انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 403 از 718:  « پیشین  1  ...  402  403  404  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۲

حذر ز فتنه آن چشم نیم باز کنید
زمیزبان سیه کاسه احتراز کنید

اگر چو غنچه درین بوستان ز اهل دلید
گره ز جبهه خود بی نسیم باز کنید

به ناز عالم پرکار بر نمی آیید
ز هر چه هست دل خویش بی نیاز کنید

محیط عشق حقیقی در انتظار شماست
گذر چو سیل بهار از پل مجاز کنید

ز بحر آینه سیل صیقلی گردد
معاشرت به حریفان پاکباز کنید

اگر چه تیغ شهادت بلند پروازست
ز روی عجز شما گردنی دراز کنید

زمین نرم بود پرده دار دام فریب
ز مکر دشمن هموار احتراز کنید

اگر ز کوتهی روز عمر درتابید
به آه نیمشب این رشته را دراز کنید

قبای صورتی آب وگل نمازی نیست
ازین لباس برآیید چون نماز کنید

ز هرچه هست بپوشید چشم چون صائب
به روی خود در توفیق را فراز کنید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۳

که با تو حرف شهیدان عشق می گوید
که خون شبنم از آفتاب می جوید

به اشک روی مرا شسته طفل خودرایی
که هفته هفته رخ خویش را نمی شوید

در آن دیار که ماییم بیغمی کفرست
هوای ابر ز دل میل باده می شوید

کراست زهره که از آستین برآرد دست
صبا درین چمن از شرم گل نمی بوید

ترا گمان که تو در خواب آنچه می بینی
به ما تپیدن دل یک به یک نمی گوید

چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک
که رخ به خون جگر شسته لاله می روید

ز شرم نیست نظر پیش پا فکندن یار
بهانه اش شده آخر بهانه می جوید

رسید عشق به پابوس عرش وبرگردید
هنوز عقل گرانجان رفیق می جوید

اگر به چشمه تیغ تو راه خضر افتد
ز جبهه خط غبار حیات می شوید

ز تاب پرتو روی تو دیده صائب
ز آفتاب قیامت پناه می جوید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۴

سیه دلی که ز دوران حضور می جوید
میان دوزخ سوزنده حور می جوید

کسی که چشم تسلی ز آرزو دارد
علاج تشنگی از آب شور می جوید

چه ساده لوح فتاده است آبگینه ما
ز سنگلاخ حوادث حضور می جوید

بسا که دست ندامت به سرزند آن کس
که تخم ریحان در خاک شور می جوید

فریب نعمت الوان مخور که چرخ بخیل
حساب پای ملخ را ز مور می جوید

توان به سوز جگر شمع کشته را افروخت
ز آفتاب عبث ماه نور می جوید

چگونه سر به گریبان خامشی نکشم
زمانه ای است که طوفان تنور می جوید

دلی که ملک سلیمان براو چو زندان بود
حصار عافیت از چشم مور می جوید

فلک همیشه طلبکار تنگ چشمان است
که روی زشت ز حق چشم کور می جوید

نظر به صافدلان است عشق خونی را
شراب رنگین جام بلور می جوید

چه ساده لوح فتاده است صائب این زاهد
که حق گذاشته حور وقصور می جوید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۵

عرق ز شرم تو بر روی آفتاب دوید
ز شوق لعل تو خون در رگ شراب دوید

دهان تنگ تو بر ذره کار تنگ گرفت
غبار خط تو بر روی آفتاب دوید

نقاب شرم چو از روی آتشین برداشت
عرق به چهره آتش به اضطراب دوید

پی شکستن دل قطره ای بزن چو حباب
که همچو موج توانی به روی آب دوید

نسیم صبح قیامت وزید وبیهوشم
چه نشأه بود که رو بر من خراب دوید

ز گریه دوستی آتش به خرمنم افتاد
به روی آتش اگر گریه کباب دوید

ستاره خال ترا دید چشم را پوشید
هلال عید ترا دید در رکاب دوید

مکن به گزلک اصلاح روی خود را ریش
که حرف خط تو چون شعر انتخاب دوید

پی نظاره آن چشمهای خواب آلود
هزار مرحله را پای من به خواب دوید

مگر به بحر کله گوشه غرور شکست
که موج تیغ به کف بر سر حباب دوید

چو صائب این غزل تازه خواند در محفل
سپند بر سر آتش به اضطراب دوید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۶

کجا ز سینه من غم شراب می شوید
چه زنگ از دل آیینه آب می شوید

چه آب روشن ازین چرخ نیلگون جویم
که رخ به خون شفق آفتاب می شوید

کسی که در پی اصلاح بخت تیره ماست
سیاهی از پروبال عقاب می شوید

علاج تشنه دیدار نیست جز دیدار
کجا غم از دل بلبل گلاب می شوید

به حسن ساده دلی چشم هر که باز شود
به اشک تلخ ندامت کتاب می شوید

اگر غبار یتیمی توان ز گوهر شست
کدورت از دل من هم شراب می شوید

ز بس که دلبر من تشنه جمال خودست
به آبگینه ز رخ گرد خواب می شوید

به گریه تیرگی از دل رود که از ریزش
ز روی خویش سیاهی سحاب می شوید

که گفته است در ابر سفید باران نیست
رخش غم از دل من در نقاب می شوید

چراغ سوختگان می شود ز هم روشن
به اشک چهره آتش کباب می شوید

غبار غم ننشیند به دامنی صائب
که توبه نامه من با شراب می شوید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۷

اگر چو رشته تن خود به پیچ وتاب دهید
ز چشمه سار گهر زود دیده آب دهید

مرا پیاله دیگر نمی دهد مستی
به من ز ناف غزالان شراب ناب دهید

عجب که روی عرق ریز یار بگذارد
که همچو سبزه خوابیده تن به خواب دهید

کمند گوهر مقصود رشته اشک است
چو برگ گل دل صد پاره را به آب دهید

عمارت دل ویران ثوابها دارد
پیاله ای به من خانمان خراب دهید

به ترک سر چو توان شد ز درد سر آزاد
چه لازم است که دردسر گلاب دهید

ستاره عرق روی یار در گذرست
ازین چکیده خورشید دیده آب دهید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۸

دنبال دل کمند نگاه کسی مباد
این برق در کمین گیاه کسی مباد

از انتظار دیده یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد

از توبه شکسته زمین گیر خجلتم
این شیشه شکسته به راه کسی مباد

داغ کلف ز چهره به شستن نمی رود
ممنون نور عاریه ماه کسی مباد

یارب که هیچ دیده ز پرواز بی محل
منت پذیر از پر کاه کسی مباد

لرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بید
دیوار پی گسسته پناه کسی مباد

از اشک وآه من اثر از عزم سست رفت
این بیجگر میان سپاه کسی مباد

در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار جرم وگناه کسی مباد

در شاهدان خارجی امکان جرح هست
از دست وپای خویش گواه کسی مباد

یارب نصیب دیده ز پرواز بی محل
از هیچ خرمنی پرکاه کسی مباد

از شرم نور عاریه گردید آب شمع
سرگرم هیچ کس به کلاه کسی مباد

صائب سیاه شد دلم از کثرت گناه
این ابر تیره پرده ماه کسی مباد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۳۹

خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد
سرسبز طوطیی که به تنگ شکر فتاد

یاقوت را چو باده لعلی کند به جام
این آتشی که از تو مرا در جگرفتاد

امسال هم نداد به هم دست خط یار
مشق جنون ما به بهار دگر فتاد

سرگشتگی است حلقه در کعبه جوی را
بیچاره رهروی که پی راهبر فتاد

پشتم ز بار منت ساحل شکسته شد
آسوده کشتیی که به بحر خطرفتاد

دل نیست گوهری که نبندند در گره
زین نه صدف چگونه برون این گهرفتاد

چون قفل بی کلید دگر وا نمی شود
کاری که در گره ز نسیم سحر فتاد

پرگار نه سپهر کمر بسته من است
چون نقطه گرچه هستی من مختصر فتاد

روزی به دست کوته ودست دراز نیست
سرو از دراز دستی خود بی ثمر فتاد

از دیده یتیم نیفتاده است اشک
دنیا به خواریی که مرا از نظر فتاد

صائب وداع دین ودل وعقل وهوش کرد
هرکس ز بوی باده ما بیخبر فتاد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۴۰

کو سرو قامتی که دل من ز جا برد
زنگ از دلم به یک نگه آشنا برد

عجز وفتادگی است سرانجام سرکشی
چون شعله شد ضعیف به خس التجا برد

خورشید اگر به سایه خود می برد پناه
آزاده هم به بال هما التجا برد

بخت سیاه هم ز هنرور شود جدا
گرتیرگی ز خویش آب بقابرد

نوبت به کس نمی دهد این چرخ سنگدل
سرگشته آن که بار به این آسیا برد

در رهگذار باد فروزد چراغ خویش
آن ساده دل که فیض ز کسب هوا برد

رفتم ز بزم وصل تو صدبار ناامید
یک ره ز روی طنز نگفتی خدا برد

از مال حرص طول امل کم نمی شود
کی پیچ وتاب گنج گهر ز اژدها برد

گر احتیاج اره گذارد به تارکش
غیرت کجا به همچو خودی التجا برد

چین از جبین ما نبرد عیش روزگار
آتش مگر شکستگی از بوریا برد

زین درد جان ستان که مسیحاست عاجزش
صائب مگر به شاه نجف التجا برد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۰۴۱

روی تو صبر از دل بیتاب می برد
آیینه اختیار ز سیماب می برد

این حیرتی که دردل ودر دیده من است
بسیار تشنه ام ز لب آب می برد

می دست خالی از سر بی مغز من گذشت
از کلبه فقیر چه سیلاب می برد

دیوانگان ز تهمت مستی مسلمند
آن را که عقل هست می ناب می برد

از روزگار هر که به گردون برد پناه
از سادگی سفینه به گرداب می برد

یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر
در رهگذار سیل که را خواب می برد

زاهد کجا و گوشه رندانه از کجا
این شمع کشته را که به محراب می برد

در زیر تیغ خواب نمی کردم از غرور
اکنون مرا به سایه گل خواب می برد

باشد عیار بیجگریها به قدر فلس
ماهی ز موج وحشت قلاب می برد

صائب چو لاله هر که جگر را نباخته است
فیض شراب لعل ز خوناب می برد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 403 از 718:  « پیشین  1  ...  402  403  404  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA