انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 431 از 718:  « پیشین  1  ...  430  431  432  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۰

از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید
دام پری شکار به روی هوا کشد

هر جا که رفت داد گریبان به دست غم
از پای گل کسی که درین فصل پاکشید

سرو ترا ز سایه چکد آب زندگی
گر دید خضر هر که در این سایه واکشید

سیمای ما قلمرو نقش مراد شد
زان سیلی که عشق به رخسار ماکشید

در خنده ای که از ته دل نیست فیض نیست
بیهوده غنچه منت باد صبا کشید

در چشم بی نیازی ما کار میل کرد
گردون اگر به دیده ما توتیا کشید

آب حیات می خورد از چشمه سراب
تسلیم هر که رابه مقام رضاکشید

در آستین همت گردون جناب ماست
دستی که خط به صفحه بال هماکشید

آیینه اش ز زنگ کدورت نگشت صاف
چون خضر هر که منت آب بقا کشید

ما را به حرف آینه رویان درآورند
نتوان ز طوطیان به شکر حرف واکشید

صائب حلاوتی که من از فقر یافتم
ناز شکر توانی ز نی بوریا کشید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۱

صبح شکوفه از افق شاخ سر کشید
جوش بهار رشته ز عقد گهر کشید

تا پرده بر گرفت ز رخسار داغ من
خود را ز شرم لاله به کوه وکمر کشید

از وصل بهره توبه قدر حجاب توست
آن چید گل ز باغ که سر زیر پر کشید

گیرنده تر ز چنگل بازست خون من
نتوان به زور از رگ من نیشتر کشید

فردا سبکتر از پل محشر گذر کند
اینجا کسی که بار ستم بیشتر کشید

در وصل ازو توقع مکتوب می کنم
بیطاقتی مرا به دیار دگر کشید

میدان تیغ بازی برق است روزگار
بیچاره دانه ای که سر از خاک برکشید

از گوشمال حادثه محنت نمی کشد
در طفلی آن پسر که جفای پدر کشید

گوهر به سنگ وآب خضر را خاک داد
آن میفروش خام که می را به زر کشید

امید صائب از همه کس چون بریده شد
شمشیر آه را ز نیام جگر کشید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۲

با عشق انتقام توان ز آسمان کشید
نتوان به زور بازوی عقل این کمان کشید

دیگر چه لازم است که مشق جنون کند
دیوانه ای که خط به سواد جهان کشید

با خامشی بساز که تلخی نمی کشد
این شهد را کسی که به کام وزبان کشید

دیوان عاشقان به قیامت نمی کشد
خط انتقام ما ز رخ دلستان کشید

گرد کدورتی که ز اغیار داشتم
دیوار در میان من ودلستان کشید

شد کند از ملایمت من زبان خصم
دندان مار را به نمد می توان کشید

صائب بغیر گوشه دل نیست در جهان
امروز گوشه ای که نفس می توان کشید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۳

بر یاد عشق بار هوس می توان کشید
بر بوی گل درشتی خس می توان کشید

در تنگنای خاک همین گوشه دل است
امروز گوشه ای که نفس می توان کشید

رفتم به راه عشق به امید بازگشت
پنداشتم که پای به پس می توان کشید

ساقی کند مسلسل اگر دور جام را
خوش حلقه ها به گوش عسس می توان کشید

صیاد عشق اگر نگشاید در قفس
خود را ز بال خود به قفس می توان کشید

گر عشق کو تهی نکند خط باطلی
بر دفتر هوا و هوس می توان کشید

بی چشم زخم سایه تیغ شهادت است
جایی که زیر آب نفس می توان کشید

گر صادق است تشنگی عشق در جگر
بحر محیط را به نفس می توان کشید

مطلق عنان کند سفر آب موج را
در می کجا عنان هوس می توان کشید

صائب دماغ جاذبه گر نیست نارسا
بوی گل از شکاف قفس می توان کشید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۴

هر کس نوایی از من آتش زبان شنید
افسرده شد چو زمزمه بلبلان شنید

در پرده های گوش گل از ناز ره نیافت
فریاد من که گوش کر باغبان شنید

بر عاجزان دراز نسازد زبان چو تیر
پیش از هدف کسی که فغان از کمان شنید

در حیرتم که از چه به گل ماند پای سرو
زین نغمه های تر که ز آب روان شنید

خامی بود توقع روزی ز آسمان
کی زین تنور سرد کسی بوی نان شنید

دیوانه گر نگشت سرش داغ کردنی است
هر کس که وصف خوبی آن دلستان شنید

در هر دلی که حسن گلو سوز او گذشت
بوی کباب از نفسش می توان شنید

صائب گرفت گوشه ای از اهل روزگار
ازبس که ناشنیدنی از مردمان شنید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۵

از زیر خاک ناله مامی توان شنید
بیرون باغ نیز نوا می توان شنید

برگ خزان رسیده بود ترجمان باغ
از رنگ چهره حال مرا می توان شنید

باور که می کند که ازان چشم سرمه دار
آواز دور باش حیا می توان شنید

سینگین دلی وگرنه ز طرف کلاه خویش
آواز دل شکستن مامی توان شنید

هرچند بر دل تو گران است بوی گل
حرفی زما برای خدا می توان شنید

پیوسته است سلسله عاشقان به هم
از بلبلان ترانه مامی توان شنید

در جلوه گاه حسن تو از موجه سراب
جوش نشاط آب بقا می توان شنید

آرام نیست قافله ممکنات را
از ذره ذره بانگ درا می توان شنید

پرشور شد ز ناله یک دست من جهان
هرچند کز دو دست صدا می توان شنید

حال درون سوخته جانان شوق را
یک بار ای بهشت خدا می توان شنید

بوی بهشت را که زمین گیر محشرست
امروز در مقام رضا می توان شنید

از دست بازی مژه های دراز او
صائب صغیر تیر قضا می توان شنید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۶

تا کی درین جهان مکرر به سر کنید
خود را به یک پیاله جهان دگر کنید

چون تاک سر ز کوچه مستی برآورید
تا دست حلقه در کمر هر شجر کنید

هنگامه ای به خون دل آماده کرده ایم
معشوق بی تکلف ما را خبر کنید

نشنیده اید می شکند سنگ سنگ را
از سنگ بیشتر حذر از هم گهر کنید

خونریزتر ز تیغ بود نیش رگ شناس
از دوستان زیاده ز دشمن حذرکنید

دیدید پشت و روی ورقهای آسمان
یک بار هم در آینه دل نظر کنید

زان پیشتر که این قفس تنگ بشکند
اندیشه از شکستگی بال وپر کنید

راه نجات جز ره باریک شرع نیست
از ورطه صراط هم اینجا گذر کنید

تیز قضا ز جوشن تسلیم نگذرد
در زیر تیغ حادثه گردن سپر کنید

در وقت خویش لب بگشایید چون صدف
ز احسان ابر دامن خود پر گهر کنید

شب را تمام اگر نتوانید زنده داشت
چون غنچه روی دل به نسیم سحر کنید

چون حسن یاد بی سروپایان خودکند
زنهار یاد صائب بی پا وسر کنید


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۷

هر پرده که از چهره مقصود برافتاد
شد برق جهانسوز ومرا در جگر افتاد

چون کنج لب وگوشه چشم است دلاویز
هر چند که ملک دل ما مختصر افتاد

آماده پیچ وخم بسیار شو ای دل
کز زلف مرا کار به موی کمرافتاد

کو حوصله دیدن و کو چشم تماشا
گیرم که نقاب از گل روی تو برافتاد

اندیشه معشوق نگهبان خیال است
عاشق نتواند به خیال دگر افتاد

با فیض سحرگاه دل تنگ چه سازد
رحم است به موری که به تنگ شکرافتاد

زاهد که گذشت از سر دنیا پی فردوس
مسکین ز هوایی به هوایی دگر افتاد

چون غنچه محال است که دلتنگ بماند
کار دل هرکس که به آه سحر افتاد

یکبارگی افتاد کلاه خرد از سر
روزی که به بالای تو ما را نظر افتاد

در غنچه دل خرده جان پرده نشین شد
در سینه زبس داغ تو بر یکدگر افتاد

از لذت دیدار خبردار نگردد
چشمی که چو آیینه پریشان نظر افتاد

از سینه برآید دل پر آبله صائب
در بحر نماند چو صدف خوش گهر افتاد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۸

در مشرب من صبح چه گویم چه اثر داد
این شیر مرا غوطه به دریای شکر داد

از رفتن چون ندهم پشت به دیوار
آسوده شد از سنگ درختی که ثمر داد

شوریده نمی خواست اگر عشق جهان را
در کوچه وبازار مرا بهر چه سر داد

هرمورسمندی است کمر بسته درین دشت
زان حسن گلوسوز که لعلت به شکر داد

تا هست نمی در قدح آبله دل
نتوان چو صدف آب رخ خود به گهر داد

تا مرد گرفتار نیستان وجودست
چون نی نتواند ز مقامات خبر داد

از حسرت همدرد بجان آمده بودم
آن نرگس بیمار مرا جان دگر داد

بر شعله بیتابی دل هر که سوارست
میدان فنا طرح تواند به شرر داد

چون خرده من صرف می ناب نگردد
مفلس نشود هر که زر خویش به زر داد

هر تاب که از زلف تو مشاطه برون کرد
چون نامه پیچیده به آن موی کمر داد

تین آن غزل میرفصیحی است که فرمود
بید چمن ما گل خورشید ثمر داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۴۳۲۹

تا روشنی صدق به دل یار نگردد
گفتار تو آیینه کردار نگردد

کوته بود از سوختگان دست تعدی
پروانه به شبگرد گرفتار نگردد

در ساغر چشم است می طفل مزاجی
افسانه حریف دل بیدار نگردد

رخساره گلرنگ تو هردم به هوایی است
چون چشم گرانخواب تو بیمار نگردد

تا صائب ما صفحه دیوان نگشاید
گل پردگی رخنه دیوار نگردد



·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-



غزل شماره ۴۳۳۰

چشمی که مقید به نظر باز نگردد
چون دیده آیینه سخنساز نگردد

آغاز ترا رتبه انجام کمال است
انجام تو چون بهتر از آغاز نگردد

من حرف ز عشاق زنم او ز مخالف
طنبور من و عقل به هم ساز نگردد

هر کس شنود نغمه داودی زنجیر
پروانه هر شعله آواز نگردد

ای وای اگر طایر رم کرده جان را
خالش گره رشته پروانه نگردد

هرگز ز کمانخانه ابروی مکافات
تیری نگشایم که به من باز نگردد

هرگز نچکد از الف خامه صائب
یک نقطه که خال لب اعجاز نگردد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 431 از 718:  « پیشین  1  ...  430  431  432  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA