انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 68 از 82:  « پیشین  1  ...  67  68  69  ...  81  82  پسین »

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۲

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا
که آسمان بزرگی و اختر دادی

رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم
به تیغ و کلک تو برداشتی و بنهادی

ز دست خیل سخایت که عادت کان کرد
نشسته دست گهر در حصار پولادی

خدایگانا یکبارگی بیفتادم
ز ضعف حال و تو با حال من نیفتادی

کنون زمانه که شاگرد رای توست مرا
ز درگه تو جدا می‌کند به استادی

ز خانه‌های عناکب خلل پذیرتر است
مرا سزای اقامت ز سست بنیادی

قبول کرده ازین بنده کش کنی آزاد
به جان خواجه که دیشب نخفتم از شادی

پس از غلامی ده ساله گشته‌ام راضی
به بندگیت به یک سطر خط آزادی

بسان سوسن اگر بنده را کنی آزاد
به صد زبان کنم از بندگیت آزادی

همیشه تا که جهان و جهانیان باشند
پناه و پشت جهان و جهانیان بادی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۳

در ره بغداد کز هر جانبی
ناله افتاده باری آمدی
داشتم اسبی که از رفتار او
بر دلم هر دم غباری آمدی
اندکی زر نیز بود اما نبود
آن قدر کاندر شماری آمدی
زر نماند و مرد ریگ اسبم بماند
هم نماندی گربه کاری آمدی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۴


ای وزیری که گر ز کلک تو ابر
داشتی مایه در چکانیدی

گر عیال کف تو گشتی آز
از گداییش وارهاندی

بر تو گر نیستی مدار جهان
چرخ گرد جهان نگردیدی

دوش گفتند درد پایی هست
خواجه را کاش بنده نشنیدی

درد چشمش اگر امان دادی
آمدی پای خواجه بوسیدی

به سرو دیده آمدی پیشت
دیده بر پای خواجه مالیدی

دیده خویش را دوا کردی
درد پایش به دیده بر چیدی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۵

ایا دریای جود و کان همت
که گردون مروت را مداری
ترا زان گوهر نایاب کان است
به رنگ لعل و بوی مشک تاری
کرم کن پاره‌ای بفرست پنهان
اگر داری و می‌دانم که داری
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۶

ز دور دایره این محیط پرگاری
نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

نشسته‌ام به کناری چو چنگ سر در پیش
فتاده در پس زانو و می‌کنم زاری

در آتشم چو زر از دوستان قلب دو رو
ز بی زری همه از من نموده بیزاری

ز بی زری است اگر چون چراغ بی روغن
زمان زمان نفسی می‌زنم به دشواری

برای تلخی عیش حسود و شادی دوست
کنم به خون چو قدح رنگ چهره گلناری

عزیز مصر وجودم، نیم اسیر کسی
درین دیار از اخوان چرا کشم خواری
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۷

ایا کار و بار اعتباری نداری
بر شاه دلشاد کاری نداری
سگان را مجال است بر آستانش
خوشا وقت ایشان تو باری نداری
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۸

به حق المعرفت هر کس چه داند کازر و نی را
منش دانم بد اندیشی است بد نفسی بد آموزی
سیه کاری سیه ماری سیه گوشی سیه پوشی
سیه بختی سیه دستی سیه رویی سیه روزی
علاهم بهتر است اما قوی کسری است مالک را
سپردن ملک کسری را به زرد زدی و زر دوزی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۵۹

چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم
که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی

مجاوران دیار خراب را دیدم
در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

به خاک رهگذار حبیب می‌گفتم
که ای غلام تو آب حیات در پاکی

کجا شدت گل این باغ و شمع این مجلس
کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی

بسی ازین کلمات و حدیث رفت و نبود
در آن منازل خاکی بجز صدا حاکی

زمان زمان به دل و چشم خویش می‌گفتم
ایا منازل سلمان این سلماکی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۶۰

هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای
همچو شمعش نگریزد ز ثبات قدمی
ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر
بایدش داشت زبان گوش ز هر نیک و بدی
بعد از آن کارش اگر زانکه فروغی گیرد
گو مشو غره که ناگه بکشندش به دمی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
قطعه شمارهٔ ۱۶۱

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم
کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی

بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را
تا زدی آب رهت سقاییش فرمودمی

آفتابی سوی مغرب رفته و باز آمده
کاشکی من سایه وار اندر رکابت بودمی

من سر و پایی ندارم گر سرم بودی و پا
زین بشارت پای کوبان بر فلک سر سودمی

عزم استقبال کردم گشت مانع درد پا
گر سرم کردی مدد کی درد پا بستودمی

هست درد پا و در سر نیست سامانی مرا
گر سرم بودی به ره این ره به سر پیمودمی

ملک می‌گوید که ظلت کاش بودی جاودان
بر سر من تا منت در سایه می‌آسود می
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 68 از 82:  « پیشین  1  ...  67  68  69  ...  81  82  پسین » 
شعر و ادبیات

Salman Savoji | مجموعه دل نوشته های سلمان ساوجی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA