انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 16 از 193:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 113«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


صدف و گوهریم و بحر و حباب
جوهرش آب و گوهرش دریاب
قدمی نه درآ درین دریا
نظری کن به عین ما در آب
بزم عشقست و عاشقان سرمست
باده نوشند شادی اصحاب
بر در می فروش رندانه
با مسبب نشسته بی اسباب
آفتابی به ماه رو بنمود
نور مهر است و نام او مهتاب
چشم پندار ما عیان بیند
گر خیالش تو دیده ای در خواب
نعمت الله عطای سید ماست
هب بی عوض دهد وهاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 114«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


موج است و حباب هر دو یک آب
با ما بنشین و آب دریاب
روشن بنگر که آفتاب است
آن نور که خوانیش به مهتاب
رندانه روان رَوم به هر در
تا دریابم ورا به هر باب
اسباب و مسببند با هم
آثار مسببند اسباب
هستیم همه محب و محبوب
محبوب چو ما بجو ز احباب
با ساقی باقی خرابات
رندانه و عاشقانه بشتاب
پیغام خوشی ز نعمت الله
مستانه ببر به سوی اصحاب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 115«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


موجیم و حباب هر دو یک آب
آبست حجاب آب دریاب
آنها که به چشم عقل بینند
بینند خیال غیر در خواب
عقل ارچه چراغ بر فروزد
هرگز نرسد به نور مهتاب
معشوق خودیم و عاشق خود
عشقست دلیل راه اصحاب
آن نقطه بدان که اصل حرفست
یک فصل بخوان ولی ز هر باب
ما را نسب است از خداوند
عالی تر از این که راست انساب
در بحر محیط عشق غرقیم
مانند حباب و عین ما آب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 116«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


آفتابی رو نموده مه نقاب
ماه تابان می نماید آفتاب
خوش حبابی پر کن از آب حیات
تا بیابی جام پر آبی ز آب
موج دریائیم و دریا عین ما
عین ما بر عین ما باشد حجاب
ساقی سرمست ما باشد کریم
جام می بخشد به رندان بی حساب
خوش سر آبیم و سیرابیم ما
زاهد بیچاره مانده در سراب
عشق می بیند جمال او به او
عقل می بندد خیال او به خواب
نعمت الله سر به پای خم نهاد
در خرابات مغان مست و خراب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 117«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


آفتابی ز ماه بسته نقاب
می نماید به چشم ما دریاب
نظری کن در آینه بنگر
ور نداری تو آینه دریاب
نقش غیری خیال اگر بندی
آن خیالی بود ولی در خواب
صورت و معنی همه داند
هر که او باشد از اولوالالباب
لیک در هرچه روی بنماید
هم مسبب ببین و هم اسباب
آفتاب است ماه خوانندش
نور مهر است گفته ام مهتاب
نعمت الله مربی نیکوست
تربیت یافته وی از ارباب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 118«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


ماه ما از در در آمد نیمشب
آفتاب ما برآمد نیمشب
بخت ما بیدار شد در نیمروز
عمر رفته بر سر آمد نیمشب
بس که آب دیده ام در خاک ریخت
سرو نازم در بر آمد نیمشب
وصل او در روز خوش باشد ولی
بی رقیبان خوشتر آمد نیمشب
روز تا شب در تمنا بود دل
ناگهانی دلبر آمد نیمشب
خلوت جانم چو شب تاریک بود
روشنی او در آمد نیمشب
نعمت الله را درخت دولتش
از سعادت در بَر آمد نیمشب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 119«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


دردمند و دردنوشم روز و شب
عاشقانه در خروشم روز و شب
گر زنندم همچو نی نالم به روز
ور گذارندم خموشم روز و شب
در خرابات مغان مست و خراب
همنشین می فروشم روز و شب
با حضورش هر شبی آرم به روز
در هوایش باده نوشم روز و شب
ز آتش عشقش چو خم می فروش
در درون خود بجوشم روز و شب
هرچه بنماید نمایم در زمان
هرچه پوشاند بپوشم روز و شب
سیدم عشق است و من در حضرتش
بندهٔ حلقه به گوشم روز و شب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 120«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


نعمت الله نور دین دارد لقب
نور دین از نعمت الله می طلب
از رسول الله نسب دارد درست
خود که دارد این چنین دیگر نسب
مطرب عشّاق گو شعرش بخوان
تا جهان از ذوق او گیرد طرب
جان من گفتا نهم لب بر لبش
آمده از عشق او جانم به لب
مدتی بودم مجاور در عجم
گرچه اصلم باشد از ملک عرب
آب لطف او نصیب ما بود
آتش قهرش از آن ِ بولهب
من مجاور حالیا در ملک فارس
جد من آسوده در شهر حلب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 121«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


در دیار تو غریبیم و هوادار غریب
خوش بود گر بنوازی صنما یار غریب
مخزن جملهٔ اسرار خداوند ، دل است
دل به من ده که بگویم به تو اسرارغریب
گر غریبی برت آید به کرم بنوازش
سخت کاریست غریبی ، مکن انکار غریب
ما دعاگوی غریبان جهانیم همه
در همه حال خدا باد نگهدار غریب
دردمندیم و به امید دوا آمده ایم
تو طبیبی و دوا کن دل بیمار غریب
کار غربت چه اگر کار غریبی است ولی
خوش شود گر تو بسازی به کرم کار غریب
سید ماست سرجمله غریبان جهان
که به سر وقت غریب آمده سردار غریب
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 122«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


هفت دریا شبنمی از بحر بی‌ پایان ما است
جان عالم نفخهٔ ارواح آن جانان ما است
در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
های و هوی عاشقان از نعرهٔ مستان ما است
موج دریائیم و عین ما و او هر دو یکیاست
آبرو گر بایدت از ما بجو کان آن ما است
مدتی شد تا به جان فرمان سلطان می ‌بریم
این زمان سلطان ما فرمانبر فرمان ما ‌است
گنج اگر جوئی بیا کنج دل ویران بجو
ز انکه گنج کنت کنزاً در دل ویران ما است
سید مستان به صد جان دوست می ‌داریم ما
ز انکه رند سر خوش است و یاری از یاران ما است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 16 از 193:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA