انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 106 از 193:  « پیشین  1  ...  105  106  107  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1013«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در خرابات مغان مست و خراب افتاده‌ایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده‌ایم
در خیال آن که بنماید خیال او به خواب
نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتاده‌ایم
در به دست زلف او دادیم و در پا می‌کشد
لاجرم چون زلف او در پیچ و تاب افتاده‌ایم
آب چشم ما به هر سو رو نهاده می‌رود
ما چنین تشنه ولی در غرق آب افتاده‌ایم
آفتاب لطف او بنواخت ما را از کرم
روشن است احوال ما بر آفتاب آفتاده‌ایم
سید رندیم و با ساقی حریفی می‌کنیم
بر در میخانه مست و بی‌حجاب افتاده‌ایم
بر سر کوی محبت ما و چون ما صد هزار
جان به جانان داده‌ایم و بی‌حساب افتاده‌ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1014«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوش در میخانه‌ای بگشاده‌ایم
باده‌نوشان را صلایی داده‌ایم
جام می بر دست و رندانه مدام
سر به پای خم می بنهاده‌ایم
در خرابات مغان مست و خراب
بر در میخانه‌ای افتاده‌ایم
خرقهٔ خود را به می شستیم پاک
فارغ از تسبیح وز سجاده‌‌ایم
در هوای عاشق باده‌پرست
دایماً بنشسته یا استاده‌ایم
بندهٔ سید شدیم از جان و دل
از همه ملک جهان آزاده‌ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1015«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل به دلبر جان به جانان داده‌ایم
بندهٔ او وز همه آزاده‌ایم
از سر هر دو جهان برخاستیم
بر در میخانه مست افتاده‌ایم
عاشقانه در خرابات مغان
رو به درگاه یکی بنهاده‌ایم
بر طریق عاشقان ما رهرویم
لاجرم چون رهروان بر جاده‌ایم
در خرابات مغان مست خراب
خوش در میخانه‌ای بگشاده‌ایم
زاهدی ما همه بر باد رفت
همدم جام و محب باده‌ایم
نعمت‌اللهیم و ز آل رسول
گوهر پاکیم و نه بیجاده‌ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1016«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گر عشق نبازیم در اینجا به چه کاریم
مائیم و همین کار و دگر کار نداریم
بر دیده نگاریم شب و روز خیالش
خوش نقش خیالی است که بر دیده نگاریم
در دامن او دست زدیم از سر مستی
گر سر برود دامن وصلش نگذاریم
عمری است که در کوی خرابات مقیمیم
این یک دو نفس نیز در اینجا به سر‌ آریم
روشن شده از نور خدا دیدهٔ سید
جز نور وی ای یار کجا در نظر آریم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1017«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
چه خوش باشد گرت باشد فراغت ازهمه عالم
فراغت خوش بود جانا اگر چه باشد آنیک دم
اگر همدم همی خواهی چو ما با جام همدم شو
و گر محرم همی جوئی مجو جز خویش را محرم
خراباتست و ما سرمست و ساقی جاممی بر دست
بیا و نوش کن جامی که خوش وقتی شوی در دم
خیال نقش روی او و نور دیدهٔ ما بین
که سرمستانه در خلوت نشسته هر دو خوش با هم
دوای دردمندان است و درد عشق او
خبر از ما کسی دارد که نوشد می ز جام جم
شراب شوق می نوشم سخن از عشقمی گویم
رایة الله فی عینی و عینی عینه فافهم
برو ای عقل سرگردان که من مستم تومخموری
حریف نعمت اللهم فراغت دارم از عالم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1018«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مائیم ز نار عشق آدم
مائیم ز نور مهر خاتم
ما در دم عشق همچو نائیم
او در دم ما چو روح در دم
دردیست مرا ورای درمان
زخمی است مرا به جای مرهم
مائیم به وصل دوست دلشاد
مائیم ز هجر یار در غم
گه شبنم گلستان عشقیم
گاهی شده جمع و آمده یم
در ملک قدم قدم نه از عشق
تا گویندت که خیر مقدم
از لوح ضمیر نعمت الله
برخوان تو رموز اسم اعظم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1019«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
باز رستیم از وجود و از عدم
گر نباشد این و آن ما را چه غم
جام می داریم و می نوشیم می
کی بود ما را هوای جام جم
مجلس عشقست و ما مست شراب
جان جانان شاد بنشسته به هم
همدم ما ساقی پر می مدام
خوش بود با همدم خود دم به دم
لطف او ما را نوازش می کند
باشد او در جمله عالم محتشم
هر چه موجود است در دار وجود
جمله موجودند از نور قدم
نعمت الله نقد گنج عشق اوست
هر که نقد او بود او را چه کم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1020«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فارغیم از وجود و هم ز عدم
بی خبر از حدوث و هم ز قدم
در خرابات مست می گردیم
رند و ساقی رسیده ایم به هم
ای که گوئی شراب می نوشی
خوش سؤالی جواب هست نعم
از وجود ای عزیز ما بگذر
شادمان باش در عدم به نعم
خوش بود همدمی چو جام شراب
گر چه باشد دمی چنان همدم
عشق آمد طرب به ما بخشید
خیر ما بود در چنین مقدم
در دو عالم یکی بود سید
وحده لاشریک له فافهم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1021«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتابیست حضرت آدم
روشن از نور او بود عالم
ما منور از او و او از او
نیک دریاب این سخن فافهم
ساغر ما حباب پر آب است
خوش بود تشنه با چنین همدم
دل و دلبر رفیق هم گردید
جان و جانان روان شده باهم
جام بی جم اگر کسی دیده
ما ندیدیم جام را بی جم
دردمندیم و وصل او درمان
دل ما ریش و لطف او مرهم
در خرابات رند و سرمستیم
بندهٔ او و سید عالم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1022«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در آینهٔ وجود آدم
دیدیم جمال اسم اعظم
معنی محمدی بدیدیم
در صورت نازنین آدم
دیدیم که اوست غیر او نیست
ور هست خیال اوست آن هم
آدم به وجود اوست موجود
عالم به جمال اوست خرم
ما سایهٔ آفتاب عشقیم
تن جام جم است و جان ما جم
مستیم و خراب در خرابات
با جام شراب عشق همدم
دُردی کش کوی می فروشیم
نی غصهٔ بیش و نی غم کم
ای عقل برو به خیر و خوبی
ای عشق بیا و خیر مقدم
رندیم و حریف نعمت الله
می نعمت و ساقی اوست فافهم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 106 از 193:  « پیشین  1  ...  105  106  107  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA