انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 400 از 718:  « پیشین  1  ...  399  400  401  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۱

ز راه صلح مهیای جنگ می آید
ز مومیایی او کار سنک می آید

امید رحم بود کفر ازان خدا ناترس
که گر به کعبه رود از فرنگ می آید

ز شیشه بال پریزاد اگر شکسته شود
خیال یار هم از دل به تنگ می آید

غبار آه ز دل می شود بلند مرا
به شیشه دل هر کس که سنگ می آید

به چار بالش خاراست چون شرر جایم
ز بس که بر من از اطراف سنگ می آید

قد خمیده مرا شد به راه راست دلیل
به صیقل آینه بیرون ز رنگ می آید

چنان به عهد تو شد عام دردمندیها
که بوی درد ز داغ پلنگ می آید

خیال روی تو هم می رود ز دل بیرون
برون ز گوهر اگر آب ورنگ می آید

ز آسمان مقوس ز بس کجی دیدم
کمان به دیده من چون خدنگ می آید

مگر که هست امید اجابتی صائب
که آه بر لب من بی درنگ می آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۲

به پرسش من در خون نشسته می آید
چراغ طور به بالین خسته می آید

ز بس شکستگی از صفحه جهان شد محو
صدا درست ز جام شکسته می آید

زمانه سخت نگیرد گشاده رویان را
همیشه سنگ به درهای بسته می آید

چگونه چتر تو از بال بلبلان نشود
به پای بوس تو گل دسته دسته می آید

چنان ز غیرت بلبل ادب رواج گرفت
که باغبان به چمن چشم بسته می آید

ز رشک عشق به مهتاب بدگمان شده ام
که بوی درد ز رنگ شکسته می آید

سبو ز ورطه غم می برد مرا بیرون
گشاد کار من از دست بسته می آید

هلاک مردمی چشم او شوم صائب
که خود خراب وبه بالین خسته می آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۳

ز ماه نو سفرم تا خبر نمی آید
حضور خاطر من از سفر نمی آید

غم زمانه چنان تنگ کرده دایره را
که صبح را نفس از سینه نمی آید

فشرد پنجه عقل بلند بازو را
کسی به تاک زبردست برنمی آید

چگونه بی سبب آید ز دل سخن به زبان
گهر به پای خود از بحر برنمی آید

سخن شکسته تراود ز کلک پر سخنم
چها به شاخ ز جوش ثمر نمی آید

گهر به خامه من همچو اشک در تاک است
چه سود جوهریی در نظر نمی آید

رگ بریده تاک از گریستن بس کرد
زمان گریه من چون بسرنمی آید

مدار چشم گشایش ز کلک خود صائب
گرهگشایی از نیشکر نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۴

ز دل خیال میانش بدر نمی آید
ز لفظ معنی پیچیده بر نمی آید

نظر ز عارض او برنمی توانم داشت
بهشت اگر چه مرا در نظرنمی آید

پیام لطف تو با عاشق اختیاری نیست
گرفتگی ز نسیم سحر نمی آید

به باددستی طوفان چه می کند لنگر
شکیب با دل خودکام برنمی آید

شرر به آتش سوزنده بازگشت نمود
حضور خاطر ما از سفر نمی آید

ز آبگینه او بر دلم غباری نیست
که عاشقی ز پریشان نظر نمی آید

سبوی باده دل تنگ در جهان نگذاشت
ز دست بسته مگو کار برنمی آید

دلم دونیم شد از دیدنش که می گوید
که کار تیغ ز موی کمر نمی آید

چرا ز بیم کنار از کنار می گذری
ترا که موی میان در نظر نمی آید

ازین چه سود که دریاست در گره او را
چو دفع تشنه لبی از گهر نمی آید

ز شرم خنده او استخوان صبح گداخت
شکر به حسن گلوسوز برنمی آید

که بر چراغ دل من زد آستین صائب
که بوی سوختگی از جگر نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۵

خیال روی تو از دل بدر نمی آید
که خودپرست ز آیینه بر نمی آید

نمی کند دل بیتاب من نفس را راست
نهال قامت او تا به برنمی آید

لب شکایت من از وصال بسته نشد
رفوی زخم ز موی کمر نمی آید

چنان ز حسن گلوسوز شد جهان خالی
که بوی سوختگی از جگر نمی آید

در آن حریم که آیینه طلعتی باشد
نفس ز مردم آگاه برنمی آید

ازان ز راز خرابات خلق بیخبرند
که با خبر کس از آنجا بدر نمی آید

علاج تنگی راه درشت همواری است
که پای رشته به سنگ از گهر نمی آید

جز این که گرد برآرد ز خاکدان وجود
دل رمیده به کار دگر نمی آید

سخن به لب نرسد بی سخن کشی صائب
گهر به پای خود از بحر برنمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۶

خرد به زور می ناب برنمی آید
کتان ز عهده مهتاب برنمی آید

درازدستی سنگ خطر اگر این است
سبوی هیچ کس از آب برنمی آید

دل غیور مرا شکوه اختیاری نیست
دهان زخم به خوناب بر نمی آید

در آن زمین که شهیدی به خون نغلطیده است
بهار لاله سیراب برنمی آید

اگر به آینه آفتاب سنگ خورد
ز چشم سخت فلک آب برنمی آید

ز شور ناله صائب ز خواب مخمل جست
هنوز چشم تو از خواب برنمی آید

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۷

برون ز کیسه ممسک درم نمی آید
ز دست بسته سخا وکرم نمی آید

نه هرکجا که سیاهی است آب حیوان هست
ز دود ریزش ابر کرم نمی آید

بکوش وهمت مردانه ای به دست آور
که قطع وادی عشق از قدم نمی آید

ز آه دل نشود نرم سخت رویان را
به چشم آینه از دود نم نمی آید

به یک دم آنچه دو لب می کند به اهل جدل
به صد مصاف ز تیغ دودم نمی آید

چنان دوانده کجی ریشه در دل عالم
که حرف راست برون از قلم نمی آید

امید فتح به اقبال راستان بسته است
به جنگ هیچ سپه بی علم نمی آید

دهان هر که بدآموز شد به حرف سؤال
جراحتی است که هرگز بهم نمی آید

نشان ونامی اگر هست صائب از احسان
چرا به ملک وجود از عدم نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۸

گل از عذار تو چیدن ز من نمی آید
چه جای چیدن دیدن ز من نمی آید

چو سطحیان به کف از بحر گوهر قانع
به غور حسن رسیدن ز من نمی آید

اگر ز بی پروبالی به خاک بندم نقش
به بال غیر پریدن ز من نمی آید

دلم سیه چو دل شب ازان بود که چو صبح
نفس شمرده کشیدن ز من نمی آید

اگر به تیغ مرا بندبند پاره کنند
ز یار و دوست بریدن ز من نمی آید

در آتشم که چو آب گهر ز سنگدلی
به کام تشنه چکیدن ز من نمی آید

من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم
کز آشیانه پریدن ز من نمی آید

نظر به صبح ندارد سیاه بختی من
الف به سینه کشیدن ز من نمی آید

برای صید مگس در خرابه دنیا
چو عنکبوت تنیدن ز من نمی آید

نیم ز دل سیها کز قلم خورم روزی
زبان مار مکیدن ز من نمی آید

ازان ز کام جهان آستین فشان گذرم
که پشت دست گزیدن ز من نمی آید

عطیه ای است که چون خار بر سر دیوار
به پای خلق خلیدن ز من نمی آید

به استقامت من شاخ میوه داری نیست
به زیر بار خمیدن ز من نمی آید

غبار خاطر آب حیات نتوان شد
به زیر تیغ تپیدن ز من نمی آید

مگر رسد به سرم یار بیخبر ورنه
چو پای خفته دویدن ز من نمی آید

اگر چه تخم مرا برق ناامیدی سوخت
به این خوشم که دمیدن ز من نمی آید

چو سیل تا نکشم بحر را به بر صائب
عنان شوق کشیدن ز من نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۰۹

ز سینه ام نفس خوش برون نمی آید
نسیم خلد ز آتش برون نمی آید

چه دیده است خدنگت ز سینه گرمم
که از قلمرو ترکش برون نمی آید

ز خوی سرکش خوبان ملایمت مطلب
که نخل موم ز آتش برون نمی آید

در انتهای محبت خموش شد صائب
همیشه دود ز آتش برون نمی آید




✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿



غزل شماره ۴۰۱۰

ز گل محافظت رنگ وبو نمی آید
بغیر لطف ز روی نکو نمی آید

صفای حسن بتان از دل گداخته است
ز آب آینه این شستشو نمی آید

ز جنبش مژه آسوده است قربانی
تردد از دل بی آرزو نمی آید

شود ز بخیه انجم فزون جراحت صبح
علاج سینه ما از رفونمی آید

به پای خم برسانید مشت خاک مرا
که دستگیری من از سبو نمی آید

اگر ز سیل حوادث جهان شود ویران
بنای خانه بدوشی فرونمی آید

مریز آب رخ خود برای نان کاین آب
چو رفت نوبت دیگر به جو نمی آید

دل گداخته شوید غبار هستی را
ز چشمه دگر این شستشو نمی آید

فغان که شبنم ما همچو نقطه پرگار
برون ز دایره رنگ و بو نمی آید

زبان عشق نپیچد به حرف طول امل
به نوک خامه تقدیر مو نمی آید

دلی که ره به مقام رضا برد صائب
دگر به هیچ مقامی فرو نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۱۱

ز مغز پوچ برون آرزو نمی آید
که بوی باده برون از کدو نمی آید

چرا ز پا ننشینند غافلان حریص
ز پای خفته اگر جستجو نمی آید

بغیر اشک که شوید ز دل غبار ملال
دگر ز هیچ کس این شستشو نمی آید

سری که داغ جنون برگرفت از خاکش
چو آفتاب به افسر فرونمی آید

فغان که شبنم ما با کمند جذبه مهر
برون ز دایره رنگ وبو نمی آید

صفای طلعت دل در گداز تن بسته است
ز آب آینه این شستشونمی آید

سری که ره به گریبان فکر رنگین برد
به سیر گلشن جنت فرونمی آید

بغیر میکشی از کارها دگر کاری
ز دست کوته من چون سبو نمی آید

فتاد راه کدام آفتاب رو به چمن
که رنگ رفته گلها به رو نمی آید

ز عجز نیست ز قحط سخن شناسان است
ز من چو طوطی اگر گفتگو نمی آید

بشوی دست ز جان در حریم عشق درآی
که کس به طوف حرم بی وضو نمی آید

ز آفتاب نظر آب داده ام صائب
به چشم من مه ناشسته رو نمی آید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 400 از 718:  « پیشین  1  ...  399  400  401  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA