انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 5 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

Mohammad Ali Sepanlo | محمدعلی سپانلو


مرد

 
‎شعر چهل و ششم‎
زیباومه آلود به رستوران آمد
از دامن چتر بسته اش
می ریخت هنوز سایه های باران
یک طره خیس در کنار ابرویش
انگار پرانتزی بدون جفت ...
بازوی مسافر را
با پنجه ای از هوا گرفت
لبخندزنان به گردش رگبار ...
هله
     
  
مرد

 
‎شعر چهل و هشتم‎
یک لحظه شامگاه به زیبایی تو بود
جذاب بود و آرام
آرام می گذشت
مدهوش عطرهای نهانش
زیبایی برهنه ی شب رازپوش بود
حتی به ما نگفت که آزادی
ترجیح بر اسارت دارد یا خیر
شب سرگذشت ما را
از پیش چشم می گذرانید
ما نیز می گذشتیم
زنجیرهای ثانیه بر خواب های ما
و قیچی طلایی در خاوران مهیا می شد
صبحی که می رسید به تنهایی تو بود
هله
     
  
مرد

 
‎شعر چهل و نهم‎
عید در آسمان بیگانه
از فراز این برج‌‌ها، بی‌حساب، نمی‌توان در آسمان بیگانه
پرواز کرد شبیه ارواح در فیلم‌های خیالی
و دید که سوسکِ چراغ‌دار همان موتور سیکلت است
در عالم تبدیل...
کمک کن شاگال! می‌خواهم در فلک دوار بچرخم
و نیفتم با کلاه ملون، از بلندی روی بُوابان روح:
که محیط‌ ا‌ند و محفوظ و جلیل...
در عرش قایق‌ها و نخل‌های نور و تخته رنگ امواج:
صورتی‌ِ عشرت‌خانه، آبی سلطنتی، سبز مقدس
با قلم‌موی رود نیل...
بمانم در ابدیت مسکون
در آسمان عید قاهره که چشمانت در آن غوطه‌ور است.
هله
     
  
مرد

 
‎نام کتاب خلاصه 19 رمان فارسی
نویسنده : محمد علی سپانلو
حجم : 188 کیلو بایت
دسته بندی : رمان
فرمت : pdf
صفحات : 27
رمز عبور : رمز عبور ندارد.
‏ توضیحات :

خلاصه 19 رمان فارسی.‏‎


نام برخی از این رمان ها :
تهران مخوف
جنایات بشر
تفریحات شب
زیبا
دختر رعیت
نیمه راه بهشت
چشمهایش
آفت
یکلیا و تنهایی او
Free full download
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
‎خلاصه ی رمان های مشهور فارسی
نویسنده: محمد علی سپانلو
راوی: عرفان نبی خانی زمان کل: ۱ ساعت و ۱ دقیقه‎

Free full download
Mediafire Format: Mp3 Archive Type: RAR)‏
هله
     
  
مرد

 
‎سپانلو و دیواری بنام بیماری‎
سپانلو دوران بیماری و بستری شدن در منزل را در تنهایی سپری می كند. تنها دلخوشی شاعر؛ كتاب هایی هستند كه او ترجمه یا سروده و به ارشاد سپرده تا منتشر شوند اما كتاب ها در ارشاد مانده اند: زندگینامه ی شاعر، نمایشنامه های عادل ها و شهروندان،افسانه ی شهر گمنام و ....
محمدعلی سپانلو كه هنوز درد و رنج ناشی از دو عمل جراحی را پشت سر نگذاشته است، این روزها از ناحیه ی استخوان پا هم دچار آسیب شده و استخوان پای وی از بالای ران، دچار شكستگی شده است.
سپانلو، كه بیش از شصت كتاب منتشر كرده است و یكی از شناخته شده ترین شخصیت های ادبی ایران در دیگر كشورهاست، می گوید: اگر وضعیت كتاب هایم به همین روال ادامه یابد، دیگر روحیه ای برایم باقی نخواهد ماند.
با این حال اصرار دارد كه بگوید: دست از نوشتن خواهم كشید.(همین طور كه می گویم منعكس كنید لطفا؛ خودش می گوید).
دلیل دلتنگی محمدعلی سپانلو، منع انتشار شدن تاریخ شفاهی اوست. سری تاریخ شفاهی، مجموعه گفت وگوهایی است كه به بررسی زندگی، آثار و روابط و زندگی شخصی نویسنده ها و شاعران بزرگ ایران می پردازد. دبیر این سری كتاب ها محمدهاشم اكبریانی، شاعر و داستان نویس است. از این سری كه در نشر ثالث منتشر می شود، مجلدهای متعددی به چاپ رسیده است اما مجلد مربوط به زندگی و آثار محمدعلی سپانلو در ارشاد متوقف شده است.
سپانلو، شاعر، مترجم و منتقد، در ارتباط با این كتاب با ایلنا، می گوید: خسته و بی روحیه در بستر دراز كشیده ام. بعداز عمل پانكراس و كیسه صفرا در منزل، روزگارم را در منزل می گذراندم كه چهار هفته ی پیش پایم شكست. در مخمصه ی درد و گرفتاری، باخبر شدم كه تاریخ شفاهی زندگی ام كه مجموعه ی مفصلی بود، منع انتشار شده است.
شاعر شهر تهران، درباره ی این كتاب می گوید: كتاب، متشكل از گفت و گوهایی با من است كه از خصوصی ترین خاطره هایم تا گفت وگوهایم با شخصیت های بزرگ ادبیات جهان را دربرمی گیرد. گفت و گو با لویی آراگون، آگاتا كریستی، نجیب محفوظ و چند نویسنده ی بزرگ دیگر در این كتاب گنجانده شده است. خاطراتی هم از شاعران بزرگی همچون شاملو، اخوان، رویایی و منوچهر آتشی و دوستان نزدیك من در كتاب آورده شده است.
سپانلو می گوید: با فروغ در نمایش؛ مرغ دریایی؛ چخوف تمرین می كردیم كه درگذشت...
او تاكید می كند: نكته ی جالبی درباره ی این كتاب هست. در جاهایی من از نظام هم دفاع كرده ام. پایش هم شجاعانه می ایستم. بسیاری از دوستان در خاطراتشان از این مسائل می گذرند. اما من گفته ام. یكی از این مسائل این بود كه درباره ی مسائل مربوط به آغاز انقلاب توضیح دادم كه این نظام نبود كه ترورها را شروع كرد. می شد مثل برخی دیگر از دوستان از برخی مسائل بگذرم و كتابی بی خاصیت تحویل دهم.
محمدعلی سپانلو ادامه می دهد: بیش از شصت كتاب منتشر كرده ام و شش كتابم در ارشاد مانده است. با این وضعیت دیگر روحیه ای برایم باقی نمانده است. دست از نوشتن خواهم كشید. بخصوص با وضعی كه برای تاریخ شفاهی پیش آمد، متاثر شدم. این كتاب سال های كودكی و جوانی و دانشگاه، سال های شعر و ترجمه و تاسیس كانون نویسندگان، سال های مجلات مختلف، رویایی، اخوان، شاملو و بسیاری دیگر را دربرمی گرفت. حتی شوخی های شاملورا با آیدا با حضور ذهن ذكر كرده ام. همه ی این ها خواندنی بود. این كتاب می توانست مرجعی از تاریخ شفاهی شعر مدرن ایران باشد.
سپانلو ادامه می دهد: دفترهایی مانند خانم زمان و قایق سواری در تهران در شعر ایران نظیر ندارد. نگاه تازه به تاریخ و شهر جدید در ایران، زبانی كه در این دفترها هست، همه ی این ها به شعرهایم تازگی بخشیده است. بعداز اینكه من نباشم، قضاوت روشن تری از كارهایی كه در ادبیات این مملكت كرده ام؛ صورت خواهد گرفت.
او ادامه می دهد: یك نمایشنامه از آلبر كامو به نام عادل ها هم در ارشاد دارم. جالب است كه چاپ نهم این نمایشنامه در ارشاد خوابیده است ولی همین نمایشنامه با ترجمه ی مترجم دیگری منتشر شده است. كتاب های دیگری هم در ارشاد دارم. یك نمایشنامه از هلن سیكسو، یك نمایشنامه از كامو به نام شهروندان و ترجمه ای از یكی از آثار گراهام گرین به نام مقلدها. این ترجمه هم چاپ چهارمش در ارشاد مانده است.
شاعر، منظومه ای هم به نام “افسانه ی شهر گمنام” در ارشاد و منتظر مجوز دارد.
درخصوص كتاب تاریخ شفاهی زندگی محمدعلی سپانلو، دبیر این سری، هاشم اكبرانی، می گوید: از این سری ۱۲ مجله منتشر شده است. این كتاب به زندگی حرفه ای، اجتماعی، سیاسی و خصوصی محمدعلی سپانلو می پردازد.
اكبریانی می گوید: باتوجه به اینكه سپانلو از شخصیت های تاثیرگذار ادبیات ایران بوده است و روابط گسترده ای با دیگر اهالی ادبیات و هنر ایران داشته است، خاطرات او بخش مهمی از تاریخ ادبیات مدرن ایران است. بنابراین، تاریخ شفاهی زندگی سپانلو، تاریخ زندگی دیگر نویسندگان ایرن نیز خواهد بود.
هله
     
  
مرد

 
‎شعر پنجاه و یکم‎
نام تمام مردگان یحیی است
نام تمام بچه‌های رفته
در دفترچه دریاست
بالای این ساحل
فراز جنگل خوشگل
در چشم هر کوکب
گهواره‌ای بر پاست
بی‌خود نترس ای بچه تنها
نام تمام مردگان یحیی است
هر شب فراز ساحل باریک
دریا تماشا می‌کند هم‌بازیانش را
در متن این آبیچه تاریک
یک دسته کودک را
که چون یک خوشه گنجشک
بر پنج سیم برق
هر شب، گرد می‌آیند
اسفندیار مرده‌ای (بی‌وزن، مانند حباب کوچک صابون)
تا می‌نشیند
شعر می‌خواند
این پنج تا سیم چه خوشگله
مثل خطوط حامله
گنجشگ تپل مپل نک می‌زنه به خط سل
هر شب در این کشور
ما رفتگان، با برف و بوران باز می‌گردیم
در پنجره‌های به دریا باز
از هیاهو و بانگ چشم‌انداز
یک رشته گلدان می‌برند از خواب‌های ناز
ما را تماشا می‌کنند از دور
که هم صدای بچه‌های مرده می‌خوانیم
آوازمان، در برف پایان زمستانی
بر آبهای مرده می‌بارد
با کودکان مانده در آوار بمباران
در مجلس آواز، مهمانیم
یک ریز می‌خواند هنوز اسفندیار آن سو
خرگوش و خاکستر شدی ای بچه ترسو
دریای فردا کشتزار ماست
نام تمام مردگان یحیی است
آنک دهان‌های به خاموشی فروبسته به هم پیوست
تا یک صدای جمعی زیبا پدید آید
مجموعه‌ای در جزء جزئش، جام‌هایی که به هم می‌خورد
آواز گنجشک و بلور وبرف
آواز کار و زندگی و حرف
آواز گل‌هایی که در سرما و یخبندان نخواهد مرد
از عاشقان، از حلقه پیوند وبینایی
موسیقی احیای زیبایی
موسیقی جشن تولدها
آهنگ‌های شهربازی‌ها، نمایش‌ها
در تار و پود سازهای سیمی و بادی
شعر جهانگردی و تعطیلی و آزادی
این همسرایان نامشان یحیی است
و آن دهان، خواننده‌اش دریاست
با فکر احیای طبیعت‌ها، سفر‌ها، میهمانی‌ها
دم می‌دهد یحیی
و بچه‌ها همراه او آواز می‌خوانند
در نیلا به دریا
ای برف ببار
با فکر بهار
بر جنگل و دشت
بر شهر و دیار
ای مادر گرگ
ای چله بزرگ
هی زوزه بکش
هی آه برآر
ما از دل تو
بی‌باک‌تریم
از تندر و برق
چالاک‌تریم
با شمع و چراغ
در خانه و باغ
برف شب عید
همسایه ماست
این سرود و سپید با رنگ امید
فردا که رسید
سرمایه ماست
ای برف ببار
تا صبح بهار …
نوبت به نوبت، تا شب تحویل سال نو
گنجشک‌ها و بچه‌های مرده می‌خوانند
با چشم‌های کوچک شفاف
تا صبح، روی سیم‌های برق می‌مانند.
هله
     
  
مرد

 
‎شعر پنجاه و سوم‎
همان انار جوان كه با حسّ پیشگویی بداند
در نیمه راه سقوط و پرواز
دانه‌های سرخش بپاشد در آسمان زمستان
و باران صدایش را بشوید
در همهمه شهر و اجاقی كه می‌خوانَد آواز
همان میوه زن و مرد كه به رقص برخیزند
در نور كمرنگ پیانو بار لیلی
چشمی، در نقد روشنایی، حیران
پیانو زن، شاكی
از آنها كه ریتم نمی‌شناسند
از ضرب قاشقك بانو پرنده
سرانگشتان بریده از درختچة خواب‌آلود
و انارك، هنوز، دانه‌هایش در لحظة سقوط
وامانده در هوا، خطر از بندِ رخت‌هاست
یك اجتماع... میوه آوازخوان:
آواره‌ایم و منزل ما در درخت‌هاست
این حسّ باد در همه پایتخت‌هاست
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
‎شعر پنجاه و چهارم‎
شب چون كه پیر شد
وقتی چراغ‌ها تنها شدند
دلخسته از سكونت، روزانه
یك‌یك، مجسمه‌ها
بیدار می‌شوند
خمیازه‌كش
از پایه‌ها فرود می‌آیند
باید به شب‌نشینی رفت...
البته می‌روند، ولی برخی
تا صبح بعد باز نمی‌گردند
شاید كه خواب‌شان برده، یا قهر كرده باشند
لابد خیال‌شان جمع است
وقتی مقام‌شان امن است
در اساطیر
(حتی اگر به مادة آغازین تبدیل گشته باشند)
و پایه‌ها، سبكبار
در لحظه‌ای كه چشم بهم می‌نهند، می‌گویند:
فرقی نمی‌كند
اغلب غیاب زنده‌تر است از حضور.
فرهیختگان
هله
     
  ویرایش شده توسط: mereng   
مرد

 
‎شرح تشکیل کانون ادب ایران با زبان شیرین محمد علی سپانلو‎
با حضور: به آذین، آل احمد، شاملو، براهنی، ساعدی، عباس پهلوان و...
هله
     
  
صفحه  صفحه 5 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
شعر و ادبیات

Mohammad Ali Sepanlo | محمدعلی سپانلو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA