انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 104 از 193:  « پیشین  1  ...  103  104  105  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 993«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شاها کرمی کن و مکن جنگ
زنهار مکن به جنگ آهنگ
گر جنگ کنی ملازمانت
اشکسته شوند و سخت دلتنگ
بشنو سخنی ز نعمت‌اللّه
صلحی کن و باز گرد از جنگ
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 994«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نقش نقاش است نقش این خیال
غیر این نقش خیال او محال
در همه آئینه ای روشن نمود
آن جمال بی مثال پر کمال
عشق جانان است جان عاشقان
این چنین جانی کجا یابد زوال
آفتابی مه لقا پیدا شده
گاه بدری می نماید گه هلال
عشق سرمست است در کوی مغان
عقل مخمور است و مانده بی مجال
چون یکی اندر یکی باشد یکی
آن یکی گه هجر باشد گه وصال
نعمت الله در محیط عشق او
خوش حیاتی باشد از آب زلال
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 995«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتابی می پرستم لایزال
مهر من هرگز نمی گیرد زوال
دیده در آئینهٔ گیتی نما
دیده تمثال جمال بی مثال
گرچه ذره می نماید آفتاب
ماه نور او نماید بر کمال
یک نفس با ما درین دریا درآ
نو شکن گر تشنه ای آب زلال
می نماید حسن او هر آینه
او جمیل و دوست می دارد جمال
چشم مستش چشم بندی می کند
می برد از چشم ما خواب و خیال
رند سرمستیم و با سید حریف
عاشق و معشوق دائم در وصال
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 996«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای دهنت وهم میانت خیال
کار دل از هر دو خیال محال
لب به لبم نه که به جان تشنه ام
ای لب تو چشمهٔ آب زلال
مصحف روی تو چو یوسف بدید
خواند ز بر آیت حسن و جمال
آینه با روی تو یک رو شده
نور تو بنموده در او این مثال
پرتو روی تو چو بر مه فتاد
چون خم ابروی تو مه شد هلال
در همه احوال ببین روشن است
از نظرت دیدهٔ اهل کمال
سید ما بود پس از قرن چند
باز شنیدست که شد مست حال
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 997«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای لب تو چشمهٔ آب زلال
مجلس تو مجمع اهل کمال
نقش خیال تو نگارم به چشم
خوشتر ازین نقش که بسته خیال
دیده بر او بد به مژه خاک راه
بر درت ار باز بیابد مجال
آینه از ساده دلی نقش بست
صورت بی مثل شما را مثال
طاق دو ابروی تو محراب جان
نسبت او کی کنمش با هلال
مهر جمیل ار بودم دور نیست
مست خدا نیست محب جمال
نور الهی است که پیدا شده
سید عالم یزل و لایزال
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 998«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خواجه مخمور باز ماند به مال
رند سرمست و جام مالامال
خواجه درویش شد چو مال نماند
عرض و مالش برفت و ماند وبال
گرچه مالش نماند او باقیست
گو برو از برای مال و منال
حالیا خوش به ذوق می گردد
حال ما با محول الاحوال
نقش غیری خیال اگر بندی
نزد ما باشد آن خیال محال
جام گیتی نما چو می نگرم
می نماید جمال او به کمال
ساقیم سید است و من سرمست
باده درجام همچو آب زلال
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 999«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل صفهٔ صفاست و ما صوفیان دل
دل خلوت خداست و ما ساکنان دل
یار است در میان و منم در کنار جان
یار است در کنار و منم در میان دل
هر کس معانی دل و جان کی بیان کند
از جان ما شنو به حقیقت بیان دل
از اهل دل نشان دلم جو که در جهان
جزاهل دل کسی نشناسد نشان دل
عقلست در ولایت تن کارساز جان
عشقست در ممالک جان پاسبان دل
ای جان بیا و بادهٔ صافی ما بنوش
از دست ساقئی که بود خاص از آن دل
سید چو بلبلی است که در بوستان عشق
می سازد این نوای خوش از بوستان عشق
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1000«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جان کیست بندهٔ حرم کبریای دل
یا روح چیست خادم خلوتسرای دل
در چارسوی عشق که بیرون دو سراست
صد جان روان دهند به یکدم بهای دل
از جان به سوز سینه که یابی وصالجان
در جان بساز چشم که بینی لقای دل
آن مهر ماه روی که جانست نام او
چون ذره ایست گشته روان در هوای دل
سلطان چرخ چارم از آن گشت آفتاب
کامد به زیر سایهٔ فر همای دل
دل کشتی خداست به دریای معرفت
لطف خدا سزد که بود ناخدای دل
سید رموز دل چه نهان می کنی بگو
جان عرش اعظم است و بر او هست وای دل
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1001«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بایزید است جان و هم جانان دل
بایزید است سرور و سلطان دل
بایزید است پیشوای اهل دل
بایزید است مقتدای جان دل
بایزید است کاشف اسرار غیب
بایزید است واقف سبحان دل
بایزید است قائل قول بلی
بایزید است حافظ قرآن دل
بایزد است آفتاب چرخ و جان
بایزید است نقطهٔ دوران دل
بایزید است گوهر بحر محیط
بایزید است جوهر ارکان دل
بایزید است بایزید است بایزید
سید اقلیم هفت ایوان دل
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1002«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جام گیتی نماست یعنی دل
مظهر کبریاست یعنی دل
دردمند است و درد می نوشد
دُرد دردش دواست یعنی دل
دل نظر گاه حضرت عشق است
مثل او خود کجاست یعنی دل
خلوت دل سرای سلطان است
فارغ از دو سراست یعنی دل
گنج و گنجینهٔ طلسم نگر
جامع انتهاست یعنی دل
در ولایت ولی کامل اوست
روز و شب با خداست یعنی دل
نعمت الله به ذوق می گوید
جان و جانان ماست یعنی دل
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 104 از 193:  « پیشین  1  ...  103  104  105  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA