انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 126 از 193:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1213«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نور چشمست او به او بینیم
لاجرم جمله را نکو بینیم
ما چو احول نه ایم ای بینا
کی چو احول یکی به دو بینیم
آینه گر هزار می نگریم
خود و محبوب روبرو بینیم
مجمع زلف او پریشان شد
حال مجموع مو به مو بینیم
آفتابی به ماه می یابیم
بلکه او را به نور او بینیم
موج بحریم و سو به سو گردیم
آب در دیده سو به سو بینیم
همه عالم چو نعمت الله است
غیر او را بگو که چو بینیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1214«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم
اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم
هستیم بی نیاز و فقیریم از همه
این از کمال ماست که محتاج عالمیم
جام جهان نما که به ما نور خود نمود
گفتا ببین که آینهٔ اسم اعظمیم
ما را وجود داد و به خود هم ظهور کرد
پیوسته ایم بر هم و پیوسته با همیم
با جام می مدام چو رندان باده نوش
لب بر لبش نهاده و مستانه همدمیم
هر چند افصحیم در اوصاف او ولی
در کنه ذات عاجز و حیران و اَبکمیم
ما بنده ایم و سید ما نعمت الله است
نزد خدا و خلق از آن رو مکرمیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1215«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما ازین خلوت میخانه به جائی نرویم
از چنین آب و هوائی به هوائی نرویم
عشق شاه است و روان از پی او می گردیم
در پی عاقل مسکین گدائی نرویم
نرویم از در میخانه به جائی دیگر
جنت ماست از این خانه به جائی نرویم
دُردی درد که یابیم خوشی نوش کنیم
دردمندیم پی هیچ دوائی نرویم
به هیاهوی رقیبان نرویم از در تو
دایما گر چه بگوئیم دعائی نرویم
نعمت الله به همه کس چو عطا می بخشد
ما از او تا نستانیم عطائی نرویم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1216«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما از شرابخانهٔ جانانه می رسیم
مستان حضرتیم و ز میخانه می رسیم
از ما نشان ذوق خرابات جو که ما
مستیم و لاابالی و رندانه می رسیم
ای عقل دور باش که رندیم و باده نوش
از بزم عشق و مجلس جانانه می رسیم
پروانه وار ز آتش عشقش بسوختیم
شمعی گرفته ایم و به پروانه می رسیم
تاجی ز ذوق بر سر و در بر قبای عشق
بسته کمر به عزت و شاهانه می رسیم
سرمست می رسیم ز میخانهٔ قدیم
مخمور نیستیم که مستانه می رسیم
از بندگی سید خود می رسیم باز
از ملک غیب ، ببین که چه مردانه می رسیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1217«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما گدایان حضرت شاهیم
پرده داران خاص اللهیم
باده نوشان مجلس عشقیم
ره نشینان خاک این راهیم
گر چه از خود خبر نمی داریم
به خدا کز خدای آگاهیم
در ضمیر منیر دل مهریم
بر سپهر وجود جان ماهیم
گاه در مصر تن عزیز خودیم
که چو یوسف فتاده درچاهیم
کام دل در کنار جان داریم
ایمن از آرزوی دلخواهیم
بندهٔ ذاکران توحیدیم
سید ملک نعمت اللهیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1218«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما گوهر بحر لایزالیم
ما پرتو نور ذوالجلالیم
گه نقش خیال یار داریم
گه آینه ایم و گه جمالیم
مائیم مثال خط وحدت
ما عین مثال بی مثالیم
خورشید سپهر جم و جانیم
گاهی قمریم و گه هلالیم
هم سیر کنان به کوی هجریم
هم ساکن خلوت وصالیم
ما تشنهٔ آن لب حیاتیم
وین طرفه که غرقهٔ زلالیم
با نقش خیال روی سید
ایمن ز خیال هر خیالیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1219«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فارغیم از ملک عالم فارغیم
جام می نوشیم و از جم فارغیم
در خرابات مغان با عاشقان
خوش نشسته شاد و خرم فارغیم
جز حدیث عشق او با ما مگو
زان که ما از این و آن هم فارغیم
اسم اعظم خوانده ایم از لوح دل
از حروف اسم اعظم فارغیم
همدم جامیم و با ساقی حریف
غیر از این همدم ز همدم فارغیم
نعمت الله داده اند ما را تمام
فارغیم از بیش و از کم فارغیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1220«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما عاشق چشم مست عشقیم
سرمست می الست عشقیم
سودا زدگان باده نوشیم
شوریده و می پرست عشقیم
گلدستهٔ باغ لایزالیم
پیوسته چو گل به دست عشقیم
از هستی خویش نیست گشتیم
هستیم چنانکه مست عشقیم
در خلوت خانهٔ خرابات
رندانه حریف مست عشقیم
مائیم که ماهی محیطیم
افتاده به دام شست عشقیم
گه سید و گاه بنده باشیم
گه عالی و گاه پست عشقیم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1221«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر دمی نقش خیالی می نگارد نور چشم
هر نفس شکلی دگر از نو برآرد نور چشم
این چنین خوناب دل کز چشم ما گشته روان
چشم ما بی آبروئی کی گذارد نور چشم
چون خیال اوست هر نقشی که آید در نظر
لاجرم بر پردهٔ دیده نگارد نور چشم
چشم مستش دل ز عیاران عالم می برد
مردم گوشه نشین را خود چه آرد نور چشم
نعمت الله نور چشم مردم بینا بود
این چنین نوری به مردم می سپارد نور چشم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1222«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر زمان حسنی به هر دم می نماید نور چشم
هر دمی بر ما دری دیگر گشاید نور چشم
ما خیال عارضش بر آب دیده بسته ایم
لاجرم لحظه به لحظه می فزاید نور چشم
دوش می گفتم خیالش را که از چشمم مرو
ترک مردم هم به کلی می نشاید نور چشم
گر نباشد عشق او در جان نگیرد جان قرار
ور نبیند نور روی او نیابد نور چشم
توتیائی چشم ما از خاک راهش ساخته
تا غبار دیدهٔ ما را زداید نور چشم
بر سواد دیده هر نقشی که می بندد خیال
در نظر نقش خیال او نماید نور چشم
نور چشم نعمت الله گر شود روشن از او
پیش مردم در همه جا بر سر آید نور چشم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 126 از 193:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA