انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 372 از 718:  « پیشین  1  ...  371  372  373  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۱۷

نشاط عالم فانی ملال می آرد
چو لاله دل سیهی رنگ آل می آرد

مرا ز کاهش ماه تمام، روشن شد
که هر کمالی با خود زوال می آرد

فریب زینت دنیا مخور ز ساده دلی
که گوشوار زرش گوشمال می آرد

نفس درازی بیجا کمند آفتهاست
به گله گرگ سگ هرزه نال می آرد

اگر عرق، نکند پرده داری رویش
که تاب شعشعه آن جمال می آرد؟

به می شکسته شود گر خمار مخموران
مرا نظاره ساقی به حال می آرد

کسی که رام کند آهوان وحشی را
ترا به خون جگر در خیال می آرد

نظر ز لفظ به معنی است موشکافان را
مرا به دام کجا خط و خال می آرد؟

خیال آن دهن و فکر آن میان صائب
مرا به عالم فکر و خیال می آرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۱۸

جواب نامه ما را صبا نمی آرد
به چشم، کاغذی از توتیا نمی آرد

زمانه ای است که باد بهار با آن لطف
به سبزه مژده نشو و نما نمی آرد

نسیم برق عنان را چه پیش آمده است؟
که رو به کلبه احزان ما نمی آرد

به پرسشی نکند یاد، تلخکامان را
لب تو حق نمک را بجا نمی آرد

ازان سبب دل سوزن همیشه سوراخ است
که تاب دوری آهن ربا نمی آرد

چرا نسیم سر زلف در دل شبها
مرا به خاطر آن بیوفا نمی آرد؟

جواب نامه جانسوز شکوه ناکان را
به دست برق بده گر صبا نمی آرد

به ترک فقر، کلاه کسی سزاوارست
که سر فرود به بال هما نمی آرد

مجو ز سینه اغیار داغ غم صائب
زمین شور گل مدعا نمی آرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۱۹


چنان کز آن لب خامش عتاب می بارد
ز آرمیدن ما اضطراب می بارد

ترست از عرق شرم چهره تو مدام
ستاره دایم ازین آفتاب می بارد

به چشم عاشق لب تشنه سبزه لب جوست
اگرچه زهر ز تیغ عتاب می بارد

که گفته است در ابر سفید باران نیست؟
که شرم حسن ز روی نقاب می بارد

دگر کدام جگر تشنه را گداخته است؟
که آب رحم ز موج سراب می بارد

کمر به خون که بسته است تیغ غمزه او؟
که همچو جوهر ازو پیچ و تاب می بارد

ز خنده که فتاده است در دلم آتش؟
که جای اشک، نمک زین کباب می بارد

ز غافلان چه توقع، که در زمانه ما
ز روی دولت بیدار خواب می بارد

ز گریه منع دل داغدار نتوان کرد
ز گوهری که یتیم است آب می بارد

خیال روی که در دل گذشت صائب را؟
که دیگر از دم گرمش گلاب می بارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۰

طراوتی که ز رخسار یار می بارد
کجا ز ابر به چندین بهار می بارد؟

مرا ز روی فروزان شمع روشن شد
که نور از رخ شب زنده دار می بارد

اگر نه دل سیهی راست سوختن لازم
چرا به سوخته دایم شرار می بارد؟

توان به خون دل از سوز عشق برخوردن
که داغ بر جگر لاله زار می بارد

چگونه شیشه دل ایمن از شکست شود؟
که سنگ حادثه زین نه حصار می بارد

به خلق فیض رسان باش در زمان حیات
که پیشتر ز خزان نخل بار می بارد

چو نخل هستی من بی برست، حیرانم
که سنگ بر من مجنون چه کار می بارد؟

کراست زهره که اندیشه نگاه کند؟
چنین که شرم ز رخسار یار می بارد

فشاند گرد یتیمی گهر ز دامن خویش
همان بر آینه من غبار می بارد

ازان همیشه بود روی شمع نورانی
که اشک در دل شبهای تار می بارد

چرا به اختر طالع ننازد اسکندر؟
که نور از آینه اش بر مزار می بارد

فریب راستی از کجروان مخور زنهار
که زهر بیشتر از تیر مار می بارد

ز جرم بی عدد خویش غم مخور صائب
که ابر رحمت حق بی شمار می بارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۱

درشتی از فلک شیشه رنگ می بارد
زمانه ای است که از شیشه سنگ می بارد

لب صدف زده تبخال و ابر بی انصاف
به کام شیر و دهان پلنگ می بارد

گشاده رو سخن سخت نشود ز کسی
به هر دری که بود بسته سنگ می بارد

نه هر که داغ گذارد ز دردمندان است
که زهر چشم ز داغ پلنگ می بارد

تو از فشاندن تخم امید دست مدار
که ابر رحمت حق بی درنگ می بارد

اگر عیار تریهای روزگار این است
ز چهره گل امید رنگ می بارد

مدار از گل این باغ سازگاری چشم
که خون بیگنهانش ز چنگ می بارد

چرا عقیق نسازد به سادگی صائب
درین زمانه که از نام ننگ می بارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۲

درین چمن سرسبز آن برهنه پا دارد
که چار موسم چون سرو یک قبا دارد

حریص را نکند نعمت دو عالم سیر
همیشه آتش سوزنده اشتها دارد

نمی توان به تردد عنان رزق گرفت
ز آب و دانه چه در دست آسیا دارد؟

چو مور بال برون آورد ز دانه رزق
توکلی که مرا پای در حنا دارد

وجود عاشق اگر چشم آفرینش نیست
همیشه گوشه بیماریی چرا دارد؟

شکست ناخن تدبیر بر تو دشوارست
وگرنه هر گرهی صد گرهگشا دارد

دهند جای به پهلوی خودفروشانش
به روز حشر شهیدی که خونبها دارد

ازان زمان که به خون جگر فرو رفتم
به هر چه می نگرم رنگ آشنا دارد

هزار حیف که در دودمان عشق نماند
کسی که خانه زنجیر را بپا دارد!

مبر شکایت روزی به آستان کریم
که مسجد از همه جا بیشتر گدا دارد

مدار از گل خورشید دیده، چشم حجاب
ز چشم آب سفر کرده کی حیا دارد؟

غبار سرمه چشم است پاک بینان را
نمک به دیده من رنگ توتیا دارد

کجاست عالم تجرید، تا برون آیم
ازین خرابه که یک بام و صد هوا دارد

شکفته باش که پامال حادثات شود
کسی که چین به جبین همچو بوریا دارد

حضور خاطر اگر در نماز شرط شده است
عبادت همه روی زمین قضا دارد

نفس شمرده زدن سیل را عنان زدن است
خوش آن که راه به این چشمه بقا دارد

ز بس ز نقش تعلق رمیده ام صائب
به مسجدی ننهم پا که بوریا دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۳

کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟
ترا کسی که ندارد چه آشنا دارد؟

فغان که تاج سر من شده است همچو حباب
تعینی که ز دریا مرا جدا دارد

به راستی ز فلک پیش می توان افتاد
ز نیل می گذرد هرکه این عصا دارد

ز خود برون شده را نقش پا نمی باشد
عبث سر از پی ما عقل نارسا دارد

به خون تپیدن من دورباش عشق بس است
ز پیچ و تاب من این گنج اژدها دارد

حضور سایه دیورا خویش هرکس یافت
حذر ز سایه بال و پر هما دارد

سفینه ای که به دریای بیکنار افتاد
چه احتیاج به تدبیر ناخدا دارد؟

ترحم است درین بوستان بر آن طاوس
که چشم بد ز پر و بال در قفا دارد

شده است خواب به مخمل حرام از غیرت
ز نقشهای مرادی که بوریا دارد

ز خوردن دل ما نیست عشق را سیری
که بیشتر ز دهن تیغ اشتها دارد

چرا چو زلف نیفتم به پای او صائب؟
مرا که لذت افتادگی بپا دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۴

اگر چه قامت سرو اعتدال را دارد
کجا نزاکت آن نونهال را دارد؟

ز رستخیز خزان رنگ را نمی بازد
دعای من به دو دست آن نهال را دارد

نه شبنمیم که بالین ز برگ گل سازیم
سر بریده ما زیر بال را دارد

بهار رفت و خزان آب زد بر آتش گل
هنوز بلبل ما قیل و قال را دارد

هلاک شیوه انصاف می شود صائب
همین بس است که او این کمال را دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۵

که می تواند ازان چشم چشم بردارد؟
که ریشه از صف مژگان به هر جگر دارد

مرا کشیده به زنجیر نازک اندامی
که پیچ و تاب سر زلف در کمر دارد

ز بس که محو شدم در نظاره قاتل
نشد که زخم من از تیغ آب بر دارد

ز برق و باد قدم وام کن به سیر چمن
که نوبهار ز هر برگ بال و پر دارد

ز کام هر دو جهان آستین فشان گذرد
دل رمیده ما تا چه در نظر دارد

ز سست عزمی خود ما به خضر محتاجیم
و گرنه سیل چه حاجت به راهبر دارد

مشو به تافتن رو، ز خصم کجرو امن
هدف ز پشت کمان بیشتر خطر دارد

خطر ز راهزنان کمترست پیرو را
که پیش روی خود از رهنما سپر دارد

مکن ز بستگی کار خویش شکوه که نی
به قدر بند درین بوستان شکر دارد

مگر فتد به غلط سیل را به اینجا راه
وگرنه کیست که ما را ز خاک بردارد

رسید سرو ز بی حاصلی به آزادی
کدام نخل برومند این ثمر دارد؟

ز قرب سیمبران کاهش است قسمت ما
که در گداز بود رشته تا گهر دارد

درآ به عالم آب از جهان هشیاری
که هر حباب در او عالم دگر دارد

از شب دگران راست یک سحر صائب
ز آه سرد شب ما دو صد سحر دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۳۷۲۶

غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟
ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟

اثر مجو ز دعا تا دلت درست بود
که در شکستگی این بیضه بال و پر دارد

پسر تلاش یتیمی کند ز حسن غریب
صدف چه آبله ها در دل از گهر دارد

کسی ز قید جهان همچو سرو آزادست
که با هزار گره دست بر کمر دارد

به شیشه باده پر زور کار سنگ دارد
ز بیقراری من آسمان خطر دارد

چنان که از سگ خاموش راهرو ترسد
ز آرمیدگی نفس، دل حذر دارد

چو نیست قسمت صائب حدیث تلخی ازو
چه سود ازین که لبت تنگها شکر دارد؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 372 از 718:  « پیشین  1  ...  371  372  373  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA