انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 56 از 193:  « پیشین  1  ...  55  56  57  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 513«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آب چشم ما به هر سو می رود
گر به چشم ما نشینی خوش بود
چشم ما تا دید روی او به خواب
بی خیالش یک زمانی نغنود
این نصیحت گوش کن می نوش کن
در خمار افتد هر آن کو نشنود
عشق سلطانست و تخت دل گرفت
عقل مسکین چون کند گر نگرود
تخم نیکی کار و بدکاری مکن
هر که کارد هر چه کارد بدرود
عاشق رندی که او سرمست ماست
از در میخانهٔ ما کی رود
نعمت الله در خرابات مغان
هر که بیند در پی او می رود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 514«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عشق دردیست تا نمی گیرد
جان عاشق صفا نمی گیرد
ایدل ار عاشقی بیا خوش باش
عاشقان را خدا نمی گیرد
موج بحریم و غرقهٔ دریا
غیر ما دست ما نمی گیرد
دردمندیم و درد می نوشیم
دل ما زین دوا نمی گیرد
لطف او عالمی به ما بخشید
به کرم هیچ وا نمی گیرد
آتش عشق شمع جانم سوخت
در تو آخر چرا نمی گیرد
هر که بیگانه نیست از سید
دلش از آشنا نمی گیرد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 515«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عقل مخمور است و مستان را به قاضی می برد
سخت بی شرمست از آن رو پردهٔ ما می درد
رند و سرمست مناجاتیم و با ساقی حریف
فارغ است از ریش قاضی هر که او میمی خورد
ای که گوئی دل به دلبر می فروشدجان من
نقد تو گر قلب باشد سیم قلبی کی خرد
می بیارد رند مست و سرکه آرد زاهدی
هر چه تو آری بری و هر چه او آرد برد
گر هزار آئینه باشد در همه بینم یکی
عارف است آن کس که این یک در هزاران بنگرد
در سرابستان او غیری نمی یابد مجال
گر کسی مرغی شود بر گرد قصرشکی پرد
درهوای نعمت الله غنچهٔ سیراب گل
درگلستان همچو مستان جامه بر خود می درد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 516«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترک چشم مست او دلها بغارت می برد
ملک دل بگرفت و جان ما به غارت می برد
خانمان ما به غارت برد و یک موئی نماند
هرچه با ما دید سر تا پا به غارتمی برد
دور شو ای عقل از اینجا رخت خود را همببر
زانکه رخت هر که دید اینجا به غارت می برد
کیش او چون غارتست ترکش نگوید ترک مست
جان کند قربان و قربان را به غارت می برد
هرچه دید از نقد و جنس و زیر و بالا پاک کرد
این بلا هم زیر و هم بالا به غارت می برد
جان ما بادش فدا کو جان و هم جانان ماست
هر چه خواهد گو ببر هل تا به غارتمی برد
سید ما صد بخارا را به غارت برده است
بوعلی چبود که او سینا به غارت می برد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 517«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ترک چشم مست او دلها به غارت می برد
جان فدای او که جان ما به غارت میبرد
ملک دل بگرفت و نقد و نسیه را هر کس که دید
ترکتازی می کند آنها به غارت می برد
عاشقیم و ما به عشق او اسیر افتاده ایم
بنده فرمانیم اگر ما را به غارت می برد
گر دل ما می برد شکرانه اش بر جان ماست
جان رها کردیم دل را تا به غارت میبرد
بر سر بازار اگر شخصی دکانی می نهد
دکه ویران می کند کالا به غارت می برد
فتنهٔ دور قمر بنگر که چون پیدا شده
آمده تنها و تنها را به غارت می برد
نعمت الله هر چه دارد در نهان و آشکار
یا به حکمت می ستاند یا به غارت می برد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 518«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوش بود گر این دوئی یکتا شود
آفتاب حسن او پیدا شود
غیر نور او نیاید در نظر
چشم ما از نور او بینا شود
آ چشم ما به هر سو شد روان
ِآید آن روزی که آن دریا شود
بحر می گوید به آواز بلند
آنکه او از ماست با مأوا شود
عارفی کَز هر دو عالم بگذرد
بر در یکتای بی همتا شود
در خرابات مغان رندی که شد
عاقبت سر دفتر غوغا شود
هر که بوسد آن لب شیرین او
همچو سید لاجرم گویا شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 519«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر زمان عشقی ز نو پیدا شود
هر نفس جانی دگر شیدا شود
چون درآید در شمار عارفان
در سواد ملک دل غوغا شود
چون برآید آفتاب مهر او
جان و دل چون ذره ناپیدا شود
گر ز پیش دیده بردارد نقاب
چشم نابینای ما بینا شود
غرقه شو در بحر عشقش کز یقین
قطره با دریا شود دریا شود
دست با او در کمر بازی کند
کو به عشقش می برد بی پا شود
سید ما چون سخن گوید ز حق
نعمت الله این چنین گویا شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 520«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نطق حیوان جمع کن تا آدمی حاصل شود
گر بیاید تربیت از کاملی کامل شود
جان تو از عالم علوی تنت سفلی بود
عاقبت هر یک به اصل خویشتن واصل شود
منبع هر دو یکی و مرجع هر دو یکی
لاجرم هر یک از این دو با یکی مایل شود
آفتاب روی او در مه چو بنماید جمال
ماه ما بر آفتاب روی او حایل شود
ما ز دریائیم و عین ما بود آب زلال
خوش حیاتی یابد از ما هر که او سائل شود
عالم ما در ازل او بود و باشد تا ابد
این چنین معلوم کی از علم او زائل شود
بلبل و گل چون که بنوازند ساز عاشقی
نعمت الله در گلستان این چنین قابل شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 521«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
رند مستی کو حریف ما شود
مشکلات او همه حل وا شود
گر به سوی ما بیاید عارفی
گر چه باشد قطره ای دریا شود
چشم ما روشن شده از نور او
هر که بیند نور او بینا شود
آنکه بگذشت از سر هر دو جهان
بندهٔ یکتای بی همتا شود
گر بلائی رو نماید رو متاب
کز بلائی کار ما بالا شود
نعمت الله شد نهان از چشم ما
سالها یاری چنین پیدا شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 522«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مظهری باید که تا مظهر به او ظاهر شود
مظهر ار نیکو بود مظهر نکو ظاهر شود
در دو آئینه یکی گر رو نماید بی شکی
در حقیقت یک بود اما دور رو ظاهر شود
زلف او را برفشان از نور روی او ببین
تار مو ز کفر و ایمان مو به مو ظاهر شود
خوش درین دریا درآ و یک زمان با ما نشین
تا به تو آب حیاتی سو به سو ظاهر شود
یک سر مو گر حجابی هست بردارش زپیش
چون حجاب تو نماند او به تو ظاهر شود
اظهر است از نور دیده در نظر ظاهر نگر
این چنین ظاهر نکوئی تا که چو ظاهر شود
نعمت الله چون ز خود فانی شده باقی به اوست
هر که او فانی شود از خود به او ظاهر شود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 56 از 193:  « پیشین  1  ...  55  56  57  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA