انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 63 از 82:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  81  82  پسین »

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۲


خسرو اخاک درگه تو مرا
از غبار ذر ور نیکوتر
لیک در حالتی چنین که منم
غیبتم از حضور نیکوتر
حال چشمم بدست دور از تو
چشم بد از تو دور نیکوتر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۳


اگر هزار گنه بنده‌ای کند نبود
چنان بزرگ که اندک جریمه سرور
ستارگان همه در گرد شند بر گردون
گرفت نیست بران جمع جز که بر مه و خور
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۴

پریر روز به حمام در فقیری را
به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور
فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد
چو شانه ریش گرفتم که دور نیستم دور
از آن پس ز پی عذر داد مشتی گل
فقیر گفت که ای خواجه نیستی معذور
دل مرا که به کلی خراب کرده توست
گمان مبر که به یک مشت گل شود معمور
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۵

آنکه از کبر، یک وجب می‌دید
از سر خویش تا به افسر هور
وانکه می‌گفت شیر معرکه‌ام
دولت شاه ساخت او را کور
قوت الظهر پشت او شکست
قره‌العین کرد چشمش کور
تا بدانی که با سعادت و بخت
برنیاید کسی به مردی و زور
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۶

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت
آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر

در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید
در جهانداری همه چیزت مهیا جز نظیر

باغ دولت آب فتح از حد تیغت می‌خورد
دشمن آتش نهادت سوخت زین غم گو بمیر

گر سگی می‌گیرد از دیوانگی صحرای موش
شیر دران را چه غم از گربکان موش گیر

داشتم شاها من اسبانی که می‌بردند سبق
از براق سیر آسمان اندر مسیر

خیل گردون غالبا بر سر ایشان رشک برد
کرد هریک را به رنج و علتی دیگر اسیر

این چنین راهی است دور از پیش و از اسبان مرا
لاشه‌ای وامانده است آن نیز چون من لنگ و پیر

باز بین کار مرا کان بار گیرم نیز ماند
هم نماندی گر به کاری آمدی آن بار گیر

من ضعیف و خسته و بار گران بر خاطرم
هر که را باری است و هست از بارگیری ناگزیر

تا نصیر و حافظ و یاور نباشد خلق را
جز خدا بادا خدایت حافظ و یار و نصیر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۷

کرا مجال بود کز زبان همچومنی
حکایتی برساند به بارگاه وزیر

زمین ببوسد و بعد از دعا خطاب کند
که ای جناب تو والاتر از سپهر اثیر

سپهر را همه بر قطب دولت تو مدار
ستاره را همه بر سمت طاعت تو مسیر

مثال امر تو را دور چرخ فرمانبر
نگین رای تو را مهر مهر نقش پذیر

تویی که صبح ضمیر منیرت از سر عار
فشاند بر رخ خورشید دامن تشویر

نفاذ تیر بیان تو در مجاری فکر
چو گوش‌های کمان کرده پرز زه لب تیر

ز عشق خط روان مسلسل قلمت
نسیم آب روان را کشیده در زنجیر

زمانه راست ز بخت تو صد بشارت فتح
که هست بخت تو همچون مسیح طفل بشیر

مرا ز طالع وارون شکایتی است عجب
اگر مجال بود شمه‌ای کنم تقریر

چهار ماه تمام است تاز حضرت تو
میان ببسته چو رمحم زبان گشاده چو تیر

عجب درانکه درین چهار ماه یک نوبت
به حال بنده نفرمودی التفات ضمیر

که در رکاب همایون ما درین مدت
چه می‌کند به چه می‌سازد این غریب فقیر؟

نه هیچ شغل که او را بود در آن راحت
نه هیچ کار که او را از آن بود توفیر

حدیث رفته رها می‌کنم که آن صورت
نوشته بود قضا بر صحیفه تقدیر

کنون در آینه رای عالم آرایت
ببین که کار مرا چیست صورت تدبیر

مرا خدای تعالی به فر تخت تو داد
فصاحت و هنر و شعر و انشا و تحریر

فصاحت و هنر و شعر را رها کردم
هنر مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر

مرا ز جنس دگر نوکران پیاده شمار
از آنتکه باز ندانند شعر را ز شعیر

ببین کهع آنچه بدیشان رسید در یک ماه
به من رسید درین چار ماه عشر عشیر

بقای جاه تو بادا که هر چه مقصود است
درین میانه مرا گفته شد قلیل و کثیر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۸

عاشثی شمعا از آن رو چون منت
چهره‌ای زردست و چشم اشک پاش
ورنه‌ای عاشق چرا بی علتی
هر شبی بیماری و صاحب فراش
عادتی داری که هر شب تا به تیغ
سر نبرندت نیابی انتعاش
سرکشی در عشقبازی می‌کنی
رو که بر عاشق حرام است این معاش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۰۹

خورده بودم غصه بسیار و طبعم بسته بود
داد حبی مسلهم فرزند مردود حبش
تا به هر مجلس که بنشینم روانی می‌رویم
بر سر و بر سبلت و بر ریش مردود حبش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۱۰

از آبله جرب تن من
شاخی است که غنچه گشت بارش
هر عضوی و صد هزار غنچه
هر غنچه و صد هزار خارش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۱۱

گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر
چار ترکت باید اول تا رود کارت ز پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه
ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 63 از 82:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  81  82  پسین » 
شعر و ادبیات

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA