انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 425 از 718:  « پیشین  1  ...  424  425  426  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۵۸

از خط فروغ روی تو پنهان کجا شود
خامش چراغ ماه به دامان کجا شود

از آب شور تشنه شود بیقرارتر
سیراب بوسه از لب جانان کجا شود

خلوت دعای جوشن حسن برهنه روست
دلگیر یوسف از چه و زندان کجا شود

بر جوش عکس، خانه آیینه تنگ نیست
خلق کریم تنگ ز مهمان کجا شود

طوطی به معنی سخن خود نمی رسد
هر کس سخنورست سخندان کجا شود

هرگز نمی شود سگ دیوانه پاسبان
نفسی که سرکش است بفرمان کجا شود

صیقل ز جوهر آینه را پاک می کند
مژگان حجاب دیده حیران کجا شود

بال وپر تلاطم بحرست بادبان
دامن حریف دیده گریان کجا شود

بخت سیاه، لازم طبع روان بود
ظلمت جدا ز چشمه حیوان کجا شود

موری که حکم اوست به روی زمین روان
قانع به روی دست سلیمان کجا شود

چون طبع شد فسرده، غزلخوان کجا شود
صائب ز خون مرده روانی مدار چشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۵۹

آلوده دردمند به درمان چرا شود
منت کش علاج طبیبان چرا شود

روی عارفی که در دل گشاده شد
چون بیغمان به سیر گلستان چرا شود

موری که پای او ز قناعت به گنج رفت
قانع به روی دست سلیمان چرا شود

گندم بغل گشا ز دل خاک می دمد
آدم به فکر رزق پریشان چرا شود

چون رزق میهمان طفیلی است سوختن
پروانه بی طلب به شبستان چرا شود

در خامشی نهفته بود عیب جاهلان
پای به خواب رفته خرامان چرا شود

تا بر سخن سوار نباشی ز خود ملاف
آن را که اسب نیست به میدان چرا شود

در غنچه برگ گل بود ایمن ز زخم خار
دلگیر ماه مصر ز زندان چرا شود

تابوت بهر مرده دلان مهد راحت است
زاهد ز زهد خشک پشیمان چرا شود

کوتاه کن به حلم ز خود دست خشم را
کس با پلنگ دست وگریبان چرا شود

آن را که هست چون نفس خود محرکی
غافل ز ذکر حضرت یزدان چرا شود

تا متحد به بحر توان گشت بی حجاب
در بحر، قطره گوهر غلطان چرا شود

چشمی ازان عذار عرقناک آب ده
لب تشنه کس ز چشمه حیوان چرا شود

صائب چو هیچ کس به سخن دل نمی دهد
در شوره زار کس گهر افشان چرا شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۰

دل از هجوم نشتر آزار وا شود
چون غنچه ای که در بغل خار وا شود

هر دیده نیست محرم آن چاک پیرهن
تا بر رخ که این در گلزار وا شود

همتاب شد چو رشته، یکی زود می شود
مشکل که از میان تو زنار وا شود

باشد همان به حسرت آن چشم نیمخواب
چشمم اگر به دولت بیدار وا شود

حوران برآورند سر از روزن بهشت
هر جا دهان یار به گفتار وا شود

در هر دلی که خرده رازی نهفته هست
چون غنچه بیشتر به شب تار وا شود

جانی که داشت شکوه ز تنگی لامکان
در تنگنای چرخ چه مقدار وا شود

نادان شود ز تیرگی جهل هرزه نال
قفل دهان سگ به شب تار وا شود

دلهای سخت را بود آتش نسیم صبح
پیکان یار در دل افگار وا شود

جوش بهار، بلبل خونین دل مرا
فرصت نداد غنچه منقار وا شود

در موسمی که غنچه پیکان شکفته شد
صائب مرا نشد گره از کار وا شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۱

آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود
طوطی چو مغز پسته در شکر شود

می خوردن مدام مرا بی دماغ کرد
عادت به هر دوا که کنی بی اثر شود

چون دستگاه عیش به مقدار غفلت است
بیچاره آن کسی که زخود باخبر شود

با راست رو، زبان ملامت چه می کند
چون خار سر ز راه زند پی سپرشود

عزلت گزین که آب به این سهل قیمتی
در دامن صدف چو کشد پا گهر شود

هر آرزو که بشکنی امروز در جگر
فردا که این قفس شکند بال وپر شود

آیینه خانه ای است خموشی که هر چه هست
بی گفتگو تمام در او جلوه گر شود

صائب سوزد به داغ غبن، اگر باغ جنت است
سوزد اگر ز کوی تو جای دگر شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۲

دل چون کمال یافت سخن مختصر شود
لب وا نمی کند چو صدف پر گهر شود

آیینه شکوه بیهده از زنگ می کند
اینش سزاست هر که پریشان نظر شود

این بیغمی که در دل سنگین توست فرش
از زور خنده چشم تو مشکل که تر شود

تلخی نمی کشد چو صدف در میان بحر
قانع ز ابر هر که به آب گهر شود

گر بوی گل به جذبه کند رهبری مرا
دام وقفس به بلبل من بال وپر شود

در دل سیاه نیست دم گرم را اثر
از جوش بحر عنبر تر خامتر شود

ابر سیاه حامل باران رحمت است
از خط امیدواری من بیشتر شود

در بحر عشق تن به فنا ده که چون حباب
هر کس که سر نهاد در او تاجور شود

پرهیز کن ز صحبت آهن دلان که آب
جاری به جوی تیغ چو شد بد گهر شود

نادان به سیم وزر شود از صاحبان هوش
از گوشوار اگر شنوا گوش کر شود

ناقص بود ز آفت عین الکمال امن
ماه تمام دنبه گداز از نظر شود

از آتش است سنگ محک بید و عود را
اخلاق خوب وزشت عیان از سفر شود

زینسان که در زمانه ما خوار شد سخن
طوطی کجا ز خوش سخنی معتبر شود

شوید ز روی عنبر اگر بحر تیرگی
صائب امید هست شب ما سحر شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۳

از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود
کی از هجوم ذره پریشان نظر شود

جایی که هفت پرده حجاب نظر نشد
کی آسمان حجاب دل دیده ور شود

رنگش ز آفتاب قیامت نمی پرد
رخسار هر که لعل به خون جگر شود

ته جرعه ای ز جسم گرانجان او بجاست
آن را که از محیط کف پای تر شود

طالع نگر که دیده من در حریم وصل
از شرم عشق حلقه بیرون در شود

هر خار بی گلی گل بی خار می شود
در راه سالکی که ز خود بیخبرشود

هر برگ سبز دامن پر سنگ می شود
روزی که نخل طالع ما بارور شود

چندان که خط زیاده دهد گوشمال حسن
صائب امیدواری من بیشتر شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۴

پهلوی چرب، دشمن روشن گهر شود
ماه تمام، دنبه گداز از نظر شود

یک ناله چون سپند نداریم بیشتر
انصاف نیست ناله ما بی اثر شود

قمری ز طوق حلقه کند نام سرو را
در گلشنی که قامت او جلوه گر شود

چشمی که هست شور قیامت فسانه اش
کی از تپیدن دل ما باخبر شود

چندان که خون دل ز شفق بیشتر خورم
چون صبح روشنایی من بیشتر شود

برگ گلی که مایه آرام بلبل است
بر شبنم رمیده جناح سفر شود

بر فرق هر که سایه درین نشائافکنی
در پیش آفتاب قیامت سیر شود

صائب مرا ز می نتوان سیر چشم کرد
کز آب تلخ، تشنه لبی بیشتر شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۵

از آه دل سرآمد ارباب غم شود
میدان از آن کس است که صاحب علم شود

هر سر سزای افسر بخت سیاه نیست
این تاج از سری است که شق چون قلم شود

این جسم چون سفال که سنگ است ازو دریغ
گر پروری به خون جگر، جام جم شود

در گوش چرخ حلقه مردانگی شود
از بار درد قامت هر کس که خم شود

آشفتگی به هر که رسد جای غیرت است
داغم ز خامه ای که پریشان رقم شود

در موج خیز حادثه دیوانه ترا
هر سنگ لنگری است که ثابت قدم شود

زنهار در کشاکش دوران صبور باش
کز شکوه تو تیغ حوادث دو دم شود

دریا به سوز سینه عاشق چه می کند
از شبنمی چه آتش خورشید کم شود

ساید کلاه گوشه قدرش به آسمان
چون ابر هر که آب ز شرم کرم شود

فریاد عندلیب چه بیدادها کند
بر خاطری که سایه گل کوه غم شود

چندین هزار درد طلب غنچه گشته اند
تا زین میان دل که سزاوار غم شود

صائب روا مدار که بیت الحرام دل
از فکر های بیهده بیت الصنم شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۶

در هر دلی که ریشه غم زعفران شود
خندان چگونه از می چون ارغوان شود

از کوه غم شود دل افگار من سبک
بار گران به کشتی من بادبان شود

دریا شود ز گریه رحمت کنار من
از چشم هر که قطره اشکی روان شود

در تیغ زهر داده امید حیات هست
بیچاره آن که زخمی تیغ زبان شود

خود را به خاکبوس هدف بی نفس رسان
زان پیشتر که قد چو تیرت کمان شود

تا هست در رکاب ترا پای اقتدار
فرصت مده به نفس که مطلق عنان شود

از گرد سرمه آب ندارد در او صدا
گویا کسی به خاک صفاهان چسان شود

چون غنچه می شود نفس بلبلان گره
صائب اگر خموش درین گلستان شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۲۶۷

وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود
هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود

دست نگار بسته شود هر کف زمین
هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود

از مظهر جلال شود جلوه گر جمال
داغ پلنگ، چشم غزال ختن شود

خاک از شکوفه جلوه شکرستان کند
هر برگ سبز طوطی شکر شکن شود

آرد کف از شکوفه به لب بحر نوبهار
دامان خاک تیره پر از یاسمن شود

خاک از صفای سینه چو آب برهنه رو
آیینه دار سرو وگل ونسترن شود

هر برگ لاله از رخ شیرین خبر دهد
هر سنگ پاره ای جگر کوهکن شود

شاخ از گل شکفته شود مشرق سهیل
سنگ از فروغ لاله عقیق یمن شود

زان سان که خط وخال فزاید جمال را
حسن چمن زیاده ز زاغ وزغن شود

غافل مشو که سنبل گلزار جنت است
صائب ز عشق، هر که پریشان سخن شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 425 از 718:  « پیشین  1  ...  424  425  426  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA