شعر و ادبیات

شعر و ادبیات

صفحه

صفحه 144 از 193: « پیشین 1 ... 143 144 145 ... 192 193 پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی

ارسالها: 8911

#1,431 Posted: 27 Jul 2012 10:00

»غزل شماره 1393«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نقش خیال رویش برآب دیده بسته
آن نور چشم مردم در آب خوش نشسته
روز الست با او عهد درست بستیم
جاوید من بر آنم گر چه دلم شکسته
دیشب خیال رویش در خواب دید دیده
امروز آن خیالش بر ما بود خجسته
زُنار کفر زلفش دل بر میان جان بست
خوشتر ازین میانی دیگر کسی نبسته
جام شراب وحدت نوشیم عاشقانه
شادی روی رندی کز خویش باز رسته
پیوسته ایم با او پیوسته ایم جاوید
پیوسته این چنین خوش از غیر او گسسته
از بندگی سید ذوق تمام داریم
سرمست تندرستیم نه از خمار خسته

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,432 Posted: 27 Jul 2012 10:01

»غزل شماره 1394«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا ببیند روی خود در آینه
کرده پیدا خواب و درخور آینه
صورتش در آینه بنمود رو
گشته ز آن معنی مصور آینه
هر نفس جامی دهد ساقی مرا
بخشدم هر لحظه دیگر آینه
آینه با او نشسته روبرو
او تجلی کرده خوش بر آینه
روی او در آینه بیند عیان
هر که را باشد منور آینه
تا شود روشن تو را اسرار او
آینه بردار و بنگر آینه
ساغر می نوش کن شادی ما
نعمت الله را ببین در آینه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,433 Posted: 27 Jul 2012 10:02

»غزل شماره 1395«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتابی تافته بر آینه
می نماید روی او هر آینه
روشنست آئینهٔ گیتی نما
حسن او پیدا شده در آینه
عشق در دورست از آن دوران او
دائماً باشد مدور آینه
آینه چون می نماید حسن او
مظهر ما او و مظهر آینه
دلبر سید بود آئینه ای
خود که دیده عین دلبر آینه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,434 Posted: 27 Jul 2012 10:03

»غزل شماره 1396«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همچو ما کیست در جهان تشنه
بحر جودیم و همچنان تشنه
عین آب حیات چشمهٔ ماست
چشمه در چشم ما به جان تشنه
می رود آب چشم ما هر سو
ما به هر سو شده روان تشنه
خوش کناری پرآب و دیدهٔ ماست
ما فتاده در این میان تشنه
همه عالم گرفته آب زلال
حیف باشد که تشنگان تشنه
آب دریا و تشنه مستسقی
می خورد آب ناتوان تشنه
سخن سید است آب حیات
خضر وقت امان به آن تشنه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,435 Posted: 27 Jul 2012 10:04

»غزل شماره 1397«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تا خیال روی خوبش دیده ام در آینه
روز و شب دارم ز عشقش در برابر آینه
روی او آئینهٔ گیتی نمای جان ماست
جان ما آئینه ای جانانه بنگر آینه
صورتی در آینه بنموده تمثالش عیان
شد ز عکس نور آن معنی مصور آینه
گر بود آئینه روشن روی بنماید تو را
ور نه رویش کی نماید در مکدر آینه
عشق او شمعست و جانم آینه وین رمز ما
عشقبازان را بود روشن منور آینه
من دلی دارم چو آئینه منیر و با صفا
آفتاب مهر رویش تافته بر آینه
برنداری آینه از پیش رویت یک زمان
همچو سید گر ببینی روی خود در آینه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,436 Posted: 27 Jul 2012 11:20

»غزل شماره 1398«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ساقی بده آن می شبانه
مستم کن ازین شرابخانه
بشنو تو رموز عشقبازان
کان است نشان و این نشانه
داریم بقای مطلق از حق
باقی همه کارها بهانه
کار دل ماست عشقبازی
از دولت عشق جاودانه
پروانهٔ جان ما روان سوخت
چون آتش عشق جاودانه
گر میل کنار یار داری
جانست بیار در میانه
از هستی خود چو نیست گشتی
در هر دو جهان توئی یگانه
دامی است وجود آدم ای یار
مائیم شکار و روح دانه
مطرب بنواز قول سید
وز نغمهٔ ساز عاشقانه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,437 Posted: 27 Jul 2012 11:21

»غزل شماره 1399«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
می و جامیم و جان و جانانه
شاه و دُستور و گنج و ویرانه
مهر و ماهیم و عاشق و معشوق
دل و دلدار و شمع و پروانه
در خرابات عشق نتوان یافت
چون من مست رند و دیوانه
خرقه بفروخته به جامی می
کرده سجاده وقف میخانه
به جز از عاشقی و میخواری
در جهان بهیچ پروانه
مستم و می به ذوق می نوشم
فارغ از آشنا و بیگانه
نعمت الله حریف و می در جام
گوشهٔ میفروش کاشانه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,438 Posted: 27 Jul 2012 11:22

»غزل شماره 1400«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه
چنان مستست کز مستی نداند خویش بیگانه
خراباتست و من سرمست و ساقی جام می بر دست
بهشت جاودان ما بود این کنج میخانه
ز عشقش آتشی افروخت جان عاشقان راسوخت
وجود ما و عشق او مثال شمع و پروانه
برو ای عقل سرگردان که من مستم تومخموری
سخن از غیر میگوئی مرا با غیر پروانه
درین بزم ملوکانه نشسته جان و جانانه
نشسته جان و جانانه در این بزم ملوکانه
اگر جانست حیرانست و گر دل والهٔ عشقست
اگر علمست نادانست و گر عقلست دیوانه
بیا ای مطرب عشاق و ساز عاشقان بنواز
حریف نعمت الله شو بخوان این قول مستانه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,439 Posted: 27 Jul 2012 11:24

»غزل شماره 1401«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
درآ در مجلس رندان ببین این ذوق مستانه
رهاکن گوشهٔ خلوت بیا در کنج میخانه
طلب کن عشق سرمستی که او ساقی یارانست
چه میجوئی ز عقل آخر که حیرانست و دیوانه
خیال عقل و عشق او هوای ذره و خورشید
کمال علم و وصل او حدیث شمع و پروانه
مرید پیر خمّارم خم میخانه می نوشم
به نزد من چو من رندی چه باشد جام پیمانه
دوای دردمندان را ز گنج کنج دل می جو
که درد عشق او گنجست و دل کنجیستویرانه
در میخانه را بگشا صلا دادیم رندان را
خراباتست و مطرب عشق و ساقی مست و جانانه
بیا ای ساقی رندان که دور نعمت الله است
حریفانند می گردان زهی بزم ملوکانه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#1,440 Posted: 27 Jul 2012 11:25

»غزل شماره 1402«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق را خود حجاب باشد نه
غیر او در حساب باشد نه
می عشق است و جام او عالم
مثل این می شراب باشد نه
در گلستان گلی که می چینی
ورقش بی گلاب باشد نه
سایه و آفتاب را دریاب
سایه بی آفتاب باشد نه
به جز از جام می که نوش کنیم
به ازین خود ثواب باشد نه
نقش غیری خیال اگر بندی
جز خیالی به خواب باشد نه
در خرابات همچو سید ما
رند مست خراب باشد نه

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

صفحه

صفحه 144 از 193: « پیشین 1 ... 143 144 145 ... 192 193 پسین »

شعر و ادبیات

شعر و ادبیات /

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

DMCA/Report Abuse (گزارش) | News | Rules | How To | FAQ | Moderator List | Sexy Pictures Archive | Adult Forums | Advertise on Looti

Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites