شعر و ادبیات

شعر و ادبیات

صفحه

صفحه 26 از 193: « پیشین 1 ... 25 26 27 ... 192 193 پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی

ارسالها: 8911

#251 Posted: 14 Jul 2012 14:31

»غزل شماره 213«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل به دنیا مده که آن هیچست
آن جهان جو که این جهان هیچست
هر کرا علم هست و مالش نیست
قدر او نزد جاهلان هیچست
چه کنی مفردات ای مولا
غیر مفرد در این میان هیچست
ای که گوئی نشان او جویم
بی نشانست و آن نشان هیچست
لطف معنی طلب تو از صورت
بی معانی همه بیان هیچست
در پی زن مرو که چون دنیا
شیوهٔ شکل این و آن هیچست
ذوق نقش خیال چندان نیست
لذت و وهم عاقلان هیچست
منصب زهد نزد ما سهلست
عشرت و عشق فاسقان هیچست
به جز از زندگی حضرت ما
نزد رندان عاشقان هیچست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#252 Posted: 14 Jul 2012 14:32

»غزل شماره 214«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هرچه او می دهد همه داده است
دادهٔ او مگو که بیداد است
ای خوشا وقت عاشقی که مدام
بر در میفروش افتاده است
بزم عشقست و عاشقان سرمست
کس چنین بزم خوب ننهادست
غم عشقش خجسته باد که دل
به غم عشق دایما شاد است
عقل در بزم عشق دانی چیست
چون چراغی نهاده بر باد است
هرکه او شد غلام سید ما
بنده مقبلست و آزاد است
چه کنم نعمت همه عالم
نعمت الله خدا مرا داده است

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#253 Posted: 14 Jul 2012 14:46

»غزل شماره 215«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوای درد دل ای یار دردست
بحمدالله که ما داریم در دست
بیا و دُردی دردش بماده
که صاف عاشقانش دُرد دردست
دلی کو کشتهٔ عشق است زنده است
کسی کو مردهٔ دردست مرده است
بدادم دین و دل دردش خریدم
چنین سودی بدین مایه که کرده است
مرا مهری است در خاطر که خورشید
بگرد سایهٔ چترش چه گرد است
اگر دردم نمی دانی نظر کن
سرشک سرخ بین و رخ که زرد است
کسی داند شفای درد سید
که جامی از شراب درد خورده است

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#254 Posted: 14 Jul 2012 14:47

»غزل شماره 216«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل ما در هوای الوند است
در سر زلف یار دربند است
خواجه تبریزی است و در قره باع
شاه سروان امیر در بند است
یار بلخی ما ز تربت رفت
در کش خواجهٔ سمرقند است
سخن از روم و شام چون گوید
آن خجندی که ساکن جَند است
ترک سرمست و هندوی شیرین
آن یکی چون گل است و این قند است
گرچه آدم به جسم بود پدر
نزد خاتم به روح فرزند است
سید بزم عشق دانی کیست
آنکه او بندهٔ خداوند است

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#255 Posted: 14 Jul 2012 14:48

»غزل شماره 217«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دامن دلبر اگر آری به دست
نیک باشد ور نیاری آن به دست
ما خراباتی و رند و عاشقیم
چشم مستش توبهٔ ما را شکست
چشم ما بسته خیالش در نظر
نور دیده خوش به جا دارد نشست
شاهبازی رفته بود از دست ما
باز آمد شاهباز ما به دست
حق پرست کاملی دانی که کیست
آنکه او از خودپرستی باز رَست
عاقلان در نیست و هست افتاده اند
عشقبازان فارغند از نیست و هست
در خرابات مغان دیگر مجو
همچو سید نعمت الله رند و مست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#256 Posted: 14 Jul 2012 14:52

»غزل شماره 218«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عاشقانه به عشق او سرمست
جان و دل داده ایم ما از دست
آنچنان واله ایم و آشفته
که ندانیم نیست را از هست
تا که مائی ازین میان برخاست
عشقش آمد به جای ما بنشست
هرکه او از خودی خود ببرید
همچو ما با خدای خود پیوست
تندرستم به یُمن همت او
گرچه عشقش دل مرا بشکست
شادی عاشقی که جان درباخت
وز غم عقل و این و آن وارست
همچو سید ندیده ام دیگر
عاشق رند مست باده پرست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#257 Posted: 14 Jul 2012 14:53

»غزل شماره 219«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نوش بادا مرا شراب الست
که از آن باده گشته ام سرمست
در دلم عشق و در نظر ساقی
در سرم ذوق و جام می بر دست
پرده از دل گشود شاهد غیب
دل ما را به زلف خود دربست
جان به جانان ما وصالی یافت
قطرهٔ ما به بحر ما پیوست
گر تو را عقل هست ما را نیست
ور تو را عشق نیست ما را هست
ای که پرسی دوای درد از ما
دردمندیم و این دوا دردست
بشنو از سید این روایت عشق
تا کی آخر سخن ز عاقلی ویست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#258 Posted: 14 Jul 2012 14:54

»غزل شماره 220«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از خرابات می رسم سرمست
فارغ از نیست ایمنم از هست
عین ما را به عین ما بیند
هرکه در بحر ما به ما پیوست
ننگ و نام نکو به دست آورد
آنکه از ننگ و نام خود وارست
دست من تا گرفت دست نگار
وه چه دستان که می کند زان دست
مرغ جانم برای دانهٔ خال
شده در دام زلف او پابست
عهد بستیم با سر زلفش
ما بر آنیم گرچه او بشکست
از سر کاینات برخیزد
هر که با سیدم دمی بنشست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#259 Posted: 14 Jul 2012 14:55

»غزل شماره 221«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آمد ز درم نگار سرمست
رندانه و جام باده بر دست
صد فتنه ز هر کنار برخاست
او مست در این میانه بنشست
لب را بنهاد بر لب ما
موئی به دونیم راست بشکست
عشق آمد و زنده کرد ما را
پیوسته بود به ما چو پیوست
از بود و نبود باز رستیم
آسوده ز نیست فارغ از هست
دل در سر زلف یار بستیم
محکم جائی شدیم پابست
از مستی ذوق نعمت الله
خلق دو جهان شدند سرمست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

ارسالها: 8911

#260 Posted: 14 Jul 2012 14:56

»غزل شماره 222«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
منم آن رند عاشق سرمست
که می عشق می خورم پیوست
در خرابات عشق مست و خراب
دست در دست شاهد سرمست
در دلم عشق و در سرم سود است
در نظر یار و جام می بر دست
ساقی مست و رند لایعقل
به یکی جرعه عقل ما برده است
عاشقانه حریف خمّاریم
فارغ از نیست ایمنیم از هست
از سر هر دو کون خوش برخاست
هر که یک لحظه نزد ما بنشست
میر مستان مجلس عشقیم
سید عاشقان باده پرست

این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)

صفحه

صفحه 26 از 193: « پیشین 1 ... 25 26 27 ... 192 193 پسین »

شعر و ادبیات

شعر و ادبیات /

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

DMCA/Report Abuse (گزارش) | News | Rules | How To | FAQ | Moderator List | Sexy Pictures Archive | Adult Forums | Advertise on Looti

Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites