انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 632 از 718:  « پیشین  1  ...  631  632  633  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۱

در انتهای کار خود از ابتدا ببین
زان پیشتر که خاک شوی زیر پا ببین

خودبین کجا، وصال حیات ابد کجا؟
آیینه را به سنگ زن آب بقا ببین

نتوان ز پشت آینه روی مراد دید
برتاب روز ز عالم فانی، لقا ببین

گردون دهان شیر ز خوی پلنگ توست
با کاینات صلح کن آنگه صفا ببین

از آشنا همین سخنی را شنیده ای
بیگانه شو ز هر دو جهان آشنا ببین

خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
آنگه کمند جاذبه کهربا ببین

نتوان مرا به دیده خودبین تمام دید
خود را برون در بگذار و مرا ببین

بیماری طمع دو جهان را گرفته است
دستی ببر به کیسه خالی، گدا ببین

خشک است آب در نظر زاهدان خشک
چون ما درآ به عالم آب و هوا ببین

حج پیاده را به نظر می توان خرید
گاهی به زیر پای خود ای بی وفا ببین

زان فارغی ز ما که نداری ز خود خبر
یک ره درآ به دیده ما، خویش را ببین

گر نیست باورت که دل از ما گرفته ای
در روزنامه سر زلف دو تا ببین

از اضطراب تشنه دیدار غافلی
یک دم برون ز خانه میا کربلا ببین

صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست
یک بار هم به جانب آن مبتلا ببین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۲

آن چشم مست و غمزه هشیار را ببین
در عین خواب، دولت بیدار را ببین

صبح امید در دل شب گر ندیده ای
در زیر زلف چهره امید را ببین

چشم از دهان خوش سخن یار برمدار
گنجینه جواهر اسرار را ببین

خودبینی از نظاره جانان حجاب توست
چشم از خودی بپوش (و) رخ یار را ببین

دوران عیش بسته به آرامش دل است
بر گرد نقطه گردش پرگار را ببین

باریک شو چو رشته درین بوته گداز
در قطره سیر بحر گهربار را ببین

عالم سیه به چشم تو از خواب غفلت است
بگشای چشم، عالم انوار را ببین

با باطلان مگوی چو منصور حرف حق
خونین ز حرف راست سر دار را ببین

از جمع سیم و زر نشود آرمیده حرص
بر روی گنج، پیچ و خم مار را ببین

از راه حرف مور سلیمان شناس شد
ای خوش سخن نتیجه گفتار را ببین

جنس تو در دکان ز گران قیمتی به جاست
بشکن بهای خویش، خریدار را ببین

شب خون مرده است به چشم سیه دلان
دل صاف کن صفای شب تار را ببین

اوتاد در مقام رضایند استوار
در زیر تیغ، لنگر کهسار را ببین

صائب نظر به روی عرقناک یار کن
در آفتاب، ابر گهربار را ببین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۳

ما از صفای سینه بی کینه بر زمین
مالیده ایم چهره آیینه بر زمین

از راه خلق مطلب ما خار چیدن است
گر می کشیم خرقه پشمینه بر زمین

آن خودپرست اگر نه گرفتار خود شده است
از دست چون نمی نهد آیینه بر زمین؟

می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر
می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین

در وصف خط او نرسد پای کلک من
چون پای کودکان شب آدینه بر زمین

عالم فروز گردد اگر آه گرم من
دریا نهد چو تشنه لبان سینه بر زمین

صائب درین زمانه ز پیران زنده دل
یک تن نمانده جز می دیرینه بر زمین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۴

بی درد مشکل است سخن گفتن این چنین
رنگین شود سخن ز جگر سفتن این چنین

خامش نشین و خون جگر خور که می شود
خون غزال، مشک ز بنهفتن این چنین

بی نقش شو که خواب پریشان بینش است
آیینه وار نقش پذیرفتن این چنین

سیلاب شکوه است سخن چون گره شود
شد حرف من دراز ز ناگفتن این چنین

هر غنچه ای که هست هلاک شکفتن است
ما خوش برآمدیم به نشکفتن این چنین

کار من سیاه گلیم است در چمن
مانند داغ لاله به خون خفتن این چنین

زلف تو برد دین و دل و عقل و هوش من
شب پاک خانه را نتوان رفتن این چنین

آلوده می کند به هوس عشق پاک را
عذر گناه غیر پذیرفتن این چنین

از خواب ناز نرگس او وا نمی شود
در آفتابرو نتوان خفتن این چنین

در پیش باطلان جهان حرف حق مگو
منصور شد هلاک ز حق گفتن این چنین

کار من است صاب و این جان بی قرار
با دست رعشه دار گهر سفتن این چنین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۵

با درد بود صاف دل ساغر مستان
نخوت نفروشد به خزف گوهر مستان

پروای کله گوشه خورشید ندارد
از ابر خورد آب، دماغ تر مستان

عقل است که در پرده ناموس حصاری است
پوشیده و پنهان نبود جوهر مستان

خواهی که ترا عقل عسس بند نسازد
مگذار بورن پای خود از کشور مستان

کفاره همصحبتی زهد فروشان
آن است که هشیار نشینی بر مستان

روزی که ز خم جام هلالی به در آید
طالع شود از برج شرف اختر مستان

تا هیچ کس از قافله در راه نماند
شرط است که مستانه رود رهبر مستان

از باطن صاف می گلرنگ حذر کن
بر سنگ به بازیچه مزن گوهر مستان

شیرازه جمعیت ما موج شراب است
بی باده شود زیر و زبر دفتر مستان

گر افسر شاهان بود از لعل گرانسنگ
از باده گلرنگ بود افسر مستان

صائب صفت گوهر مستان چه ضرورست؟
از سینه دریاست عیان گوهر مستان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۶

صاف است به گردون دل بی کینه مستان
زنگار نگیرد به خود آیینه مستان

در آینه هر نقش کجی راست نماید
کین مهر شود در دل بی کینه مستان

آیینه ز خاکستر اگر نور پذیرد
از دردکشی صاف شود سینه مستان

در گلشن وحدت گل رعنا نتوان یافت
یکرنگ بود شنبه و آدینه مستان

در ناف غزالان ختن مشک نهان است
غافل مشو از خرقه پشمینه مستان

گنجوری گوهر طلبد حوصله بحر
هر دل نشود محرم گنجینه مستان

جامی که توان دید در او راز جهان را
در عالم ایجاد بود سینه مستان

سرپنجه خورشید به شبنم نتوان تافت
دل صاف کن ای محتسب از کینه مستان

حسنی که ز خط بر سر انصاف نیاید
بی فیض بود چون شب آدینه مستان

صائب پی روشن گهران گیر که زنگار
طوطی شود از پرتو آیینه مستان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۷

تا از خودی خود نبریدند عزیزان
چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان

چون عمر سبکسیر ازین عالم پرشور
رفتند و به دنبال ندیدند عزیزان

دادند به معشوق حقیقی دل و جان را
یوسف به زر قلب خریدند عزیزان

دیدند که در روی زمین نیست پناهی
در کنج دل خویش خزیدند عزیزان

تا قطره خود گوهر شهوار نمودند
از بحر چه تلخی نکشیدند عزیزان

تا آب نمودند دل خویش چو شبنم
در چشمه خورشید رسیدند عزیزان

خارست نصیب تو ز گلزار، وگرنه
از خار چه گلها که نچیدند عزیزان

فقری که تو امروز به هیچش نستانی
با سلطنت بلخ خریدند عزیزان

در قید فرنگ آن که نیفتاده چه داند
کز جسم گرانجان چه کشیدند عزیزان

کردند به اکسیر رضا شهد مصفا
تلخی اگر از خلق شنیدند عزیزان

نظارگیان تو ز کونین بریدند
از یوسف اگر دست بریدند عزیزان

صائب نرسیدند به سر منزل مقصود
تا پای به دامن نکشیدند عزیزان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۸

حیرت زدگان را نشود خواب پریشان
در ساغر گوهر نشود آب پریشان

آبی است که آیینه ریحان بهشت است
از فکر تو آن را که شود خواب پریشان

در دایره ماه همان پرده نشین است
هر چند شود پرتو مهتاب پریشان

با وحدت پرتو چه کند کثرت روزن؟
در تیغ ز جوهر نشود آب پریشان

چون آینه کز نقش، پریشان شودش خواب
دل گشت ز جمعیت اسباب پریشان

در پیرهن بحر شود گرد یتیمی
خاکی که شود در ره سیلاب پریشان

ما در چه شماریم، که دریا شده از موج
در جستن آن گوهر نایاب پریشان

زنهار مده راه به دل عیش جهان را
کز خنده شود غنچه سیراب پریشان

صائب نشود جمع به شیرازه محشر
هر دل که شد از دوری احباب پریشان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۱۹

سیلاب حواس است نظرهای پریشان
تخم نگرانی است خبرهای پریشان

چون دانه تسبیح بود رشته الفت
شیرازه جمعیت سرهای پریشان

داغی است به هر پاره دل من ز نگاری
چون سکه هر شهر به زرهای پریشان

دارم ز خیال سر زلف تو دماغی
آشفته تر از زلف خبرهای پریشان

چون ناوک بازیچه اطفال درین دشت
تا چند توان کرد سفرهای پریشان؟

افسوس که چون آینه از بی خبری، شد
بینایی ما صرف نظرهای پریشان

صائب مشو آشفته ز جمعیت اشرار
یک لحظه بود عمر شررهای پریشان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۴۲۰

از ریگ توان روغن بادام گرفتن
نتوان ز خسیسان جهان کام گرفتن

از بس که فتاده است لطیف آن لب نازک
ظلم است ازو بوسه به پیغام گرفتن

بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم
می بایدم اکنون ز لب جام گرفتن

از وصل نیم شاد که از آهوی وحشی
تمهید رمیدن بود آرام گرفتن

با صدق عزیمت نبود راحله در کار
در کعبه رسیدیم به احرام گرفتن

چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت
بارست به من عبرت از ایام گرفتن

از نام گذر کن که کند روی سیاهت
از ساده دلی همچو نگین نام گرفتن

صائب ز فلک کام گرفتن به تملق
از مردم نوکیسه بود وام گرفتن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 632 از 718:  « پیشین  1  ...  631  632  633  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA