انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 179 از 193:  « پیشین  1  ...  178  179  180  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
داند عالم اگر نکو اهل بود
کان علم که بی عمل بود سهل بود
علمی که عمل طلب کند از عالم
گر زان که عمل نمی‌کند جهل بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
تا هستی ما به ما عیان خواهد بود
آن هستی او ز ما نهان خواهد بود
گر ذات نماید همه فانی گردیم
مائیم چنین و او چنان خواهد بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
ای دوست حجاب ما ز ما خواهد بود
وین مایی ما حجاب ما خواهد بود
چون مایی ما ز ما بر افتد به یقین
بی مایی ما همه خدا خواهد بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
وجدان تو با وجود چندان نبود
وین غنچهٔ وجدان تو خندان نبود
آن نقش خیالی که تو بینی در خواب
جز خواب و خیال نقشبندان نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
گر دیدهٔ دیگری خیالش بیند
در دیدهٔ ما نور جمالش بیند
هر آینه ای که چشم ما می ‌نگرد
تمثال جمال بی مثالش بیند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
دلدار مرا کشت حیاتم بخشید
وز زحمت این جهان نجاتم بخشید
خرمای خبیصی چو ز دستم بربود
اما به عوض شاخ نبـــاتم بخشید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
لطفش به کرم شهد و شهودم بخشید
وز وجود وجود خود وجودم بخشید
هر چیز که او دهد همه خیر بود
خیــری به تمام کرد و بودم بخشید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
هر آینه ای که در نظر می‌ آید
آن نور دو چشم ما به ما بنماید
هر چند که آینه نماید او را
او آیـنه را به حسن خود آراید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
چون یوسف باد در چمن می ‌آید
بوئی ز زلیخا به یمن می‌ آید
یعقوب دلم نعره زنان می‌گوید
فریاد که بوی پیرهن می‌ آید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
آن روز که کار وصل را ساز آید
این مرغ ازین قفس به پرواز آید
از شه چو صفیر ارجعی روح شنید
پرواز کـــنان به دست شه باز آید
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
درد دل خسته دردمندان دانند
نه خوش نفسان خیره خندان دانند
از سرّ قلندری تو گر محرومی
سریست در آن سینه که مستان دانند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
آبست که در شیشه شرابش خوانند
با گل چو قرین شود گلابش خوانند
از قید و گل و مُل چو مجرد گردد
اهل بصر و بصیرت آبش خوانند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
رندان ز وجود وز عدم دم نزنند
از ملک حدوث وز قدم دم نزنند
باشند مدام همدم جام شراب
می می نوشند دم به دم دم نزنند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
توحید عوام عاقلان می دانند
توحید خواص عارفان می دانند
توحید و موحد موحد دریاب
خوش توحیدی موحدان می دانند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
نقشی و خیالیست که عالم خوانند
معنی سخن محققان می دانند
این طرفه که در حقیقت این نقش خیال
حقّند ولی خیال را می دانند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
ملک و ملکوت با هم آمیخته اند
نقد جبروت بر سرش ریخته اند
کردند طلسمی به جمال و به کمال
آنگه به در گنج خود آویخته اند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
خاک در میخانه مگر بیخته اند
کاین گرد و غبار را بر انگیخته اند
یا ماه رخان خطهٔ ماهانند
کز زلف عبیر در جهان ریخته اند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
یک عالم از آب و گل بپرداخته اند
خود را به میان آن در انداخته اند
خود می گویند و باز خود می شنوند
از ما و شما بهانه بر ساخته اند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
از آتش عشق شمعی افروخته اند
پروانهٔ جان عاشقان سوخته اند
در مجمر سینه عود دل می سوزد
آتشبازی به عاشق آموخته اند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
در پای تو سروران سر انداخته اند
وز عشق تو خانمان بر انداخته اند
رندانه به عشق چشم سرمست خوشست
خود را به خرابات در انداخته اند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
درویش و گدا مرتبهٔ جان چه کند
می می نوشد مدام او نان چه کند
یاری که محب حضرت جانان است
ای یار عزیز من بگو جان چه کند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
گر علم به تعلیم الهی یابند
گنجینه و گنج پادشاهی یابند
طالب علما علم چنین گر خوانند
انعام خدا لایتناهی یابند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بی اسم کسی درک مسما نکند
نام ار نبود تمیز اشیا نکند
عقل ار چه مصفی و مزکی باشد
ادراک اله جز به اسما نکند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
رند آن باشد که میل هستی نکند
وز خویش گذشته خودپرستی نکند
در کوی خرابات مغان رندانه
می نوش کند مدام و مستی نکند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
هر باده که از حضرت الله دهند
بی منت ساقی به سحرگاه دهند
خواهی که کمال معرفت دریابی
از خود بگذر تا به خودت راه دهند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
آب است که جان ما از او می یابد
وز دیدن او نور بسی افزاید
هر سو که روان شود حیاتی بخشد
هر نقش که او را بدهی برباید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
فقری که از او غنای مطلق آید
گر زان که طلب کنی به جان می شاید
من فقر همی جویم و آن خواجه غنا
از خواجهٔ ما فقر و غنا می آید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
هر دل که به ذوق سرمدی خواهد بود
در دایرهٔ محمدی خواهد بود
آن یار که مذهب حسینی دارد
او طالب سرّ احمدی خواهد بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
در عشق تو شادی و غمم هیچ نماند
با وصل تو سود و ماتمم هیچ نماند
یک نور تجلی تو ام کرد چنان
کز نیک و بد و بیش و کمم هیچ نماند

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
یاری که مدام این سخن را خواند
معنی کلام عارفان را داند
آئینه اگر چه می نماید تمثال
در ذات نماینده اثر نتواند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
این لطف نگر که حق به موسی بنمود
در صورت نار نور معنی بنمود
آئینهٔ اعیان چو وجود از وی یافت
هر حسن که بود آن تجلی بنمود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
انسان خوشی محققی پیش آید
صد دل به دمی ز دلبران برباید
آن نور دو چشم نعمت الله بود
حق بیند و حق به مردمان بنماید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
هستی یکیست آنکه هستی شاید
این هستی تو به هیچ کاری ناید
رو نیست شو از هستی خود همچون ما
کز هستی تو هیچ دری نگشاید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
تا قدرت حق دری به عیسی بگشود
وان ذات مطهرش به مریم بنمود
بگذشته هزار و هفتصد و چهل به تمام
شاید که بسی سال دگر خواهد بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
تا با تو توئی بود دوئی خواهد بود
ای یار دوئی هم ز توئی خواهد بود
چون تو ز توئی وز دوئی وارستی
در ملک یکی کجا دوئی خواهد بود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
چون یوسف باد در چمن می آید
بوئی ز زلیخا سوی من می آید
یعقوب دلم نعره زنان می گوید
فریاد که بوی پیرهن می آید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
آن روز که کار وصل را ساز آید
وین مرغ ازین قفس به پرواز آید
از شه چو صفیر ارجعی گوش کند
پرواز کند به دست شه باز آید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بلبل سخن از زبان گل می گوید
مستست و حدیث گل و مل می گوید
دریاب رموز نعمت الله ولی
جزویست ولی سخن ز کل می گوید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بلبل مست است و بوی گل می بوید
دل داده به ما و دلبرش می جوید
این قول خوشی که تو ز سید شنوی
بشنو بشنو که او ز او می گوید

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
عینی به ظهور عین ها بنماید
در هر عینی عین به ما بنماید
در جام جهان نما نماید به کمال
در وی نظری کن که تو را بنماید
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
ممکن به خودیش بود و جودی نبود
گنجی که ز حق بود به پنهان نبود
گر زان که نه او گوش و زبانی بخشد
از خود ما را گفت و شنودی نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بلبل و گل رونق بستان نبود
بی جام شراب ذوق مستان نبود
گر نائی و نی به هم بسازند دمی
آواز نی و رقص حریفان نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
عینی که ظهور کرد اعیان نبود
گنجی که ز حق بود به پنهان نبود
جانانه در آئینهٔ جان کرد نظر
از ساده دلی آینه جانان نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
تقوی که در او اسم الهی نبود
یا مقتبس خبر از شاهی نبود
تقوی چنان از خللی خالی نیست
شاید که کسی به آن مباهی نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بی او ما را ظهور یارا نبود
بی آئینه تمثال هویدا نبود
پیوسته چو صورت و تجلی به همند
بی بودن ما ظهور او را نبود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بر تخت ولایت آن ولی شاه بود
خورشید محمد و علی ماه بود
نوری که از این هر دو نصیبی دارد
میدان به یقین که نعمت الله بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
بر تخت ولایت آن ولی شاه بود
باطن شمس است و ظاهرا ماه بود
نوری که از این هر دو نصیبی دارد
روشن بنگر که نعمت الله بود

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
در بحر محیط هر که او غرق بود
فارغ ز وجود غرب و وز شرق بود
آن کس که نشسته بر لب دریائی
با غرقهٔ بحر ما بسی فرق بودم

☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮☮
آن یار فقیر این و آنش نبود
سرمایهٔ سود و هم زیانش نبود
در کتم عدم مست و خراب افتاده
او را خبر از نام و نشانش نبود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 179 از 193:  « پیشین  1  ...  178  179  180  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA