انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 129 از 193:  « پیشین  1  ...  128  129  130  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1243«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جان عالم آدم است و دیگران همچون بدن
جان عالم خاتمت گر نیک دریابی سخن
هرچه باشد آدمی را بنده اند از جان و دل
خواه جسم و خواه جان خواهی ملک ، خواه اهرمن
نور چشم عالمی از دیدهٔ مردم نهان
یوسف مصری ولی پیدا شده در پیرهن
روح اعظم گفتمش می گفت مستانه مرا
جان من بادت فدا ای جان و ای جانان من
دائما جام بقا خواهی که نوشی همچو ما
در خرابات غنا مستانه خود را در فکن
عاشق و مست و خرابم ساقیا جامی بده
مطربا قولی بگو با آشنا جامی بزن
بت پرستی می کند با بت پرست اندر جهان
من خلیل اللهم و باشم همیشه بت شکن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1244«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای نور چشم عاشقان بنشین به چشمخویشتن
یعقوب را دلشاد کن ای یوسف گل پیرهن
ای صورت لطف خدا وی پادشاه دو سرا
لطفی کن از روی کرم پرده ز رویت برفکن
آئینهٔ گیتی نما ، تمثال از تو یافته
تو جان جمله عالمی مجموع عالم چون بدن
بر پردهٔ دیده از آن نقش خیالت می کشم
تا غیر نور روی تو چیزی نبیند چشم من
خوش آتشی افروختی عود دل ما سوختی
از بوی دود عود ما گشته معطر انجمن
با نعمت الله همدمم در هر نفس جان پرورم
تا چشم مستش دیده ام مستانه می گویم سخن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1245«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
چشم من شد به نور او روشن
نظری کن به نور او در من
هر خیالی که نقش می بندم
بود آن یوسفی و پیراهن
جام گیتی نما به دست آور
تا نماید تو را به تو روشن
کنج میخانه جنت الماویست
خوش بهشتیست گر کنی مسکن
دست ساقی ما بگیر و ببوس
سرخود را به پای او افکن
عاشق مست چون سخن گوید
عقل مخمور می شود الکن
گر تو هستی محب سید ما
دل رند شکسته را مشکن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1246«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ایها الطالب چو جای ما و من
عین مطلوبم که می گویم سخن
تا که من با من بود من ، من نیم
چون نباشم من نباشد غیر من
عشق گه در جسم و گه در جان بود
گاه باشد یوسف و گه پیرهن
روحه روحی و روحی روحه
من رآی روحان حلافی البدن
من چو بی من در درون خلوتم
خواه پرده پوش خواهی برفکن
خواه می می نوش و خواهی توبه کن
خواه بت می ساز و خواهی می شکن
من چو از آل حسینم لاجرم
کل شیئی منکم عندی حسن
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1247«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هرچه بینی در میان انجمن
عاشق و معشوق را بین همچو من
گر خیال نقش بندی در ضمیر
یوسفی را می نگر در پیرهن
در دل ما آتش جانسوز عشق
روشنش می بین چو شمعی در لکن
کفر زلف اوست عالم سر به سر
کفر زلف از روی ایمان بر فکن
عاشق و معشوق عشقی ای عزیز
یادگار ما نگه دار این سخن
نور او در دیدهٔ عالم نگر
زان که او جانست عالم چون بدن
نور چشم نعمت الله را ببین
حق و خلق با همدگر می بین چو من
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1248«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نور او در دیدهٔ بینا ببین
آن یکی در هر یکی پیدا ببین
آبی از جام حبابی نوش کن
عین ما را هم به عین ما ببین
ای که می گوئی که آنجا بینمش
دیده را بگشا بیا اینجا ببین
بر لب دریاچه می گردی مدام
غرقهٔ دریا شو و دریا ببین
آینه گر صد ببینی ور هزار
در همه یکتای بی همتا ببین
در سرم سودای زلف او فتاد
حال این سودائی شیدا ببین
نعمت الله را اگر خواهی بیا
در خرابات مغان ما را ببین
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1249«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
موج دریا را به عین ما ببین
آب را در موج و در دریا ببین
جامی از می پر ز می بستان بنوش
ذوق سرمستان بیا از ما ببین
آینه بردار و خود را می نگر
صورت و معنی بی همتا ببین
می نماید آن یکی در هر یکی
آن یکی با هر یکی یکتا ببین
عاشقانه صحبتی با ما بدار
عاشق و معشوق را یک جا ببین
دیگران بینند او را در بهشت
تو بیا گر عارفی اینجا ببین
نعمت الله در همه عالم یکی است
آن یکی تنهای با تنها ببین
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1250«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در جام جهان نما جهان بین
در آینه عین ما روان بین
جامی به کف آر عارفانه
معشوقهٔ جمله عاشقان بین
بر دیدهٔ ما نشین زمانی
نور بصر محققان بین
از دیدهٔ مردم ار نهانست
پیداست به چشم ما عیان بین
گوئی فردا ببینم او را
فردا امروز و این زمان بین
بگذر ز نشان و نام هستی
در عالم نیستی نشان بین
شادی روان نعمت الله
می نوش و حیات جاودان بین
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1251«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
چشم بگشا و جمال او ببین
نور روی او به او نیکو ببین
جام می با یکدگر خوش نوش کن
صورت و معنی این هر دو ببین
جام ما باشد حباب و آب می
سو به سو گردد روان هر سو ببین
صدهزار آئینه دارد یار من
در همه آئینه او یک رو ببین
دامن دلق دو توئی پاره کن
یوسف و پیراهن یک تو ببین
روی او بینم به نور روی او
من چنین می بینم او را تو ببین
سیدم آئینهٔ گیتی نماست
هرچه می خواهی به نور او ببین
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1252«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
با تو گویم روی بی چون چو ببین
نور روی او به نور او ببین
روشنست آئینهٔ گیتی نما
در صفای روی او آن رو ببین
می نماید آن یکی در هر یکی
ورنه می بینی چو احوال دو ببین
آفتابی رو نموده مه نقاب
روشنست در دیده ماه نو ببین
آبرو جوئی در این دریا در آ
عین ما را می نگر هر سو ببین
خرقهٔ هستی به می می شو چو ما
پاکی ما را ز شست و شو ببین
نعمت الله را به چشم ما نگر
نور نور الدین ما نیکو ببین
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 129 از 193:  « پیشین  1  ...  128  129  130  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA