انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 123 از 193:  « پیشین  1  ...  122  123  124  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1183«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما دم از عشق در قدم زده ایم
پیش از این دم ز عشق دم زده ایم
کاف کن در کتاب کون نبود
که خیالش به جان رقم زده ایم
غم نداریم از همه عالم
شادی عشق جام جم زده ایم
مطرب بزم باده نوشانیم
ساز عشاق زیر و بم زده ایم
حرف عشقش نوشته ایم به جان
دفتر عقل را قدم زده ایم
در طریقی که نیست پایانش
عاشقانه بسی قدم زده ایم
از وجود و عدم مگو سید
که وجود و عدم به هم زده ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1184«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دردمندیم و به امید دوا آمده ایم
مستمندیم و طلبکار شفا آمده ایم
از در لطف تو نومید نگردیم که ما
بینوایان به تمنای نوا آمده ایم
ما گدائیم و تو سلطان جهان کرمی
نظری کن که به امید شما آمده ایم
دل فدا کرده و جان داده و سر بر کفدست
تا نگوئی که به تزویر و ریا آمده ایم
این چنین عاشق و سرمست که بینیما را
نیست حاجت که بگوئی ز کجا آمدهایم
ما اگر زاهد سجاده نشینیم نه رند
بر سر کوی خرابات چرا آمده ایم
سید بزم خرابات جهان جانیم
بندگانیم به درگاه خدا آمده ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
»غزل شماره 1185«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما علم عشق بر ورق جان نوشته ایم
خواندیم این کتاب و دگر هم نوشته ایم
با ما مگو سخن ز وجود و عدم که ما
عمریست کز وجود و عدم درگذشته ایم
ما رهروان کوی خرابات وحدتیم
رندانه گرد هر در میخانه گشته ایم
آدم بهشت هشت بهشت از برای دوست
ما از برای دوست دو عالم بهشته ایم
این حرف خوب صورت و آن نقش پرنگار
بر لوح کاینات به ذوقش نوشته ایم
تخم محبتی که بود میوه اش لقا
در جویبار دیدهٔ ما جو که کشته ایم
ما بنده ایم سید خود را به جان و دل
سلطان انس و جن و امیر و فرشته ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
»غزل شماره 1186«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
منم مجنون منم لیلی نمی گوئی چه می گویم
مگر گم کرده ام خود را که خود را باز می جویم
اگر نه ساقی مستم چرا جویای رندانم
وگر نه ذوق می دارم چرا میخانه می پویم
اگر گویم که نیکویم مکن عیبم که من اویم
چنان مستم که ازمستی نمی دانم چه می گویم
خیال غیر گر بینم که نقشی درنظر دارد
به آب دیدهٔ ساغر خیالش را فرو شویم
خراباتست وماسرمست وساقی جام میبر دست
بده ما را مگو زاهد که من ساقی نیکویم
امیر می فروشانم که رندانم غلامانند
مگر سلطان نشانم من که شاهانند انجویم
می و جامی اگر جوئی که باشی همدمش یکدم
بیا و نعمت الله جو در این دوران که من اویم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
»غزل شماره 1187«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا خیال روی او بر دیده نقشی بسته ایم
با خیالش روز و شب در گوشه ای بنشسته ایم
نور چشمست او از آن در دیده اش بنشانده ایم
تا نبینندش در خلوتسرا بربسته ایم
همدم جامیم و با ساقی نشسته روبرو
عهد با او بسته ایم و عهد او نشکستهایم
در خرابات مغان با عاشقان همصحبتیم
رند سرمستیم از دنیی و عقبی رسته ایم
عشق ما و نعمت الله جاودان باهم بود
از ازل پیوسته ایم و تا ابد بگسسته ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1188«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
باز ساز عشق را بنواختیم
کشتی دل در محیط انداختیم
عاشقانه خلوت خالی دل
با خدای خویشتن پرداختیم
ما چو دریائیم و خلق امواج ما
لاجرم ما با همه در ساختیم
تیغ مستی بر سر هستی زدیم
ذوالفقار نیستی تا آختیم
اسب همت را از این میدان خاک
بر فراز هفت گردون تاختیم
عارف هر دو جهان گشتیم لیک
جز خدا و الله دگر نشناختیم
نعمت الله را نمودیم آشکار
عالمی را از کرم بنواختیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1189«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مدتی شد که به جان باتو در آمیخته ایم
در سر زلف دلاویز تو آویخته ایم
جوی آبی که روان در نظرت می گذرد
آب چشمیست که ما بر گذرت ریخته ایم
پردهٔ دیدهٔ ما در نظر ما به مثل
شعر بیزیست که زان خاک درت ریخته ایم
به خیالی که خیال تو نگاریم بچشم
هر زمان نقش خیالی ز نو انگیخته ایم
تاکه در بند سر زلف تو دل دربند است
با تو پیوسته و از غیر تو بگسیخته ایم
گوشهٔ خلوت میخانه مقامی امن است
ما از این خانه از آن واسطه بگریخته ایم
نعمت الله می صافی است در این جاملطیف
ما به جان با می و جامش به هم آمیخته ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1190«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مائیم کز جهان همه دل برگرفته ایم
جان داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم
مست و خراب و عاشق و رندیم و باده نوش
آب حیات از لب ساغر گرفته ایم
چون مذهب قلندر رندی و عاشقی است
رندانه ما طریق قلندر گرفته ایم
صدبار خوانده ایم کلام خدا تمام
امروز فاتحه دگر از سر گرفته ایم
عشق آتشی گرفته و در جان ما زده
ما شمع وار از آتش او در گرفته ایم
بر لب گرفته ایم لب جام می مدام
دامان ساقی و لب کوثر گرفته ایم
یاران ندیم مجلس ما نعمت الله است
بنگر که ما حریف چه درخور گرفته ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1191«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همه جا طالب وصال توایم
در همه حال در خیال تو ایم
از ازل عاشقیم تا به ابد
همچنان عاشق جمال تو ایم
تو امامی و ما همه ماموم
تابع قول و فعل و حال تو ایم
ما و گل هر دو خوش بهم باشیم
زان که ما هر دو یک کمال تو ایم
ساغر می بیار و ما را ده
که به جان تشنهٔ زلال تو ایم
خوش مثالی نوشته ام به مثل
حرفی از خط بی مثال تو ایم
حکم ما را نشان کن ای سید
به نشانی که ما زآل تو ایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1192«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق است که مبتلای اوئیم
در هر حالی برای اوئیم
مستیم و حریف می فروشیم
خاک در آن سرای اوئیم
دل داده به باد در خرابات
سرگشته و در هوای اوئیم
در بحر محیط غرق گشتیم
مائیم که آشنای اوئیم
درد آمد و دردمند میجست
می گفت که ما دوای اوئیم
چون اوست دوای بینوایان
ما بندهٔ بینوای اوئیم
از دولت بندگی سید
شاهیم ولی گدای اوئیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 123 از 193:  « پیشین  1  ...  122  123  124  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA