انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 141 از 193:  « پیشین  1  ...  140  141  142  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1363«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در دو عالم یکست مثلش کو
کی بود مثل چون نباشد دو
به وجود او یکی است تا دانی
این دوئی از چه خاست از من و تو
به ظهور آن یکی هزار نمود
می نماید هزار اما کو
گنج و گنجینه و طلسمی تو
هر چه خواهی ز خویشتن می جو
میل با عاقل دو رو چه کنی
باش با عاشقان او یک رو
غیر اونیست ور تو گوئی هست
نبود هیچ هستئی بی او
نعمت الله یکی است در عالم
ور تو گوئی که دو برد می گو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1364«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این دوئی از چه خاست از من و تو
بی من و تو یکی بود نی دو
عقل گوید دوئی ولی مشنو
بگذارش بگو برو می گو
عشق داری در آ در این دریا
عین ما را به عین ما می جو
همه عالم وجود از او دارند
غیر او را وجود دیگر کو
چشم احول یکی دو می بیند
دو نماید در آینه یک رو
آفتابست و عالمی سایه
سایهٔ او کجا بود بی او
سید ما غلام حضرت اوست
پادشاهان به نزد او آنجو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1365«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بود ما پیدا شده از بود او
لاجرم داریم ما بودی نکو
عقل می گوید مگو اسرار عشق
عشق می گوید سخن مستانه گو
تا میانش در کنار آورده ایم
مو نمی گنجد میان ما و او
دیدهٔ ما هر یکی بیند یکی
چشم احول گر یکی بیند به دو
غرق دریائیم و گویا تشنه ایم
آب می جوئیم ما در بحر و جو
خوش درین دریای بی پایان در آ
تا ببینی عین ما را سو به سو
آینه داریم دایم در نظر
سید و بنده نشسته روبرو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1366«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
به وجود او یکی بود نه دو
وحده لا اله الا هو
آن یکی در ظهور دو بنمود
دو نماید ولی نباشد دو
نور او می نگر به هر چشمی
حسن او را ببین تو در هر دو
جام می را بنوش رندانه
قول مستانهٔ خوشی می گو
آفتابیست بر همه روشن
غیر یک آفتاب دیگر کو
در خرابات رند سرمستی
گر طلب می کنی مرا می جو
نعمت الله می کند تکرار
وحده لا اله الاهو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1367«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا قیامت ترک جام می مگو
همدمی خوشتر ز جام می مجو
ساقیا در دور جام می در آ
خرقهٔ سالوس رندان را بشو
جان ما آئینهٔ جانان ماست
جان جانان خوش نشسته روبرو
واعظ ار منعت کند ازعاشقی
وعظ بی حاصل بگو دیگر مگو
یک نفس بی عشق و جام می مباش
گر نه ای همصحبت خواجه ولو
بسته ام نقش خیال او به چشم
هر چه آید در نظر بیند به او
نعمت الله در همه عالم یکی است
گر نه ای احول مبین آن یک به دو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1368«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
شد روان آب حیات ما به جو
عین ما می جو از این دریا و جو
آب را می نوش از جام حباب
تشنهٔ آب خوشی از ما بجو
عشق سرمستست در کوی مغان
می رود دل در پی او کو به کو
بشنو و از خود سخن دیگر مگو
هرچه گوید او بگو آنرا بگو
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم بینیم ما او را به او
موج دریائیم و دریا عین ما
خوش همی گردیم دائم سو به سو
در چنین آئینهٔ گیتی نما
سید و بنده نشسته روبرو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1369«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این چشم تو دایم مدام آب روان دارد بجو
بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو
سرچشمهٔ آبی خوشست در عین ما میکن نظر
کآب زلالی می رود از دیدهٔ ما سو بهسو
رو را به آب چشم خود می شو که تایابی صفا
گر روی خود شوئی چو ما باشی چو ما پر آبرو
موج و حباب و قطره را می بین و در دریا نگر
با هر یکی یک دم بر آ وز هر یکی ما را بجو
ما آینه تو آینه آن یک نموده رو به ما
گر یک دو بنماید تو را باشد دوئیاز ما و تو
از گرمی ما خم می در جوش آید باز هی
وز آتش دلسوز ما هم جام سوزد هم سبو
این قول مستانه شنو در بزم سید خوش بخوان
رندی اگر یابی دمی اسرار مستان بازگو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1370«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عمر بر باد می رود بی او
کی بود زندگی چنین نیکو
نفسی عمر را غنیمت دان
حاصل عمر خود ز خود می جو
ما چنین مست و عقل مخمور است
گو برو هر چه بایدش می گو
در دلم جز یکی نمی گنجد
غیر آن یک بگو که دیگر کو
گر هزار است و گر هزار هزار
نزد عارف یکیست بی من و تو
احول است آن که یک به دو بیند
تو چو احول نه ای نبینی دو
ذکر سید همیشه این باشد
وحده لا اله الا هو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1371«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کهنه است این شراب و جامش نو
عین هر دو یکی و نامش دو
در دو عالم خدا یکی است یکی
جز یکی در وجود دیگر کو
دو نگویم نه مشرکم حاشا
وحده لا اله الا هو
همه روئی به سوی او دارند
لاجرم جمله را بود یک رو
گاهی آب حباب و گه موج است
گاه در بحر و گه بود در جو
هر چه محبوب می کند بد نیست
همه افعال او بود نیکو
همه ممنون نعمت اللهیم
نعمت الله از همه می جو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1372«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
می فراوان است اینجا جام کو
دُرد و دردش هست درد آشام کو
ای که می گوئی دمی آرام گیر
با چنین دردی مرا آرام کو
گر نشان و نام می جوئی مجو
در عدم ما را نشان و نام کو
زلف و خالش مرغ دلها صید کرد
خوبتر زان دانه و آن دام کو
جام می در دور می گردد مدام
عشق را آغاز یا انجام کو
شمس تبریزی ز مصر آمد برون
آفتابی آن چنان در شام کو
نعمت الله مست و جام می به دست
همچو او رندی درین ایام کو
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 141 از 193:  « پیشین  1  ...  140  141  142  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA