انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 71 از 193:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 663«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جان مجنون فدای لیلی بود
در دل او هوای لیلی بود
خاطر دل شکستهٔ مجنون
مبتلای بلای لیلی بود
ذوق لیلی نبود بی مجنون
بود مجنون برای لیلی بود
عاشق و رند و مست و لایعقل
روز و شب در قفای لیلی بود
هر خیالی که نقش می بستی
نظرش بر لقای لیلی بود
راحت جان خستهٔ مجنون
از جفا و وفای لیلی بود
جان سید فدای مجنون باد
زانکه مجنون فدای لیلی بود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 664«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتاب مه نقابی رو نمود
تو نکو می بین که او نیکو نمود
ذره ها روشن شدند از آفتاب
نور او بنگر که مارا هو نمود
دیده ام آئینهٔ گیتی نما
او جمال و بر کمالش رو نمود
خود به خود بنموده است در عین ما
تا نگوئی او به ما و تو نمود
صدهزار آئینه دارد در نظر
در دو آئینه یکی رو دو نمود
آب چشم ما به هر سو شد روان
آبروی ما از آن هر سو نمود
خوش برو بر دیدهٔ سید نشین
تا ببینی روی او چون رو نمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 665«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
این سعادت بین که ما را رو نمود
حضرت بی چون نگویم چو نمود
روشن است آئینهٔ گیتی نما
حسن روی او به ما نیکو نمود
در دو آئینه یکی پیدا شده
بیشکی باشد یکی و دو نمود
آفتابی نیمشب بر ما بتافت
نور او در چشم ما مه رو نمود
گه به ترکستان به ما بنمود ترک
گه به هندستان به ما هندو نمود
در محیط بیکران افتاده ایم
عین ما بر عین ما هر سود نمود
ما نظر از سید خود دیده ایم
هم به نور دیدهٔ او او نمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 666«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خوش خیالی به خواب رو بنمود
نقش نقاش را نکو بنمود
همه عالم جمیل پیدا شد
حضرت او جمال چو بنمود
جام گیتی نما پدید آورد
چون نگه کرد او به او بنمود
هر که با ما نشست در دریا
عین ما دید سو به سو بنمود
چشم احول یکی دو می بیند
لاجرم او یکی به دو بنمود
رشته یک توست در نظر ما را
گر به چشم کسی دو تو بنمود
در هر آئینه ای که ما دیدیم
سید و بنده روبرو بنمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 667«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
پادشه حکم ما روان بنمود
هم به نام خودش نشان بنمود
هر چه در غیب و در شهادت بود
همه ایثار بندگان بنمود
در میخانه را گشود به ما
راز پنهان به ما عیان بنمود
حکم تاج و کمر به ما بخشید
این عطا او به ما چنان بنمود
رو در آئینهٔ دلم بنمود
نام تمثال خویش جان بنمود
نقد گنج خزانهٔ اسما
جمله انعام این و آن بنمود
نعمت الله در ازل بنواخت
تا ابد میر عاشقان بنمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 668«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
صبحدم آفتاب رو بنمود
زهره و مشتری چه خواهد بود
خانه تاریک بود روشن شد
نور چشمی به ما عطا فرمود
آفتابی درآمد از در ما
در دولت به روی ما بگشود
جام گیتی نما به ما بخشید
در چنین آن چنان به ما بنمود
آتش عشق عود جانم سوخت
عود آتش شد و نماندش دود
دامن خود بگیر ای عارف
تا بیابی ز خویشتن مقصود
بزم عشق است و سیدم سرمست
هرکه آمد به مجلسش آسود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 669«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بیا که مجلس عشق است و طالع مسعود
بیا که نوبت وصلست و وقت گفت و شنود
بیا که مطرب عشاق ساز ما بنواخت
بیا که ساقی وحدت سرسبو بگشود
بیا و جان عزیزت بیار در مجلس
که نقل مجلس ما غیر جان نخواهد بود
بیا و کشتهٔ ما شو که تا شوی زنده
بیا و بندهٔ ما باش و خواجهٔ موجود
بیا و جبههٔ دستار عقل را بفروش
که پیر میکدهٔ عشق این چنین فرمود
بیا که از لب ساغر حیات می ریزد
بیا که از دم مطرب همی سوزد عود
رسید عشق ز خمخانهٔ قدم سرمست
به یک کرشمه دل از دست عالمی بربود
کشیده بر کتب دل که ما محب تو ایم
نوشته بر ورق جان که ای مرا مقصود
بیا که میر خرابات نعمت اللهست
بیا که اول تلخ است و عاقبت محمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 670«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر کجا صاحبجمالی رو نمود
روی او دیدم چو برقع برگشود
دیدمش در آینه عین العیان
آینه او بود دوری می نمود
آفتاب خاطرم تا روشنست
ذرهٔ بی مهر او هرگز نبود
هر چه موجودست از جود ویست
خود کجا موجود باشد بی وجود
ساجد و مسجود نزد ما یکیست
سجده می کن تا ببینی در سجود
دوش رفتم درخرابات مغان
ساقی سرمست دیدم یار بود
نکته های عارفانه سیدم
خود به خود می گفت و از خود می شنود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 671«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جیب شب آفتاب چون بگشود
از گریبان روز رو بنمود
شب امکان خیال بود نماند
هست روز و وجود خواهد بود
غیر او نیست ور تو گوئی هست
او به خود دیگران به او موجود
عقل چون شب برفت و روز آمد
خاطر ما از این و آن آسود
یک حقیقت که آدمی خوانند
گه ایاز او به نام و گه محمود
عالمی را به رقص آورده
قول مستانه ای که او فرمود
نعمت الله گرد نقطهٔ دل
همچو پرگار دایره پیمود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 672«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نور روی او به چشم ما نمود
هر چه ما دیدیم غیر او نبود
گفتگوی ما خیالی بیش نیست
خود سخن فرمود و هم او خود شنود
در حجاب عالمی درمانده ای
آن چنان گیرش که عالم خود نبود
جود او داده به این و آن وجود
ورنه بی جودش ندارد کس وجود
بر در میخانه مست افتاده ام
سر به پای خم نهاده در سجود
آتش عشقش دلم در بر بسوخت
عالمی خوشبو شده زین بوی عود
گر در غیری به ما دربسته شد
نعمت الله خوش دری بر ما گشود
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 71 از 193:  « پیشین  1  ...  70  71  72  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA