انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 18 از 82:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  81  82  پسین »

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۰

آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد
و آن تن درست نیست که بیمار ما نشد

دل گوشمال یافت ز سودای زلف او
تا این سزا نیافت سزاوار ما نشد

در آفتاب گردش از آن ذره برنخاست
کو دید روی ما و هوادار ما نشد

سودی ندید آن دل بی‌مایه کو بجان
سودای ما نکرد خریدار ما نشد

سودی که رفت بر سر بازار شوق ما
خود کیست آن که در سر بازار ما نشد؟

ما گنج گوهریم به کنج خراب دل
چیزی نیافت هر که طلب کار ما نشد

ز ارباب حال نیست چو بلبل کسی که دید
ما را و عاشق گل و رخسار ما نشد

در کار ما نرفت که در کار ما نرفت
فی‌الجمله که بود که در کار ما نشد

آن دیده را که صوفی صافی به هفت آب
هر دم نشست، لایق دیدار ما نشد

سلمان مگر شنید حدیثی ازین دهن
بیچاره خود به هیچ گرفتار ما نشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۱

نظری کن که دل از جور فراقت خون شد
نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد

ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟
حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟

تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال
اثر مهر توام روز به روز افزون شد

در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن
ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد

غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد

صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل
نقش خود در آیینه بر او مفتون شد

کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را
آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد

پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان
بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شماره ۱۷۲

نگارینا به صحرا رو، که بستان حله می‌پوشد
به شادی ارغوان با گل شراب لعل می‌نوشد

به گل بلبل همی گوید که نرگس می‌کند شوخی
مگر نرگس نمی‌داند که خون لاله می‌جوشد؟

زبانم می‌دهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد
مگر سوسن نمی‌داند که عاشق پند ننیوشد؟

نثار باغ را گردون، به دامن در همی بخشد
گل اندر کله زمرد ز خجلت رخ همی پوشد

مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی
سر انگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد

نگارا، گر چنین زیبا میان باغ بخرامی
کلاهت لاله برگیرد، قبایت سرو در پوشد

وگر سلمان میان باغ، بوی زلف تو یابد
به دل مهرت خرد، حالی به صد جان باز نفروشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۳

ز صبا سنبل او دوش به هم بر می‌شد
وز نسیمش همه آفاق معطر می‌شد

ز سواد شکن زلف به هم بر شده‌اش
دیدم احوال جهانی که به هم بر می‌شد

ز دل و دیده نمی‌رفت خیالت که مرا
با دل و دیده خیال تو برابر می‌شد

دهن از یاد تو چون غنچه معطر می‌گشت
سینه از مهر تو چون صبح منور می‌شد

آهم از سینه، چو عیسی، به فلک بر می‌رفت
اشکم از دیده، چو قارون به زمین برمی‌شد

بنشستم که فراقت به قلم شرح دهم
شرح می دادم و طومار به خون تر می‌شد

به گلم پای فرو رفته، چندانکه زغم
می‌زدم دست به سر پای فروتر می‌شد

روز اول که سر زلف تو را سلمان دید
دید ‌کش جان و دل و دیده در آن سر می‌شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۴

نمی‌دانم که نی چون من چرا بسیار می‌نالد؟
دمادم می‌زند یارش، ز دست یار می‌نالد

نشسته بر ره با دست و بادش می‌زند هر دم
از آن رو زرد و بیمارست و چون بیمار می‌نالد

دمیدندش دمی در تن از آنرو روح می‌بخشد
بریدندش زیار خود، از آنرو زار می‌نالد

ز بیماری چنانش تن نحیف و زار می‌بینم
که بر هر جا که انگشتش نهی صد بار می‌نالد

دمی بسیار دادندش، شکایت می‌کند زان دم
جگر سوراخ کردندش، از آن آزار می‌نالد

مگر در گوش او رمزی، ز راز عشق می‌آید
دلش طاقت نمی‌آرد، ازین گفتار می‌نالد

نفس با عود زن کز یار می‌سوزد نمی‌گرید
مزن بادی که از هر باد نی چون یار می‌نالد

منال از یار خود سلمان که تشنیع است بر بلبل
اگر در راه عشق گل ز زخم خار می‌نالد

دمی بر نی بزن نی زن، که دردی هست همراهش
اگر دردی ندارد نی چرا بسیار می‌نالد؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۵

غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد

بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم
درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟

از زلف او کشیده راهیست در دل من
وز دل دریست تا جان، عشقش از آن درآمد

یار آشناست اما نشناخت هر کس او را
زیرا که هر زمانی، بر شکل دیگر آمد

مردانه رو به کویش ای دل که رفت دیده
در خون خود چو پیشش، با دامن تر آمد

درویش بر درش رو، کانکس که بر در او
درویش رفت ازین جا، آنجا توانگر آمد

دل با سر دو زلفش، زین پیش داشت کاری
بگذشته بود از آن سر، امروز با سر آمد

از ماجرای اشکم، مطرب ترانه سازد
بس قطره‌های خونین، کز چشم ساغر آمد

هر کس که مرد، روزی دربند زلف و عشقت
از خاک او نسیمی کامد، معنبر آمد

بیمار توست سلمان، وانگه خوش آن مریضی
کز آستانت او را، بالین و بستر آمد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۶

جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
از سر راه عدم رقص کنان باز آمد

ای دل رفته ز پیش من و آزرده به جان
لطف کن با من و باز آی که جان باز آمد

صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد
بخت بیدار من از خواب گران باز آمد

رفت و می‌گفت که ‌آیم ز درت روزی باد
هر چه او گفت ازین باب بدان باز آمد

بس که چشمم چو صراحی ز غمش خون بگریست
تا به کامم چو قدح خنده زنان باز آمد

عمر ماضی چو خبر یافت به استقبالش
حالی از راه بپیچید عنان باز آمد

در پی او دل سرگشته نایافته کام
رفت و گردید همه کون و مکان باز آمد

چه طپی ای تن خشکیده چو ماهی در خشک!
جان بپرور که به جوی آب روان باز آمد

جان بر افشان به هوایش چو نسیم ای سلمان!
که بهار تو علیرغم خزان باز آمد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۷

خوش آمد باد نوروزی، خوش آمد
بنفشه در چمن شاد و کش آمد

به آب و سبزه و گل می‌کشد دل
که آب و سبزه و گل دلکش آمد

خوش آمد پیش گل، می‌گفت بلبل
خوش آمدهای او گل را خوش آمد

گل خوشبوی نیکو رو ندانم
چرا فرجام کارش آتش آمد؟

تن چون پرنیان گل چه بینی؟
تو طالع بین که خارش مفرش آمد

از آن نرگس برآمد خوش چو پروین
کزین طاس نگون، نقشش شش آمد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۷۸

گل که خوش طلعت و خوشبو آمد
عاشق روت به صد رو آمد

کاسه‌ای داشت سرم را عشقت
سر شوریده به زانو آمد

نیست از هیچ طرف راه گریز
تیرباران ز همه سو آمد

حال این چشم ضعیفم می‌گفت
قلمم، در قلمم مو آمد

سرکشی کرد و نشد با ما راست
آن سهی سرو که دلجو آمد

راز مشک سر زلف در دل
می‌نهفتم ز سخن بو آمد

سر و بالای تو می‌جست در آب
همچو سلمان که بلا جو آمد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل
شمارهٔ ۱۷۹


سلام حال بیماران رسانیدن صبا داند
ولی او نیز بیمارست و می‌ترسم که نتواند

صبا شوریده سودای زلف اوست می‌ترسم
که گستاخی کند ناگه بران در، حلقه جنباند

هوس دارم که درپیچم میانه نامه‌اش خود را
چه می‌پیچم درین سودا مرا چون او نمی‌خواند

اگر صدباره گرداند به سر چون خامه کاتب را
محال است این که تا باشد سر از خطش بپیچاند

سخن در شرح هجرانش، چه رانم کاندر میدان؟
قلم کو می‌رود چون آب، بر جا خشک می‌ماند

به مشتاقان خود وقتی که لطفش نامه فرماید
چه باشد نام درویشی اگر در نامه گنجاند

نهاده چشم بر راه است سلمان تا کجا بادی
ز راهش خیزد از گرد رهش بر دیده بنشاند؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 18 از 82:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  81  82  پسین » 
شعر و ادبیات

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA