انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 110 از 193:  « پیشین  1  ...  109  110  111  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1053«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر چه خواهی بجو که آن داریم
جام و می جسم نیز و جان داریم
نقد گنجینهٔ حدوث و قدم
همه از بهر عاشقان داریم
هفت هیکل که جامع اسماست
حافظانه ز بر روان داریم
غیر او نیست در همه عالم
سر او چون از او نهان داریم
در خرابات رند سرمستیم
می خمخانهٔ مغان داریم
حکم آل رسول می خوانیم
ما از او نام و هم نشان داریم
کشتهٔ عشق نعمت اللهیم
لاجرم عمر جاودان داریم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1054«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوش خیالی را به خوبی دیده ام
حضرت عالیجنابی دیده ام
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
آفتابی مه نقابی دیده ام
هفت دریا در نظر آورده ام
از محیطش یک حبابی دیده ام
دیده ام روشن به نور روی اوست
آن چنان نوری در آبی دیده ام
غیر او دیگر نیاید در نظر
هر چه دیدم بی حجابی دیده ام
صورت و معنی عالم یافتم
جسم و جان ، جام و شرابی دیده ام
در خرابات مغان گشتم بسی
سید مست خرابی دیده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1055«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نیم شب خوش آفتابی دیده ام
آفتابی مه نقابی دیده ام
دیده ام روشن به نور روی اوست
تا نپنداری که خوابی دیده ام
در رخ هر ذره ای کردم نظر
از همه رو آفتابی دیده ام
آن چنان آب حیاتی یافتم
لاجرم در دیده آبی دیده ام
بی وجود حضرت او کاینات
در عدم شکل سرابی دیده ام
مدتی شد تا نمی بینم حجاب
زان که این دیده حجابی دیده ام
نعمت الله را اگر یابی بگو
عاشق و مست و خرابی دیده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1056«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا جمالش در تجلی دیده ام
صورتش را عین معنی دیده ام
دیده ام روشن به نور روی اوست
لاجرم بیناست یعنی دیده ام
مست ومجنون ، روز و شب سرگشته ام
تا به لیلی حسن لیلی دیده ام
ذات من آئینه ، او آئینه دار
هر دو را در یک تجلی دیده ام
غیر معشوقم نیاید در نظر
عاشقان را گر چه خیلی دیده ام
تا محیط دیده بر زد موج عشق
هفت دریا را چو سیلی دیده ام
نعمت الله یافتم در هر وجود
با همه عشقی و میلی دیده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1057«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا گلی از گلستانش چیده ام
بر لب غنچه بسی خندیده ام
ماه در چشمم نمی آید تمام
کافتاب حسن او را دیده ام
هر کجا جام مئی آمد به دست
شادی او خوش خوشی نوشیده ام
تا توانستم به عشق عاشقان
در طریق عاشقی کوشیده ام
ز آتش عشقش چو خم می فروش
نیک مستانه به خود جوشیده ام
رندم و رندان مریدان منند
پیرم و رندی بسی ورزیده ام
می نمایم نعمت الله را چو نور
گرچه از چشم همه پوشیده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1058«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بر در میخانه مست افتاده ام
سر به پای خم می بنهاده ام
در خرابات مغان مستانه باز
خوش در میخانه را بگشاده ام
جانسپاری می کنم در راه عشق
هرچه فرماید به جان استاده ام
در نظر روشن بود چون نور چشم
آبروی اشک مردمزاده ام
دامن همت نیالودم به غیر
پاک پاک است دامن سجاده ام
گوهر من باشد از دُر یتیم
تا نپنداری که من بیجاده ام
بندهٔ سید شدم از جان و دل
لاجرم از کائنات آزاده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1059«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من در این ره نیز بوئی برده ام
پیش هر رنگی ز بوئی برده ام
گاه جامی گه صراحی آورم
گاه خمی گه سبوئی برده ام
بر و بحر عالمی پیموده ام
آب بسیاری بجوئی برده ام
از سر زلف پریشان بتم
دل خوشم زیرا که موئی برده ام
نسبت رویش به ماهی کرده ام
آبروی ماه روئی برده ام
عقل چون گوئی به چوگانش زدم
این چنین گوئی به هوئی برده ام
نعمت الله را به یاد آورده ام
لاجرم نام نکوئی برده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1060«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
باز سرمست جام جم شده ام
عاشق روی آن صنم شده ام
گرچه بودم ز هجر درویشی
دیگر از وصل محترم شده ام
تا دلم خلوت محبت اوست
پرده بر دار در حرم شده ام
سر کویش مقام کردم از آن
در همه جای محترم شده ام
غم عشقش خجسته باد که من
این چنین شادمان ز غم شده ام
تا که منظور حضرت عشقم
فارغ از عقل بیش و کم شده ام
از وجود و عدم رمیده دلم
سید عالم و قدم شده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1061«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پادشاهی می کنم تا بنده ام
روز و شب در بندگی پاینده ام
روشنم از آفتاب عشق او
همچو ماهی بر همه تابنده ام
در هوای گلشن وصل نگار
بر لب غنچه خوشی در خنده ام
تا مگر بادی به خاکی بگذرد
خویشتن بر خاک ره افکنده ام
جان فدای عشق جانان کرده ام
تا قیامت زین کرم شرمنده ام
تا همه رندان من مستان شوند
در خرابات مغان و امانده ام
ساقی رندان بزم وحدتم
سید سرمست خود را بنده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1062«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
زآفتاب مهر او تابنده ام
پادشاهی می کنم تا بنده ام
صورتم پرگار و معنی نقطه ای
این حروف از لوح دل خواننده ام
مستم از جام می ساقی عشق
مجلس عشاق را فرخنده ام
تا به اسما و صفاتش عارفم
از حضور ذات او وامانده ام
عاشق و معشوق ما هر دو یکی است
نعمت الله را چنین داننده ام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 110 از 193:  « پیشین  1  ...  109  110  111  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA