انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 59 از 82:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  81  82  پسین »

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۲

کریما گوش کن گفتار نغزم
که چون من نغز گفتاری نباشد

سوالی می‌کنم فرما جوابی
کزین پیسی وزان عاری نباشد

فقیری که در بغداد سی کس
بود نانخوار و غمخواری نباشد

نهال مکرمت بر کس نبخشد
به صدر دولتش باری نباشد

سخن باشد متاع او و آنگه
متاعش را خریداری نباشد

به ناچارش بباید رفت از اینجا
چو غیر از رفتنش چاری نباشد

سوالی دیگرم هست از خداوند
بگویم گر دل آزاری نباشد

روا باشد که در دیوان سلطان
مرا مرسوم و ادراری نباشد؟

چرا باید که در اوراق احسان
بنام بنده دیناری نباشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۳

سحاب بهر یمین پادشاه روی زمین
به رقعه‌ای که ز خطش زلال جان بچکد
سواد شعر مرا التماس کرد از من
کنم به دیده سودای که آب از آن بچکد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۴

ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه
شهسوار همتت تا قرب اوادنی براند

بر براق همتت تا دید گردون بر عروج
بر زبان صد بار سبحان الذی اسری براند

از نشان پایه قدرت نشد آگاه وهم
گرچه صد منزل فزون از طارم اعلی براند

برنشست امروز دستت خامه پی کرده را
بی توقف بر سواد عالم بالا براند

در پناه راعی عدل رعیت پرورت
گله گرگ کهن را بره تنها براند

آسمان قد را خداوندا دعاگو می‌کند
بهر مقصودی ردیف شعر خود عمدا براند

تا شنیدم از زبان صادق القولی که شاه
بر زبان سی عقد صد کانی به نام ما براند

با دل خود گفتم ار چه پیش ازین بودت طمع
دولت شه باد چه توان این قدر حالا براند

بنده زان شادی که سلطان برد نامم بر زبان
این سخن را بارها با هر کسی هر جا براند

بلکه بر بالای چرخم تیر بر بالای چرخ
ثبت کرد این مبلغ و بر جمع سر بالا براند

دوش گفتندم یکی از نایبان حضرتش
مبلغی کم کرد ازان باقیش بر اثنا براند

گفتم این معنی کجا دارد روا شاهی که او
ابر را ادرار داد و بحر را اجرا براند

نیست لشکر قلب دشمن زر سلمان که او
زد بران انداخت بعضی را و بعضی را براند

سایه شه بر سرم بادا که هر کو بر سرش
سایه شه بود دولتهای مستوفا براند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۵

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی
از زرت دامن فرو باید فشاند
در زد آتش به برگ و ساز خویش
پیش خلقش لاجرم آبی نماند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۶


ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت
غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند

فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم
زمانه جز تو کسی را به پادشاهید نخواند

غبار دامن قدر تو بود چرخ کبود
گهی که همت تو دامن از جهان افشاند

به جاه خواست که ماند به تو مخالف تو
بسی بداد درین اشتیاق جان و نماند

شها کمیت من آمد رکاب سان در پا
عنان عزم به کلی ز دست من بستاند

به زور می‌کشمش چون کمان از آنکه برو
جز استخوان و پی و پوست هیچ چیز نماند

به مرکبیم مدد ده ازان که نیست مرا
بدست لاغری جز قلم که بتوان راند

وگرنه درستی خواهد از کسالت و ضعف
میان گرد بماند ستور و مرد نماند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۷

گر چه از اندیشه این واقعه
خلق را دردل به غیر از غم نماند
ظل احمد باد اگر شد ایمنه
عمر عیسی باد اگر مریم نماند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۸

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان
همه دعای تو گوید همه ثنای تو خداوند
حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال
بود در آید و یک یک به عز عرض رساند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  ویرایش شده توسط: King05   
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۶۹

پادشاها بندگان درگه احسان تو
هر یک از هر جنس چندین چارپا بسته‌اند
چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی
این چنین میر اخران چرا در بسته‌اند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  ویرایش شده توسط: King05   
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۷۰

نوکران میر حاج اختچی
زین و پالان را به تنگ آورده‌اند
این دو بد قول مخالف وعده را
راستی نیکو به جنگ آورده‌اند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شماره ۷۱

عقل را گفتم که عمری پیش ازین چوپانیان
گردن از گردون گردان از چه می‌افراشتند

این زمان آخر چرا زین سان جدا از خان مان
پشت بر کردند و روی از دشمنان برداشتند

گفت ای غافل تو از صورتگران روزگار
نیستی آگه کزین صورت بسی انگاشتند

پیش ازین چون گله در صحرای گیتی مردمان
خویشتن را گرگ یکدیگر همی پنداشتند

چون نبود این گله را از حفظ چوپانی گریز
میر چوپان را به چوپانی برو بگماشتند

میر چوپان را به چوپانی گریز
گرگ و میش آن داوری را از میان برداشتند

تا به عهد دولتت شاهنشه ایران رسد
گله را ار خواستند ار نه بدو بگذاشتند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 59 از 82:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  81  82  پسین » 
شعر و ادبیات

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA