انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 50 از 193:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 453«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت
تو میر خراباتی و من مست خرابم
رندانه درین هفته بیابیم به سلامت
سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت
در صدر خرابات به صد عجز و کرامت
گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید
جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت
از خال نهی دانه و از زلف کشی دام
مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت
می نوش کن ای سید رندان خرابات
شادی حریفان که جهان باد به کامت
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 454«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مستیم و خرابیم و گرفتار خرابات
سرگشته در آن کوچه چو پرگار خرابات
هر کس پی کاری و حریفی و ندیمی
ما را نبود کار به جز کار خرابات
سر حلقهٔ رندان سراپردهٔ عشقیم
هم صحبت ما خدمت خمار خرابات
از عقل مجو صورت میخانهٔ معنی
از ما طلب ای یار تو اسرار خرابات
در زمزمهٔ مطرب عشاق کلامم
حیران شده ات بلبل گلزار خرابات
از غیرت آن شاهد سرمست یگانه
دیّار نمی گنجد در دار خرابات
ایام به کام است و حریفان به مرادند
از بندگی سید سردار خرابات
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 455«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مائیم و می صحبت رندان خرابات
سرگشته در آن کوچه چو رندان خرابات
میخانهٔ ما وقف و سبیل است به رندان
جاوید به فرمودهٔ سلطان خرابات
مستیم و خرابیم و سر از پای ندانیم
دل داده و جان نیز به جانان خرابات
خوانی است خرابات نهاده بر رندان
خوردیم بسی نعمت از این خوان خرابات
جمعی ز سر زلف بتی گشته پریشان
جمعیت از آن یافت پریشان خرابات
ذوقی که دلم راست به عالم نتوان گفت
این ذوق طلب کن تو ز یاران خرابات
در کوی خرابات نشستیم به عشرت
با سید سرمست و حریفان خرابات
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 456«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نعمت الله مظهر ذات و صفات
گه صفاتش می نماید گاه ذات
عارفی چون او در این عالم که دید
جمع کرده ممکنات و واجبات
او به او باقی و ما باقی به او
عمر جاوید است او را این حیات
او یک است و گر یکی گوید که دو
تو یکی می گو مگو آن تُرَهات
دُرد دردش دردمندانه بنوش
زانکه درد او تو را باشد دوات
می کنم علم معانی را عمل
کی پرستم صورت لات و منات
سالها باید که تا پیدا شود
همچو سید سیدی در کاینات
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 457«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فانی تمام خدمت اوست
باقی به بقای حضرت اوست
از رحمت اوست جمله عالم
او غرقهٔ بحر رحمت اوست
نعمت چه کند چو نعمت‌اللّه
پروردهٔ ناز و نعمت اوست
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 458«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تبخال زده بر لب من خسته از آن است
گویی که چو من بر لب شیرین نگران است
صد بوسه زده بر لب من خسرو شیرین
چون دید که حال لب دل خسته چنان است
گر زانکه نزد بر لب من بوسه دل آرام
بر لعل لب ما تو بببین کاین چه نشان است
از اشک شکر بار من بوسه بسی داد
جوشیدن این لب همه شیرینی آن است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 459«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ملک داری همه به تدبیر است
گر چه تدبیر هم به تقدیر است
هر که تأخیر کرد در تدبیر
عاقبت کار او به تقصیر است
سخن نوجوان دگر باشد
این نصیحت ز گفتهٔ پیر است
پادشاهی که می‌کند تدبیر
شاه صاحبقران جهانگیر است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 460«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق را مسجد و میخانه یکی است
عشق را عاقل و دیوانه یکی است
عشق جانان خود و جان خود است
عشق را دلبر و جانانه یکی است
عشق را آتش دلسوزی هست
نزد او خرمن و یک دانه یکی است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 461«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق آمد و عقل کرد غارت
ای دل تو به جان بر این بشارت
ترک عجمیست عشق دانی
ور ترک غریب نیست غارت
گفتم به عبارتی در آرم
وصف رخ او به استعارت
چون آتش عشق او برافروخت
هم عقل بسوخت هم عبارت
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 462«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عمر بی او که بر سر آری هیچ
جان که بی عشق او سپاری هیچ
همه عالم عدم بود بی او
به عدم می روی چه آری هیچ
هر خیالی که نقش می بندی
گر نه آن نقش او نگاری هیچ
یار کز جور یار بگریزد
باشد آن یار هیچ و یاری هیچ
عشق می باز و جام مِی می نوش
به از این کار ، کار داری هیچ
دولت وصل او دمی باشد
آن دم ار ضایعش گذاری هیچ
نعمت الله حریف رندان است
گر تو بیچاره در خماری هیچ
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 50 از 193:  « پیشین  1  ...  49  50  51  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA