ارسالها: 9253
#231
Posted: 15 Nov 2013 23:21
خیلـــی ها بــاران را نمــی فهمند
نمـــی فهمند باید خیس شـد تا سبکــــ شد
نمی فهمند کــه شیشه عینکــشــان باید نمناکـــــــ شود
نمــی فهمند کـــه با بــاران باید خندید
به بـــاران باید عشق داد
با بـــاران باید عشق کـــرد
و شــایــد بــاران خیلــی ها را نمــی فهمــد !
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#232
Posted: 17 Nov 2013 01:57
شعر زیبائی که مریم حیدر زاده عزیز در وصف عسل بدیعی نازنین سروده
free image hosting
بخواب آروم عسل بانو
که بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی دنیا
بخواب آروم و بی غصه
کی این درد و یادش میره ؟
سکانس آخرت این نیست
کسی جات و نمیگیره
لالالالا بخواب اما
روزای بی عسل سخته
با پرواز پر از دردت
بهار از یادمون رفته
تو با "پروانه ای در مه"
تو با "دستای آلوده"
عسل بودی،عسل موندی
واسه رفتن ولی زوده
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#233
Posted: 20 Dec 2013 22:08
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش آبی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر...
upload
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم