انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 127 از 193:  « پیشین  1  ...  126  127  128  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1223«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
درخرابات مغان دارم مقام
باده می نوشم ز جام جم مدام
جام و باده هر دو یک رنگ آمدند
من ندانم کین کدام است آن کدام
دولتی دارم به یمن وصل او
این سعادت بین که دارم بر دوام
نور و ظلمت هر دو را بگذاشتم
این یکی را با حلال آن حرام
با تمام و ناتمامم کار نیست
گرچه در کار است تمام و ناتمام
عاشقان را بار دادم در حرم
گر توئی عاشق در این خلوت خرام
سید و بنده چو آمد در میان
صورت و معنی یکی شد والسلام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1224«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نعمت الله می است و عالم جام
این چنین جام و می مراست مدام
جز از اینسان حلال نیست شراب
هر که نوشد جز این شراب حرام
ساقی مست مجلس عشقیم
می فروشم حریف و همدم جام
در خرابات کاینات مجو
همچو من دردمند درد آشام
می وحدت به ذوق می نوشم
ذوق داری به بزم ما بخرام
جام و باده شدند همدم هم
مجلس می فروش یافت نظام
عشق شاد آمدی به پافرما
عقل خوش می روی به خیر و سلام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1225«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر که باشد خادم او حرمتی دارد تمام
بندهٔ او بر در او عزتی دارد تمام
رند سرمستی که او فرمان ساقی می برد
بند فرمانست از آن رو طاعتی دارد تمام
گر عزیزی را به عمر خویش دردسر کرد
چون ندارد درد عشقش زحمتی دارد تمام
خاک پایش هر که همچون تاج بر سرمی نهد
پادشاهی می نماید دولتی دارد تمام
خرقه پوشی را که او از وصل داده وصلهای
در میان خرقه پوشان خلعتی دارد تمام
همت عالی ما با غیر اومیلی نکرد
شاید ار گوئی فلانی همتی دارد تمام
نعمت الله از خدا می جو که آن خوش نعمتی است
هر که دارد نعمت الله نعمتی دارد تمام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1226«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در نظر نقش خیال تو نگارم دایم
غیر از این کار دگر کار ندارم دایم
از ازل تا به ابد عشق تو در جان مناست
روز و شب سرخوشم و عاشق زارم دایم
جان فدا کردم و سر در قدمت می بازم
به سر تو که ز دستت نگذارم دایم
همدم جامم و با ساقی سرمست حریف
کس نداند که من اینجا به چه کارم دایم
بر سر کوی تو ثابت قدمم تا باشم
لاجرم عمر گرامی به سر آرم دایم
گر پریشان بود این گفتهٔ من می شاید
زانکه سودا زدهٔ زلف نگارم دایم
در خرابات مغان سید سرمستانم
فارغ از عالم و ایمن ز خمارم دایم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1227«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر کجا صورتی است در نظرم
شاهد معنثی در او نگرم
گوهر حقه‌های جوهریی
بر سر چارسو همی نگرم
نقد گنجینهٔ جهان دارم
لاجرم پادشاه بحر و برم
نعمت‌اللهم وز آل حسین
به امینی امانتی سپرم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1228«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اسم او گنج است و عالم چون طلسم
در طلسمش یافتم این گنج اسم
این طلسم و گنج باشد در ظهور
در حقیقت عین گنج آمد طلسم
ساغر و می نزد سرمستان یکی است
نام راحش روح و نام جام جسم
این معانی دارد و آن یک بیان
نعمت‌اللّه جمع کرده هر دو قسم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1229«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای نفس شوخ چشم مرو در قفای نان
جانت مده به باد هوا در هوای نان
بگشاده‌ای چو کاسه دهان در خیال آش
مانند سفره حلقه به گوشی برای نان
بهر دو نان مرو بر ِ دونان و شرم‌دار
حیف است کآبروی فروشی بهای نان
آدم برای دانهٔ گندم بهشت هشت
تو بازخر به نان جو ای مبتلای نان
هر هشت خلد و شش جهت و پنج حس تو را
گردد مطیع اگر بدهی یک دو تای نان
دل را شراب ده که همین است دوای دل
نان پیش سگ بمان که همان است سزای نان
از خوان نعمت‌اللّه اگر خورده‌ای طعام
چه قدر آش نزد تو باشد چه جای نان
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1230«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل که باشد گر نباشد بندهٔ فرمان من
جان چه ارزد گر نورزد عشق با جانان من
من که باشم گر نباشم بندهٔ فرمان او
می برم فرمان او زان شد روان فرمان من
در دل من عشق او گنجی است در ویرانهای
گنج اگر خواهی بجو کنج دل ویران من
مجلس عشقست و من سرمست و با رندان حریف
ساقیا جامی که نوشم شادی یاران من
دردمندانه بیا دُردی دردم نوش کن
تا بدانی ذوق داروی من و درمان من
نالهٔ دلسوز من از حال جان دارد خبر
ناله ام بشنو که گوید با تو حال جانمن
من ایاز حضرت محمود خویشم ای عزیز
بندگی سید محمود من سلطان من
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1231«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
راحت جانم توئی ای جان و ای جانان من
بی وصالت راحتی چندان ندارد جان من
رونق ایمان من قدرش نبودی این قدر
گر نبودی کفر زلفت رونق ایمان من
نقد گنج تو بود کنج دل ویرانه ام
گنج اگر خواهی بجو کنج دل ویران من
باده می نوشی در آ در گوشهٔ میخانه ای
ذوق ما داری طلب کن مجلس مستان من
مبتلایم از بلایت کار من بالا گرفت
دردمندم دُرد دردت می کند درمان من
ساقی سرمستم و میخانه را کردم سبیل
زاهد مخمور کی ماند درین دوران من
میر رندان جهان امروز نزد عارفان
نعمت الله منست و سید و سلطان من
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1232«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جانم فدای جان تو ای جان و ای جانان من
کفر منست آن زلف تو هم روی تو ایمان من
آمد هوای زلف تو ایمان من خندان شده
هر بلبلی برده گلی از گلشن و بستان من
من در میان با تو خوشم تو در کنار من خوشی
موئی نگنجد در میان ، من آن تو توآن من
رندان بزم خاص من هستند با ساقی حریف
خمخانه در جوش آمده از مستی مستان من
صاحبنظر دانی که کیست یاری که باشد اهل دل
گنج محبت یافته کنج دل ویران من
از دولت سلطان خود من در ولایت حاکمم
هر کس کجا دستان کند با رستم دستان من
تو سیدی من بنده ام تو خواجه ای و من غلام
دعوی عشقت گر کنم سید بود برهانمن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 127 از 193:  « پیشین  1  ...  126  127  128  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA