انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 15 از 193:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 103«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


آفتابی رو نموده مه نقاب
مه نقابی می نماید آفتاب
موج دریائیم و دریا عین ماست
عین ما بر عین ما باشد حجاب
جمله عالم در محیط عشق او
نزد ما باشد حبابی پر ز آب
غیر او در عمر خود گردیده ای
دیده ای نقش خیال او به خواب
نعمت الله در خرابات مغان
اوفتاده دیدمش مست و خراب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 104«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


ساقئی دیدیم مستانه به خواب
جام می بخشید ما را بی حساب
چون شدم بیدار من بودم نه او
آنکه در خوابش بدیدم بی حجاب
بسته ام نقش خیالش در نظر
آفتابی رو نموده مه نقاب
در خیال خواب باشد روز و شب
هر که بیند این چینین خوابی به خواب
غیر ما در بحر ما از ما مجو
گفتمت والله اعلم بالصواب
عین ما ، می بین به عین ما چو ما
بر کف ما خوش حبابی پر ز آب
در خرابات مغان موجود نیست
همچو سید عاشقی مست و خراب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 105«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


دیده ام مهر منیر مه نقاب
ذره ای از نور رویش آفتاب
جامی از می پر ز می داریم ما
نوش کن جام شرابی از شراب
ما در این دریا به هر سو می رویم
ساغری داریم پر آب از حباب
موج و دریا و حباب و قطره هم
چار اسم و یک حقیقت عین آب
چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم بینیم رویش بی حجاب
هر دمی نقش خیالی می کشد
گه به بیداری بُود گاهی به خواب
نعمت الله یافتم از لطف او
بی خطا والله اعلم بالصواب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 106«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


جامی ز حباب پر کن از آب
جام می ما به ذوق دریاب
در بحر درآ که عین مائی
با ما بنشین خوشی درین آب
مه روشن از آفتاب باشد
آن نور بُود به نام مهتاب
چشم تو خیال غیر گردید
خوابی است که دیده ای تو در خواب
محبوب خود و محب خویشیم
مائیم دریا ، حباب احباب
می در قدح است و عاشقان مست
مخمور مرو بیا و بشتاب
سید ساقی و صحبتی خوش
حاضر شده اند جمله اصحاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 107«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


مظهر و مظهرند آب و حباب
نظری کن به عین ما در آب
عقل گوید حباب و آب دو اَند
عشق گوید یکیست آب و حباب
ظاهر و باطن همه نور است
خوش ظهوری که نور اوست حجاب
نقش غیری خیال اگر بندی
آن خیال است و دیده ای در خواب
غرق آبی و آب می جوئی
گرچه با ما نشسته ای در آب
نور او روز آفتاب نمود
باز در شب نمایدت مهتاب
نعمت الله به نور او دیدم
این چنین دیده اند اولوالالباب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 108«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


با تو گویم که چیست جام و شراب
به مَثل نزد ما چو آب و حباب
خوش بیا سوی ما در این دریا
عین ما را به عین ما دریاب
موج و دریا یکیست تا دانی
نظری کن به چشم ما در آب
صورت و معنئی که می نگرم
سبب است و مُسببُ الاسباب
هر که گوید که غیر او دیدم
دیده نقش خیال او در خواب
آفتاب است و ماه گویندش
نور مهر است و نام او مهتاب
نعمت الله خدا به من بخشید
یافتم خوش عطائی از وهّاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 109«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


چیست عالم سایه و آن آفتاب
تن بود چون سایه و جان آفتاب
نور عالم شمس دینش خوانده اند
سِر این دریاب و می خوان آفتاب
از برای نزل و بزم عاشقان
جام زرین است بر خوان آفتاب
آفتاب حسن او عالم گرفت
تا قیامت باد تابان آفتاب
نور روی نعمت الله دیده ام
می نماید در نظر آن آفتاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 110«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


آفتابی ز ماه بسته نقاب
کرده در گوش درهای خوشاب
چشم عالم به نور او روشن
سخنی نازک است خوش دریاب
نقش رویش خیال می بندم
که به بیداری و گهی در خواب
می خُمخانهٔ حدوث و قدم
نوش می کن به شادی احباب
نور آن ماهرو که می بینی
آفتابست نام او مهتاب
سر موئی ز سِر او گفتم
سر زلفش از آن شده در تاب
نعمت الله حجاب را برداشت
چون حجاب است در میان اسباب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 111«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


این طرفه بین که حضرت او با همه حجاب
روشن تر است نور وی از نور آفتاب
موج و حباب و قطره و دریا به چشم ما
عارف چو بنگرد بنماید به عین آب
بیدار شو ز خواب به بیداریش ببین
نقش خیال او نتوان دیدنش به خواب
دستش به دست آور و دامان او بگیر
جامی از او طلب کن و بستان ازو شراب
شادی روی ساقی ما جام می بنوش
تا همچو ما شوی ابدالمست و هم خراب
بگذار نور و ظلمت و بگذر ز روز و شب
جانان ما طلب که بُود جان و تن حجاب
الهام سید است که گوید به بندگان
ورنه چنین سخن نتوان گفت در کتاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 112«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


گرخیال عارضش بنمایدت نقشی به خواب
نقشبندی کن روان بر آب چشم ما چو آب
آینه بردار و تمثال جمال او نگر
جام می بستان که ساقی می نماید در شراب
سنبل زلفی که بینی نافه ای دان پرز مشک
در چمن هر گل که چینی شیشه ای دانپر گلاب
بر در میخانه بگذر تا ببینی آن یکی
مست با رندان نشسته باده نوشان بی حجاب
ذره ای از نور او بنموده خوش ماهی تمام
سایه بان حسن او را سایه کرده آفتاب
ساقی ما می به ما از خم وحدت می دهد
بی حسابش نوش کن کاین را نمی باشد حساب
نعمت الله می دهد فتوی که این می را بنوش
من حلالش می خورم والله اعلم بالصواب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 15 از 193:  « پیشین  1  ...  14  15  16  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA