انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 146 از 193:  « پیشین  1  ...  145  146  147  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1413«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خیالش نقش می بندد به دیده
چنان نقش و چنین دیده که دیده
منور شد به نورش دیدهٔ ما
نظر فرما در این دیده به دیده
عنایت بین که الطاف الهی
چنین حسن لطیفی آفریده
در این دور قمر حاکم به حکمت
خطی بر ماه تابنده کشیده
ملک صورت به خلق بی نظیرش
ملک سیرت به اخلاق حمیده
به رندان می دهد ساقی سرمست
به ما خمخمانه میرانش رسیده
مجرد کیست در عالم چو سید
کسی کز قید عالم وارهیده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1414«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوش نقش خیالیست که بستیم به دیده
خوشتر به ازین نقش که بستیم که دیده
در نقش سراپردهٔ این دیده نظر کن
کان نقش نگاریست که در دیده بدیده
گفتم که لبت بوسه دهم گفت ببوسش
شیرین تر ازین قول که گفته که شنیده
در کوی خرابات مغان مست و خرابیم
از دردسر زاهد مخمور رمیده
با ساقی سرمست حریفیم دگر بار
یک جام شرابی به دو صد جم بخریده
دیشب ز در خلوت ما شاه درآمد
مهمان عزیزیست که از غیب رسیده
خلق حسن و خوی حسینیست که او راست
چون سید ما کیست به اوصاف حمیده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1415«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما نقش خیال تو کشیدیم به دیده
خوش نقش خیالیست درین دیده بدیده
نوریست که در دیدهٔ ما روی نموده
نقشیست که بر پردهٔ این دیده کشیده
دایم دل ما بر در جانانه مقیم است
گر جان طلبد هان بسپاریم به دیده
این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوق است
خود خوشتر ازین قول که گفته که شنیده
بی عیب بود هرچه به ما می رسد از غیب
عیبش مکن ای دوست که از غیب رسیده
خوش خلق عظیمی که همه خلق برانند
صد رحمت حق باد بر اخلاق حمیده
در بندگی سید رندان خرابات
این بنده غلامیست که آن خواجه خریده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1416«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خیالش نقش می بندد بهه دیده
چنان نقش و چنین دیده که دیده
دو چشمم روشن است از نور رویش
به مردم می نمایم آن به دیده
خیال عارضش در دیدهٔ ما
بود نقشی بر آبی خوش کشیده
صبا در گلستان می خواند شعرم
شنیده غنچه و جامه دریده
درآمد از درم ساقی سرمست
چنان شاهی مرا مهمان رسیده
دلم آئینه گیتی نمائی است
به لطف خود لطیفش آفریده
فتاده آتشی در نی دگر بار
مگر از سیدم حرفی شنیده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1417«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
من روح نازنینم از کالبد رمیده
من ساغر قریبم از ملک جان رسیده
مست می الستم جام بلی به دستم
در خلوتی نشستم با دلبر آرمیده
در کنج جان مقیمم با اهل دل ندیمم
فارغ ز خوف و بی غم ای نور هر دو دیده
خورشید جسم و جانم نور مه روانم
شهباز لامکانم از آشیان پریده
من ناظر خدایم منظور کبریایم
هم شاه و هم گدایم دیده چو من ندیده
فرزند عشق یارم پروردهٔ نگارم
چون گلشکر من و او هستیم پروریده
چون نور لطف اویم جز لطف او چه گویم
هر نکته ای که گویم او گفته و شنیده
درگوشهٔ یقینم با دوست هم قرینم
ایمن ز کفر و دینم از این و آن بریده
مطلوب طالبانم معشوق عاشقانم
من سید زمانم خط بر خودی کشیده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1418«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از همه آئینه پیدا آمده
نور او درچشم بینا آمده
آن یکی ظاهر شده در هر یکی
هر یکی بنگر که یکتا آمده
بحر در جوشست و رو دارد به ما
آبروی ما بر ما آمده
مجلس عشقست و رندان در حضور
ساقی سرمست تنها آمده
از ولایش ما ولایت یافتیم
حکم ما از ملک بالا آمده
قطره ای بودیم ما بحری شدیم
این چنین دُری ز دریا آمده
نعمت الله رو به میخانه نهاد
میل ما کرده به مأوی آمده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1419«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سایه و همسایه پیدا آمده
صورت و معنی هویدا آمده
دیدهٔ ما روشن است از نور او
نور او در چشم بینا آمده
قطره و بحر و حباب از ما بجو
زان که جمله عین دریا آمده
خوش بلائی می کشم از عشق او
این بلا بر ما ز بالا آمده
تا نماند هیچ رندی در خمار
ساقی مستی بر ما آمده
سید و بنده به هم آمیخته
هر دو تا گوئی که یکتا آمده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1420«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در شهادت شاهدی از غیب بی عیبآمده
این چنین شادی خوش بی عیب از غیب آمده
در گلستان غنچهٔ گل در هوای روی او
پیرهن بدریده و بی دامن و جَیب آمده
آن معانی بدیع او بدیع دیگر است
زان که بر وی این کلام الله بی رَیب آمده
نو عروس فکر بکرم شاهدی بس دلکش است
در مشاهد شاهدی می خواهد از غیب آمده
در جوانی نعمت الله با سواد و معرفت
این زمان باز آمده پروانه با شیب آمده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1421«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در مظهر مطهر مظهر ظهور کرده
جام جهان نما را روشن چو نور کرده
در خلوت خرابات بزم خوشی نهاده
با یار خود نشسته اغیار دور کرده
تمثال بی مثالش در آینه نموده
حسن چنین لطیفی ایثار نور کرده
ما طالب بلائیم اما عنایت او
داده بلا به ایوب او را صبور کرده
بستان سرای ما را سرسبز آفریده
سیلاب رحمت او بر ما عبور کرده
هر آینه که بینی او را به ما نماید
در چشم روشن ما نورش ظهور کرده
خوش آتشی برافروخت عود دلم همه سوخت
از بهر نعمت الله جانها بخور کرده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1422«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
لطفش کرم نموده میخانه دام کرده
در حق جمله عالم انعام عام کرده
میخانه ای چنین خوش بر ما سبیل کرده
ما را شراب داده مست مدام کرده
کرده حلال بر ما جام می محبت
افشای سرّ خود را بر ما حرام کرده
سلطان حسن جانان ملک جهان گرفته
عقل آمده به خدمت خود را غلام کرده
جانان و جان سید باشند نعمت الله
نامش نکو نهاده ختم کلام کرده
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 146 از 193:  « پیشین  1  ...  145  146  147  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA