انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 350 از 718:  « پیشین  1  ...  349  350  351  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۴۹۵

ما به ساقی و حریفان به شراب افتادند
ما به سرچشمه و یاران به سراب افتادند

ثمر از ماست اگر برگ دگرها بردند
گوهر از ماست اگر خلق در آب افتادند

خبر از داغ جگرسوز غریبان دارند
موجهایی که ز دریا به سراب افتادند

پشت دادند به دیوار صدف چون گوهر
قطره هایی که به دریا ز سحاب افتادند

آه افسوس بود حاصل معمارانی
که به تعمیر من خانه خراب افتادند

در چمن رشک بر آن بال فشانان دارم
که به سرپنجه شاهین و عقاب افتادند

شب زلف تو چه افسانه ندانم سر کرد
عاملانی که به دیوان حساب افتادند

دل معمور از آن قوم طلب کن صائب
که به یک جلوه مستانه خراب افتادند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۴۹۶

گر به شاهان جهان مسند عزت دادند
گوشه ای هم به من از ملک قناعت دادند

دیولاخی است جهان در نظر وحشت من
تا مراره به پریخانه عزلت دادند

کیست بر حرف من انگشت گذارد دیگر؟
کز خموشی به لبم مهر نبوت دادند

یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند

لب به خون تر کنم از نعمت الوان جهان
تا چو شمشیر به من جوهر غیرت دادند

وای بر ساده دلانی که درین وحشتگاه
پشت از جسم به دیوار فراغت دادند

چه کند آتش دوزخ به گنهکارانی
کز جبین آب به صحرای قیامت دادند

منت خشک ز سرچشمه کوثر نکشد
هرکه را آب ز شمشیر شهادت دادند

صائب از صافی مشرب می نابش کردم
گر به من درد ز میخانه قسمت دادند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۴۹۷

قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند
بیقراری به من و خواب به مخمل دادند

چون سر از کوچه زنجیر نیارم بیرون؟
که عنانم به کف زلف مسلسل دادند

چشم هرسوی مگردان که درین تنگ بساط
خواب آسودگیی بود، به مخمل دادند

مژده آمدنت سنگ به محفل برساند
برگ برگ چمن آیینه به صیقل دادند

شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
که به من شهد ز پیمانه حنظل دادند

تن به مالش ده و از دردسر آزاد نشین
لوح تعلیم به دست تو ز صندل دادند

موسم عالم آب است برون آ صائب
سبزه ها بوسه به کنج لب جدول دادند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۴۹۸

با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند
آتشم را ننشاندند و به آبم دادند

نمک شوری بختم به جگر افشاندند
تکیه بر بسر آتش چو کبابم دادند

خنده بیغمی و گریه شادی بردند
جگر تشنه و مژگان پرآبم دادند

حاش لله که بیابد گهرم آب قبول
منم آن قطره که واپس به سحابم دادند

نیستم خال، بر آتش چه نشاندند مرا؟
نیستم زلف، چرا اینهمه تابم دادند؟

صلح در ذایقه ام باده لب شیرین است
بس که عادت به می تلخ عتابم دادند

من جدا می روم و خرقه پشمینه جدا
تا ز خمخانه تجرید شرابم دادند

چون نلرزم به سر هر نفسی همچو حباب؟
خانه ای تنگتر از چشم حبابم دادند

فکر من همچو ظفرخان همه باشد به صواب
صائب از مبداء فیاض خطابم دادند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۴۹۹

داروی بیهشی از جام صفاتم دادند
سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند

گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز
تنگ چشمان حوادث به براتم دادند

منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب
هم ز تبخاله خود آب حیاتم دادند

گرچه از عشق کشیدند به صد بند مرا
از گرفتاری ایام نجاتم دادند

آخر کار من و بید تهیدست یکی است
که پس از خشک شدن آب نباتم دادند

چشم بر هرچه درین باغ گشودم صائب
یاد ازان دلبر شیرین حرکاتم دادند

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۵۰۰

قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند
پای رفتار شکستند و عنانم دادند

آب را در جگر سنگ حصاری کردند
جگری تشنه تر از ریگ روانم دادند

ظاهر و باطن من آینه یکدگرند
سینه ای صافتر از آب روانم دادند

چشم پوشیده تماشای رخش می کردم
به چه تقصیر دو چشم نگرانم دادند؟

خامه ام، گفت و شنیدم به زبان دگری است
من چه دانم چه سخنها به زبانم دادند

سالها در پی بی نام و نشانان رفتم
تا به سر منزل مقصود نشانم دادند

لب پرخنده گرفتند گر از من صائب
به تلافی مژه اشک فشانم دادند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۵۰۱

بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند
باده از شیشه سربسته به جامم کردند

استخوان در تن من پنجه مرجان گردید
زان میی کز لب لعل تو به جامم کردند

در طلب رفت چو قمری همه عمر مرا
تا سرافراز به یک حلقه دامم کردند

کوه را لنگر من داشت سبک چون پر کاه
لاله رویان جهان کبک خرامم کردند

سالها سختی ایام کشیدم چو عقیق
تا عزیزان چو نگین صاحب نامم کردند

شدم از لاغری انگشت نما چون مه نو
تا درین دایره چون بدر تمامم کردند

لله الحمد که از خوان جهان روزی من
رغبتی بود که مردم به کلامم کردند

صائب از بی دهنی بود که شیرین دهنان
قانع از بوسه شیرین به پیامم کردن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۵۰۲

از لب خشک مهیا لب نانم کردند
فارغ از نعمت الوان جهانم کردند

پیچ و تابی که به دل داشتم از خاموشی
عاقبت جوهر شمشیر زبانم کردند

خار صحرای ملامت پر و بالی است مرا
تا ز بیتابی دل برق عنانم کردند

مدتی غنچه صفت سر به گریبان بردم
تا درین باغ چو گل خنده زنانم کردند

نعل بیتابی من بود در آتش چون موج
بلد قافله ریگ روانم کردند

تا کدامین دل بیدار مرا دریابد
چون شب قدر نهان در رمضانم کردند

پشت من گرم به خورشید قیامت نشود
بس که دلسرد ز اوضاع جهانم کردند

صاف شد سینه من با همه آقاق چو صبح
تا درین میکده از درد کشانم کردند

هر پریشان نظری قابل حیرانی نیست
همه تن چشم شدم تا نگرانم کردند

چون گذارم قدم از حلقه مستان بیرون؟
که سبکبار به یک رطل گرانم کردند

به چه تقصیر چو آیینه روشن یارب
تخته مشق پریشان نفسانم کردند

گرچه در صومعه ها پیر شدم، آخر کار
از دم پیر خرابات جوانم کردند

نوش دادم به کسان، نیش شکستم در دل
تا چو زنبور عسل صاحب شانم کردند

سادگی آینه را جوهر بینایی شد
آخر از هیچ مدانی همه دانم کردند

آه کز لاله عذاران جهان حاصل من
جوی خونی است که از دیده روانم کردند

می دهد روزی من ابر بهاران ز گهر
تا به دریا چو صدف پاک دهانم کردند

عقل و هوش و خرد آن روز ز من وحشی شد
که نظرباز به آهو نگهانم کردند

من همان روز ز بال و پر خود شستم دست
که درین تنگ قفس بال فشانم کردند

در خرابات ز اسرار حقیقت صائب
تا خبر یافتم از بیخبرانم کردند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۵۰۳

غنچه هایی که درین سبز چمن خنده زدند
ای بسا زخم نمایان به دل زنده زدند

محو یکتایی نقاش نگردید کسی
همه چون آینه بر نقش پراکنده زدند

شکوه از بخت نکردند سبکرفتاران
در دل ابر سیه برق صفت فرخنده کردند

غفلت خویش گزیدند به بیداری بخت
ساده لوحان که در طالع فرخنده زدند

دست منعی که فشاندند بزرگان به فقیر
پشت پایی است که بر دولت پاینده کردند

مرکز دایره حسن مصور گردید
خال مشکین چو بر آن چهره زیبنده زدند

این صدفها که خموشند درین دریابار
می توان یافت که بر گوهر ارزنده زدند

نیست مژگان، که به تقصیر پریشان نظری
مشت خاری است به چشم من بیننده زدند

صائب آنان که گزیدند به غمها غم عشق
دست بر سینه غمهای پراکنده زدند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۵۰۴

سالکانی که قدم در ره جانانه زدند
پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند

مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند
ساده لوحان که در کعبه و بتخانه زدند

فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست
در مقامی که سراپرده جانانه زدند

دامن عمر ابد در کف جمعی افتاد
که به سر پنجه سر زلف ترا شانه زدند

خنده صبح قیامت نکند بیدارش
هرکه را راه به آن نرگس مسانه زدند

شکوه از عالم تجرید نکردم هرگز
به چه تقصیر مرا گل به در خانه زدند؟

نیست ممکن که به صد گریه مستانه رود
مشت خاکی که به چشم من دیوانه زدند

تن چه خاک است که مسجود ملایک باشد؟
بهر می بوسه به کنج لب پیمانه زدند

چشم ازان خال بپوشید که در روز نخست
برق در خرمن آدم به همین دانه زدند

فیض ارباب جنون هیچ کم از دریا نیست
شد گهر، سنگی اگر بر من دیوانه زدند

تا به آن گنج گهر دیده بدبین نرسد
جغد، نیلی است که بر چهره ویرانه زدند

لاله در سنگ نهان بود که آتشدستان

عشق و هنگامه آغوش طرازی، هیهات
شمع دستی است که بر سینه پروانه زدند

سردستی که فشاندند به عالم رندان
زاهدان در کمر سبحه صد دانه زدند

خبر بحر ازان راهروان باید جست
که قدم بر قدم گریه مستانه زدند

صائب از شرم برون آی که در روز ازل
طبل رسوایی ما بر در میخانه زدند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 350 از 718:  « پیشین  1  ...  349  350  351  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA