 5 May 2012 08:26
آفتاب داغ فریاد باد را درآورده بود.آری...گویی فریاد مرگ بود
تو.عشق.دل.هرگز.اینجا
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 6216
#59
Posted: 5 May 2012 08:29
Aston: داغ . باد . افتاب . مرگ. فرياد
هنوز به فکر ان کلاغم که در زل آفتاب داغ فریاد مرگ را حس می کرد!!!
حس. تنهایی. تو.دل.شب
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 484
#60
Posted: 5 May 2012 08:32
paaaaaarmida: تو.عشق.دل.هرگز.اینجا
عشق تو اينجا در دل من ?
نه هرگز !
.
تيغ , بي صدا , بي بهانه , سخت , زود
اجازه خدا
تو باید جای من باشی
ببینی در تو چی دیدم