انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 51 از 193:  « پیشین  1  ...  50  51  52  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 463«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ما را به غیر او نبود التفات هیچ
زیرا که نیست جز کرم او نجات هیچ
خضر و هوای چشمه و آب حیات و ما
نبود به جز زلال وصالش حیات هیچ
ای جان همیشه شادی تو باد ورد دل
وی دل مباد جز غم عشقش دوات هیچ
هیچست این جهان و تو دل را در او مپیچ
وین بند پیچ پیچ مپیچان به پای هیچ
در حضرتی گریز که روحانیان قدس
جز حضرتش دگر نکند التفات هیچ
در عرصهٔ ممالک او هر دو کون پست
با ملک کبریائی او کاینات هیچ
سید تو جان بباز به عشقش که غیر او
شایسته نیست در دو جهان خونبهات هیچ
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 464«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دل به دست باد خواهم داد هر چه بادباد
این عنایت بین که چون با بخت منافتاد باد
در هوای آنکه یابد باد بوی آن نگار
بر در هر خانه روی خویشتن بنهاد باد
هر کسی کو می‌خورد جام غم انجام غمش
نوش جانش باد دایم در جهان دلشاد باد
خانقه گر گشت ویران باده نوشان را چه غم
عمر رندان باد دایم میکده آباد باد
هر که بنیادی ندارد هیچ بنیادش منه
عقل بی ‌بنیاد باشد کار بی ‌بنیاد باد
دل به جان آمد ز مخموران کنج صومعه
مجلس رندان و کوی باده نوشان شاد باد
هر که باشد بندهٔ سید غلام او منم
بندهٔ سید همیشه از غمان آزاد باد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 465«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آب چشم ما به روی ما فتاد
سو به سو گشت او ولی دریا فتاد
روی ما خوش بود خوشتر شد از آن
آبرو داریم بروتا فتاد
آب دیده اشک مردم ‌زاده بود
خورش روان گردید در دریا فتاد
چیست عالم شبنمی از بحر ما
میل مأوا کرد با مأوا فتاد
عاقلی نقش خیالی بسته بود
عشق آمد کار او در پا فتاد
هر که افتاد او ز چشم عارفی
دل به او کم ده که از دلها فتاد
نعمت‌الله در خرابات مغان
مجلسی رندانه دید آنجا فتاد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 466«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آب چشم ما به هر سو رو نهاد
روی خود بر روی ما نیکو نهاد
جان به عاشق می‌ دهد معشوق ما
این چنین رسم نکویی او نهاد
پیر ما بزم خوش مستانه‌ ای
گر نظر داری ببین تا چون نهاد
عشق سرمست است و می‌گوید سخن
گفتگوی عقل را یک سو نهاد
جان ما آئینه گیتی‌ نما است
ساده ‌دل با دوست رو بر رو نهاد
خوش بهشت جاودان دارد چو ما
هر که با خاک درش پهلو نهاد
نعمت‌الله را به عالم عرضه کرد
در دل عشاق جست و جو نهاد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 467«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در دلم غیر او نمی‌گنجد
بد چه شد نکو نمی‌ گنجد
در مقامی که آن یگانهٔ ماست
دو چه گوئی که دو نمی‌ گنجد
خم بیاور ز ما دمی می‌ بر
می ما در سبو نمی‌ گنجد
نقل را مان و عقل را بگذار
زانکه این گفت و گو نمی‌ گنجد
در دو عالم به جز یکی نبود
رشته یک تو دو تو نمی ‌گنجد
چون به غیر از یکی نمی ‌یابم
در دلم جست‌و‌جو نمی ‌گنجد
دردمندیم و درد می‌ نوشیم
خم چه شد با شد سبو نمی‌ گنجد‌
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 468«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ساقیی جام سوی ما آورد
نزد ما خوشتر است از ما ورد
چشم ما روشن است و روشن باد
کابرویی به روی ما آورد
عاشقان دُرد درد می‌ نوشند
این چنین درد کی خورد بی درد
عشق او مرد مرد می ‌جوید
مرد عشقش کجا بود نامرد
عقل اگر پند می ‌دهد مشنو
چه شنوی وعظ واعظ دم سرد
ساغر می مدام می نوشم
به ازین جام باده باید خورد
رند مستی که ذوق ما دریافت
آفرین خدا به سید کرد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 469«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترک سر‌مستی مرا دامن کشانم می‌کشد
باز بگشوده کنار و در میانم می‌کشد
در کش خود می‌ کشد ما را به صد لطف و کرم
گه چنینم می‌نوازد گه چنانم می‌کشد
کی کشد ما را ، چو لطفش می‌کشد ما را به ناز
عاشق مست خرابم کش کشانم می‌کشد
از بلای عشق او چون کار ما بالا گرفت
از زمین برداشته بر آسمانم می‌کشد
می‌کشم نقش خیالش بر سواد چشم خود
زانکه این نقش خیال او روانم می‌کشد
جذبهٔ او می ‌رسد خوش می‌ کشد ما را به ذوق
در کشاکش اوفتادم چون دوانم می کشد
نعمت‌الله جمله عالم را به سوی خودکشید
جان فدای او که عشق او به جانم می‌کشد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 470«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بیا ای یار و بر اغیار می‌خند
بنوش این جام و با خمار می‌خند
یکی ایمان گزید و دیگری کفر
تو مؤمن باش و با کفار می‌خند
یکی با تو نعم گوید یکی لا
تو با اقرار و با انکار می‌خند
چو دنیا نیست مأوای حکومت
دلا بر ریش دنیادار می‌خند
زبان بربند و خامش باش در عشق
مشو بی ‌زار و بر آزاد می‌خند
بیا چون نعمت‌الله ناظر حق
ببین دیدار و بر دیدار می‌خند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
»غزل شماره 471«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عاشقانی که در جهان باشند
همچو جان در بدن روان باشند
می و جامند همچو آب و حباب
موج و دریا همین همان باشند
خوش کناری گرفته‌اند زَ اغیار
گر چه با یار در میان باشند
از همه پادشه نشان دارند
بی‌نشانی از آن نشان باشند
خلق و حق را به ذوق دریابند
واقف از سر این و آن باشند
نعمت‌الله را به دست آور
تا بدانی که آنچنان باشند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 472«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیدهٔ ما چو روی او بیند
بد نبیند همه نکو بیند
چشم ما آب در نظر دارد
غرق بحر است سو به سو بیند
عاشقانه در آینه نگرد
خود و معشوق روبرو بیند
دیگری می خورد نبیند جام
بنده می‌نوشد و سبو بیند
لیس فی الدار غیره دیّار
احول است آن یکی به دو بیند
دیده روشن به نور اوست مدام
نور رویش به نور او بیند
رشته یکتو است ای برادر من
نعمت‌الله کجا دو تو بیند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 51 از 193:  « پیشین  1  ...  50  51  52  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA