انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 112 از 193:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1073«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
به حمدالله که من امروز از بند بلا جستم
به دام عشق افتادم ز دست عقل وارستم
چنان حیران ساقیم که جام از می نمیدانم
چنان مستم که از مستی نمی دانم که من مستم
چو گشتم از فنا فانی چه می جوئیبقای من
چو من مستغرق اویم چه دانم نیست از هستم
اگر چه ذره ای بودم رسیدم تا به خورشیدی
اگرچه قطره ای بودم ولی با بحر پیوستم
مگر من شیشهٔ تقوی زدم بر سنگ قلاشی
که شد مشهور در عالم که توبه باز بشکستم
خراباتست و من سرمست و ساقی جام می بر دست
به جز ساقی سرمستان که می گیرد دگر دستم
ندیم بزم آن شاهم حریف نعمت اللهم
کناری کردم از عالم میان در خدمتش بستم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1074«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
رفتم به در خانه میخانه نشستم
آن توبهٔ سنگین به یکی جرعه شکستم
گر عاقل مخمور مرا خواند به مجنون
منعش مکن ای عاشق سرمست که هستم
در هر دو جهان غیر یکی را چو ندیدم
شک نیست که هم غیر یکی را نپرستم
سرمست شرابم نه که امروز چنینم
از روز ازل تا به ابد عاشق و مستم
در خواب گرفتم سر دستی که چه گویم
خوش نقش خیالیست که افتاد به دستم
گفتند که در کوی خرابات حضوریست
برخاستم و رفتم و آنجا بنشستم
سید کرمی کرد و مرا خواند به بنده
من هم کمر خدمت او چست ببستم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1075«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شکر گویم که توبه بشکستم
وز غم ننگ و نام وارستم
در خرابات عشق مست خراب
با حریفان به ذوق بنشستم
هستی او کجا و من ز کجا
من به خود نیستم به او هستم
بگسستم ز خویش و بیگانه
باز با اصل خویش پیوستم
نور چشم است و در نظر دارم
نظری کن به چشم سرمستم
دست با دوست در کمر کردم
آفرین باد بر چنین دستم
بندهٔ سید خراباتم
کمر خدمتش به جان بستم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1076«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در خرابات عشق سرمستم
از ازل بود تا ابد هستم
این سعادت نگر که دستم داد
کمری بر میان او بستم
بر لبم لب نهاد بوسه زدم
جان به جانان به ذوق پیوستم
بر در میفروش رندانه
با حریفان خویش بنشستم
چشم سرمست او چو می نگرم
زان نظر همچو چشم او مستم
عقل مخمور دردسر می داد
شکر گویم که رفت و وارستم
نعمت الله رسید مستانه
ساغر می نهاد بر دستم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
»غزل شماره 1077«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مدتی در به در به جان گشتم
گرد میخانهٔ جهان گشتم
میر میخانه خدمتش کردم
هم به فرمان او روان گشتم
در خرابات عشق رندانه
ساقی بزم عاشقان گشتم
نام من شد نشانهٔ عالم
گرچه بی نام و بی نشان گشتم
چون محب حباب او بودم
نیک محبوب این و آن گشتم
جان به جانان خویش بسپردم
زندهٔ ملک جاودان گشتم
موج بودم ولی شدم دریا
این چنین بودم آن چنان گشتم
عقل سرمایه بود شد بر باد
فارغ از سود و از زیان گشتم
گنج در کنج دل طلب کردم
واقف از گنج بیکران گشتم
پادشه خوش مرا کنار گرفت
چون کمر گرد آن میان گشتم
بنده ام بندگی او کردم
سید جمله سیدان گشتم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1078«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ز نور روی او تابنده گشتم
امیر و سیدم تابنده گشتم
به جانان جان خود تسلیم کردم
به عمر جاودان پاینده گشتم
اگر چه غم بسی خوردم ز هجرش
به یُمن وصل او فرخنده گشتم
شدم کشته به تیغ عشق لیکن
شهادت یافتم دل زنده گشتم
ز نور آفتاب سید خود
چو ماه چارده تابنده گشتم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1079«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آتش عشقش خوشی افروختم
نام و ننگ و نیک و بد را سوختم
سوختم پروانهٔ جان و دلم
شمع جمع عاشقان افروختم
خرقهٔ ناموس بدریدم دگر
جامهٔ رندانه ای بردوختم
گوهری بخریدم از صراف عشق
نقد و نسیه در بها بفروختم
عالم عشقم چو من عالم کجاست
عالمی را علم عشق آموختم
نعمت الله حاصل عمر من است
حاصل عمر خوشی اندوختم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1080«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مست می ملامتم نیست سر سلامتم
نیست سر سلامتم مست می ملامتم
عقل نصیحتم دهد عشق غرامتم کند
فارغ از آن نصیحتم ، بندهٔ این غرامتم
هست ندیم بزم من ساقی مست عشق او
باده خورم به شادیش نیست غم ندامتم
بادهٔ صاف عاشقان دُردی درد او بود
هست دوای من همین تا که شود قیامتم
چهرهٔ زرد و اشک من هست گواه حال من
گر تو ندانی حال من نیک ببین علامتم
خرقهٔ زهد بر تنم خوش ننماید ای فقیه
جامهٔ عاشقی بود راست به قد و قامتم
بندهٔ حضرت شهم همدم نعمت اللهم
در دو جهان کجا بود خوشتر از این کرامتم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1081«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من رند خراباتم ایمن ز کراماتم
در گوشهٔ میخانه دائم به مناجاتم
سر حلقهٔ رندانم ساقی حریفانم
نه زاهد و درویشم ، سلطان خراباتم
من آینهٔ اویم ، در آینه او جویم
از ذوق سخن گویم آسوده ز طاماتم
خواهی که صفات او در ذات یکی بینی
مجموع صفاتش بین در آینهٔ ذاتم
من سید عشاقم بگزیدهٔ آفاقم
در هر دو جهان طاقم اینست کراماتم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1082«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من به خدا که از خدا غیر خدا نمی خوهم
درد دلم دوا بود از تو دوا نمی خوهم
ساکن خلوت دلم بر در گل چرا روم
شاه جهان جان منم نان چو گدا نمی خوهم
بر سر دار عشق او تا که قدم نهاده ام
دیر فنا گذاشتم دار بقا نمی خوهم
روضه تو را و حور هم ، نار تو را و نورهم
من به خدا که راضیم جز که رضا نمیخوهم
آل عبایم و یقین اهل غنا فقیر من
ظن غلط مبر که من چون تو غنا نمی خوهم
سفره صفت برای نان حلقه به گوش کی شوم
از طبق زرینهٔ خوان ابا نمی خوهم
از خط و از خطای تو خطهٔ ما مقدس است
راه صواب می روم ملک ختا نمی خوهم
مال وبال خواجه است گشته به مال مبتلا
گر تو بلا همی خوهی بنده بلا نمی خوهم
نکتهٔ عشق خوانده ام از ورق کتاب حق
معنی سر این سخن از فقها نمی خوهم
رحمت او برای من نعمت او فدای من
در بر اوست جای من جاه شما نمی خوهم
مست شراب وحدتم نیست خمار کثرتم
سید ملک عزتم غیر خدا نمی خوهم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 112 از 193:  « پیشین  1  ...  111  112  113  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA