انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 159 از 193:  « پیشین  1  ...  158  159  160  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 1543«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جمالش دیده ام در هر خیالی
خیالش بین که دارد خوش جمالی
خیال اوست نقش پردهٔ چشم
ازین خوشتر نمی بینم خیالی
خیالی جز خیال او محالست
محالی را کجا باشد مجالی
مرا چون ذوق می بخشد خیالش
ازو خالی نیم در هیچ حالی
غلام سید سرمست ما شو
که تا یابی از آن حضرت کمالی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1544«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
به حق آل محمد به نور پاک علی
که کس نبی نشده تا نگشته است ولی
ولی بود به ولایت کسی که تابع اوست
موالیانه طلب کن ولی ولای علی
به هر چه می نگرم نور اوست در نظرم
تو میل مذهب ما کن مباش معتزلی
لطیفه ایست بگویم اگر تو فهم کنی
که دید صورت و معنی حادث ازلی
اگر تو صیرفی چهارسوی معرفتی
چرا به پول سیه سیم خویش می بدلی
قبا بپوش و کمر بند و باش درویشی
چه حاصلست از آن تاج خرقهٔ عملی
ببین در آینهٔ ما به دیدهٔ سید
که تا عیان بنماید به تو خفی و جلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1545«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نعمت الله ماست پیر ولی
یادگار محمد است و علی
نعمت الله هست و خواهد بود
نعمت لایزال لم یزلی
یاد او کرده ام به روز و شب
ذکر او گفته ام خفی و جلی
نعمت الله را مشو منکر
ور شوی کافری و در خللی
حق تعالی به او کرم فرمود
ذوق جاوید و عشق لم یزلی
ابدی باشد ای برادر من
هر عطائی که آن بود ازلی
رافضی نیستم ولی هستم
مؤمن پاک و خصم معتزلی
مذهب جد خویشتن دارم
بعد از او پیرو علی ولی
سید ملک نعمت اللهم
با چنین بنده ای چه در جدلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1546«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دارم از عشق درد دل خیلی
نیست درمان به غیر واویلی
چشم ما بحر در نظر دارد
کرده هر گوشه ای روان سیلی
هست ما را به میخوری ذوقی
نیست ما را به زاهدی میلی
من مجنون ندانم از حیرت
لیلی از خویش و خویش از لیلی
عاشق درمند چون سید
نتوان یافتن به هر خیلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1547«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای که هستی محب آل علی
مؤمن کاملی و بی بدلی
ره مستی گزین که مذهب ماست
ورنه گم گشته ای و در خللی
رافضی کیست دشمن بوبکر
خارجی کیست دشمنان علی
هر که او هر چهار دارد دوست
امت پاک مذهب است و ولی
دوستدار صحابه ام به تمام
یار سنی و خصم معتزلی
مذهب جامع از خدا دارم
این هدایت مرا بود ازلی
نعمت اللهم و ز آل رسول
چاکر خواجه ام خفی و جلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1548«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گفتهٔ عشاق می خوانم بلی
عشقبازی نیک می دانم بلی
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
بر جمال خویش حیرانم بلی
بسته ام زُنار کفر زلف او
لاجرم نیکو مسلمانم بلی
دردمندم دردمندم دردمند
دُردی درد است درمانم بلی
گه به این و گه به آن خوانی مرا
هرچه می خوانی بخوان آنم بلی
از سر هر دو جهان برخواستم
همنشین جان و جانانم بلی
درخرابات مغان مست و خراب
سیدم مجموع رندانم بلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1549«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشقبازی می کنم آری بلی
بل ایازی می کنم آری بلی
خرقهٔ خود را به جام می مدام
خوش نمازی می کنم آری بلی
نقد دل در آتش عشقش گداخت
زر گدازی می کنم آری بلی
کار من در عشق جانبازی بود
نیک بازی می کنم آری بلی
من شهید و غازی من عشق او
وصف غازی می کنم آری بلی
هر که را بینم به عشق روی او
دلنوازی می کنم آری بلی
سید ار نازی کند من بنده ام
نو نیازی می کنم آری بلی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1550«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترک مستم می پرستم یللی
ساغر باده به دستم یللی
عهد با ساقی ببستم تننا
توبه را دیگر شکستم یللی
مدتی بوده اسیر بند عقل
از چنین بندی بجستم یللی
نیست گشتم از خود و هر دو جهان
از وجود عشق هستم یللی
دردسر می داد مخموری مرا
باده خوردم باز رستم یللی
زاهد هشیار را با من چه کار
سید رندان مستم یللی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1551«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تن رهاکن در طریق عاشقی تا جان شوی
جان فدای عشق جانان کن که تا جانان شوی
در خرابات مغان مستانه خود را در فکن
پند رندان بشنو و می نوش می تا آنشوی
گر گدای حضرت سلطان من باشی چو من
لطف او بنوازدت ای شاه من سلطانشوی
آفتاب حسن او مجموع عالم را گرفت
غیر او پیدا نبینی گر ز خود پنهان شوی
گر برآئی بر سر دار فنا منصور وار
حاکم ملک بقا و میر سرمستان شوی
زاهد مخمور را بگذار و با رندان نشین
تا حریف مجلس رندان و سرمستان شوی
جز طریق نعمت الله در جهان راهی مرو
ور روی راه دگر می دان که سرگردان شوی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 1552«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تن فداکن تا همه تن جان شوی
جان رها کن تا همه جانان شوی
گرد این و آن چه می گردی مدام
این و آن را مان که این و آن شوی
ترک کرمان کن به مصر جان خرام
تا به کی سرگشتهٔ کرمان شوی
ماه ماهانی ببین ای نور چشم
آن او باشی چو با ماهان شوی
گنج او در کنج این ویران نهاد
گنج او یابی اگر ویران شوی
عید قربان است جان را کن فدا
عید خوش یابی اگر قربان شوی
جامع قرآن بخوانی حرف حرف
گر چو سید جامع قرآن شوی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 159 از 193:  « پیشین  1  ...  158  159  160  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA