ارسالها: 8724
#51
Posted: 14 Jul 2012 17:32
شانه هايت
سر بر روي شانه هاي مهربانت مي گذارم
عقده ي دل مي گشايد گريه ي بي اختيارم
از غم نامردمي ها بغض ها در سينه دارم
شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم
دوست دارمن
شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم
بي تو بودن را براي تو بودن دوست دارم
دوست دارم
خالي از خودخواهي من ، برتر از آلايش تن
من تو را و.الاتر از تن ، برتر از من دوست دارم
شانآهايت را براي گريه کردن دوست دارم
بي تو بودن را براي با تو بودن دوست دارم
دوست دارم
عشق صدها چهره دارد ، دست تو آيينه دارش
عشق را در چهره ي آيينه ديدن دوست دارم
در خموشي چشم ما را قصه ها گفتگوهاست
من تو را در جذبه ي محراب ديدن دوست دارم
شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم
بي تو بودن را براي با تو بودن دوست دارم
در هواي ديدنت يک عمر در چله نشستم
چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم
بغض سرگردان ابرم ، قله ي آرامشم تو
شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم
دوست دارم
عمق چشمان تو اين درياي شفاف غزل را
بي نياز از اين زبان لال گفتن دوست دارم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#52
Posted: 14 Jul 2012 17:33
دلسوخته
دلسوخته تر از همه ي سوختگانم
از جمع پراکنده ي رندان جهانم
در صحنه ي بازيگري کهنه ي دنيا
عشق است قمار من و بازيگر آنم
با آنکه همه باخته در بازي عشقند
بازنده ترين است در اين جمع نشانم
اي عشق از تو زهر است به جامم
دل سوخت ، تن سوخت ، ماندم من و نامم
دلسوخته تر از همه ي سوختگانم
از جمع پراکنده ي رندان جهانم
عمري ست که مي بازم و يک برد ندارم
اما چه کنم عاشق اين کهنه قمارم
اي دوست مزن زخم زبان جاي نصيحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصيبت
من زنده از اين جرمم و حاضر به مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
بايد که ببازم با درد بسازم
در مذهب رندان اين است نمازم
عمري ست که مي بازم و يک برد ندارم
اما چه کنم ، عاشق اين کهنه قمارم
من در به در عشقم و رسواي جهانم
چون سايه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حريف من و من کهنه حريفش
سرگرم قماريم من و او ، بر سر جانم
بايد که ببازم ، با درد بسازم
در مذهب رندان ، اين است نمازم
عمري ست که مي بازم و يک برد ندارم
اما چه کنم عاشق اين کهنه قمارم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#53
Posted: 14 Jul 2012 17:33
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
من از عالم و آدم
گله دارم گله دارم
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
شما که حرمت عشقو شکستين
کمر به کشتن عاطفه بستين
شما که روي دل قيمت گذاشتين
که حرمت عشقو نگه نداشتيم
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم ، گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
فرياد من شکايت
به روح بي قراره
روحي که خسته از همه
زخمي روزگاره
گلايه ي من از شما
حکايت خودم نيست
براي من که از شما
سوختم و گم شدم نيست
اگه عشقي نباشه
آدمي نيست
اگه آدم نباشه
زندگي نيست
نپرس از من چه آمد بر سر عشق
خواب من به جز شرمندگي نيست
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
من از عالم و آدم
گله دارم گله دارم
آهاي مردم دنيا
آهاي مردم دنيا
گله دارم گله دارم
من از دست خدا هم
گله دارم گله دارم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#54
Posted: 14 Jul 2012 17:34
نيايش
خدايم ، خدايم
آه اي خدايم
صدايت مي زنم بشنو صدايم
شکنجه گاه اين دنياست جايم
به جرم زندگي اين شد سزايم
آه اي خدايم بشنو صدايم
مرا بگذار با اين ماجرايم
نمي پرسم چرا اين شد سزايم
آه اي خدايم بشنو صدايم
گلويم مانده از فرياد و فرياد
ندارد کس غم مگ صدا را
به بغض در نفس پيچيده سوگند
به گل هاي به خون غلتيده سوگند
به مادر سوگوار جاودانه
که داغ نوجوانان ديده سوگند
خدايا حادثه در انتظار است
به هر سو باد وحشي در گذر است
به فکر قتل عام لاله ها باش
که خواب گل به گل کابوس خار است
خدايم اي پناه لحظه هايم
صدايت مي زنک با گريه هايم
صدايت مي زنم بشنو صدايم
الهي در شب فقرم بسوزان
ولي محتاج نامردان نگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روي محتاجان نگردان
الي کيفرم را مي پذيرم
که از تو ذات خود را پس بگيرم
کمک تا که با ناحق نسازم
براي عشق و آزادي بميرم
خدايم اي پناه لحظه هايم
صدايت مي زنم با گريه هايم
صدايت مي زنم بشنو صدايم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#55
Posted: 14 Jul 2012 17:34
مهمان يکشبه
با ياد عزيزانم
اين قوم پريشانم
با زخم تن و جانم
مي آيم و گريانم
از خانه ي ويرانم
باحسرت پنهانم
مي آيم و مي دانم
من يک شبه مهمانم
گه يوسف تبعيدي
در حسرت کنعانم
گه هم نفس يعقوب
آن پير پريشانم
تا مرهم پيراهن
بر زخم دو چشمانم
در دايره ي حسرت
مي چرخم و مي خوانم
من يک شبه مهمانم
من يک شبه مهمانم
اي هر نفست خورشيد
در ظلمت اين تبعيد
اي مرهم تو اميد
بر زخم تن و جانم
اي دست تو آسايش
اي پاسخ هر خواهش
تو ساحل آرامش
من موج پريشانم
آهنگ سفر کردم
رو سوي تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزيزانم
آهنگ سفر کردم
رو سوي تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزيزانم
بر من تو ببخش اي يار
اي بخشش تو بسيار
شايد دگري ديدار
هرگز نشود تکرار
بر من تو ببخش اي يار
اي ببخش تو بسيار
شايد دگري ديدار
هرگز نشود تکرار
آهنگ سفر کردم
رو سوي تو آوردم
اما دل من آن جاست
در جمع عزيزانم
آهنگ سفر کردم
رو سوي تو آوردم
اما دل من آنجاست
در جمع عزيزانم
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#56
Posted: 14 Jul 2012 17:35
گرفتار
گرفتارم گرفتارم
به دست من گفتارم
در اين دنياي عاشق کش
به جرم تن گفتارم
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خنديدند
مرا هرگز نفهميدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در اين دنياي عاشق کش
به جرم تن گرفتارم
منم از دودمان عاشقان تنها به جا مانده
دلم در آرزوي کوچ و تن بين شما مانده
به من آموخت اين فريادهاي تلخ بي پاسخ
که هر چه در پي آنم فقط در قصه ها مانده
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خنديدند
مرا هرگز نفهميدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در اين دنياي وانفسا
ميان جمعم و تنها
کنون بگذار که با تنهايي خود همنشين باشم
رها از قيد اين آلودگي هاي زمين باشم
به جرم عاشقي روياي ام خوانند باکم نيست
به ذات خود خيانت کرده ام گر غير ازاين باشم
من از انسان سخن گفتم
من از عاشق شدن گفتم
به من رندانه خنديدند
مرا هرگز نفهميدند
گرفتارم گرفتارم
به دست من گرفتارم
در اين دنياي وانفسا
ميان جمعم و تنها
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#57
Posted: 14 Jul 2012 17:35
آينه
رو مي کنم به آينه
رو به خودم داد مي زنم
ببين چه قدر حقير شده
اوج بلند بودنم
رو مي کنم به آينه
من جاي آينه مي شکنم
رو به خودم داد مي زنم
اين آينه س يا که منم
من و ما کم شده ايم
خسته از هم شده ايم
بنده ي خاک ، خاک ناپاک
خالي از معناي آدم شده ايم
رو مي کنم به آينه
رو به خودم داد مي زنم
ببين چه قدر حقير شده
اوج بلند بودنم
دنيا همون بوده و هست
حقارت از ما و منه
وگرنه پيش کائنات
زمين مثل يه ارزنه
زمين بزرگو باز نيست
دنياي رمز و راز نيست
به هر طرف رو مي کنم
راه رهايي باز نيست
من و ما کم شده ايم
خسته از هم شده ايم
بنده ي خاک ، خاک ناپاک
خالي از معناي آدم شده ايم
دنيا کوچک تر از اونه
که ما تصور مي کنيم
فقط با يک ژس بزرگ
چشمامونو پر مي کنيم
به روز ما چي اومده
من و تو خيلي کم شديم
پاييز چه قدر سنگيني داشت
که مثل ساقه خم شديم
من و ما کم شده ايم
خسته از هم شده ايم
بنده ي خاک ، خاک ناپاک
خالي از معناي آدم شده ايم
رو مي کنم به آينه
رو به خودم داد مي زنم
ببين چه قدر حقير شده
اوج بلند بودنم
رو مي کنم به آينه
من جاي آينه مي شکنم
رو به خودم داد مي زنم
اين آينه س يا که منم
رو مي کنم به آينه
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#58
Posted: 14 Jul 2012 17:36
هزار و يک شب
اگر چه جاي دل درياي خون در سينه دارم
ولي در عشق تو دريايي از دل کم ميارم
اگرچه روبرويي مثل آينه با من
ولي چشام بسم نيست براي سير ديدن
نه يک دل نه هزار دل
همه دل هاي عالم
همه دل ها رو مي خوام
که عاشق تو باشم
تويي عاشق تر از عشق
تويي شعر مجسم
تو باغ قصه از تو
سحر گل کرده شبنيم
تو چشمات خواب مخمل
شراب ناب شيراز
هزار ميخونه آواز
هزار و يک شب راز
مي خوام تو رو ببينم نه يک بار نه صد بار
به تعداد نفس هام
براي ديدن تو ، نه يک چشم ، نه صد چشم
همه چشما رو مي خوام
تو رو بايد مث گل نوازش کرد و بوييد
با هر چه چشم تو دنياس فقط بايد تو رو ديد
تو رو بايد مث ماه رو قله ها نگاه کرد
با هر چي لب تو دنياس تو رو بايد صدا کرد
مي خوام تو رو ببينم نه يک بار نه صد بار
به نعداد نفس هام
براي ديدن تو، نه يک چشم ، نه صد چشم
همه چشما رو مي خوام
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#59
Posted: 14 Jul 2012 17:37
سهم من
توي اين دنياي بي حاصل بودن
با همه شکستگي هاي دل من
با همه تلخي قصه ي تو و ممن
من که حيفم مياد از گلايه کردن
ارزش گلايه ي من بيش از اين هاست
نه براي اون کسي که اهل سوداست
کسي که لحظه به لحظه رنگ دنياست
من ساده به خيالم از خود ماست
سهم من از تو چه بوده غير آزار
تويي که دنيا برات شده يه بازار
من تو رو به چشم ياري ديده بودم
تو مرا اما به چشم يه خريدار
ارزش گلايه ي من بيش از اين هاست
نه براي اون کسي که اهل سوداست
تو رو بايد مي شناختم که هزار تا چهره داشتي
روي احساس و دل من داشتي قيمت مي گذاشتي
تو نتونستي بفهمي که وفا خريدني نيست
چيني شکسته ي دل ، ديگه پيوند شدني نيست
سهم من از تو چه بوده غير آزار
تويي که دنيا برات شده يه بازار
من تو را به چشم ياري ديده بودم
تو مرا به چشم يه خريدار
توي اين دنياي بي حاصل بودن
با همه شکستگي هاي دل من
با همه تلخي قصه ي تو و من
من که حيفم مياد از گلايه کردن
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#60
Posted: 14 Jul 2012 17:38
از ريشه تاهميشه قسمت پنجم
دلبر
تو اي بال و پر من
رفيق سفر من
مي ميرم اگه سايت
نباشه رو سر من
تويي خود خود عشق
که بي تو نفسم نيست
کجا تو خونه داري
که هر جا مي رسم نيست
اهل کدوم دياري
کجا تو خونه داري
که قبله گاهم اونجاست
هر جا که پا مي ذاري
اهل کدوم دياري
گل کدوم بهاري
که حتي فصل پاييز
باغ ترانه داري
آي دلبرم آي دلبر
اي از همه عزيز تر
اي تو مرا همه کس
داشتن تو مرا بس
تو دوره ي شبابم
تو اومدي به خوابم
گفتي نياز من باش
ترانه ساز من باش
يه روزي راستي راستي همون شدم که خواستي
شدي تو سرنوشتم
براي تو نوشتم
خسته ي دين و دنيا
ملحد و بت پرستم
تويي تو مذهب من
من تو رو مي پرستم
آي دلبرم آي دلبر
اي از همه عزيز تر
اي تو مرا همه کس
داشتن تو مرا بس
با همه ي وجودم
براي تو سرودم
در طلب تو هستم
در طلب تو بودم
صدامو از تو دارم
شعرامو از تو دارم
اما تو رو ندارم
واي به روزگارم
تو اي بال و پر من
رفيق سفر من
مي ميرم اگه سايت
نباشه رو سر من
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***