انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 664 از 718:  « پیشین  1  ...  663  664  665  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۳۷

جام هیهات است از صهبا کند پهلو تهی
این حبابی نیست کز دریا کند پهلو تهی

آستانش سجده گاه سرفرازان می شود
هر که چون محراب از دنیا کند پهلو تهی

رفت بر باد فنا در یک نفس عمر حباب
این سزای آن که از دریا کند پهلو تهی

دامن نقصان مده از کف که چون گردد تمام
مه ز خورشید جهان آرا کند پهلو تهی

اهل بینش را گزیر از سختی ایام نیست
این شراری نیست کز خارا کند پهلو تهی

زین گرانجانان که کوه قاف ازیشان شد سبک
وقت آن کس خوش که چون عنقا کند پهلو تهی

در گلستانی که اشک ما سراسر می رود
لاله از شبنم ز استغنا کند پهلو تهی

از شبیخون اجل صائب نگردد مضطرب
هر که پیش از مرگ از دنیا کند پهلو تهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۳۸

از بلند و پست نبود چاره تا گرد رهی
گرد هستی برفشان از خود اگر مرد رهی

خاکساران می شوند آخر ز مطلب کامیاب
دامنی خواهی به دست آورد اگر گرد رهی

سختی راه طلب سنگ فسان رهروست
رو مگردان از دم شمشیر اگر مرد رهی

خواب هیهات است گردد جمع با درد طلب
پای خواب آلوده ای تا فارغ از درد رهی

کی توانم چشم در دامان منزل گرم کرد؟
این چنین کز سستی کوشش تو دلسرد رهی

با تن آسانی به مقصد راه برون مشکل است
دور گرد منزلی تا نازپرورد رهی

از هدف چون تیغ کج رزق تو خاک تیره است
در طلب افتان و خیزان تا تو چون گرد رهی

فرد را نتوان پریشان همچو دفتر ساختن
جمع چون خورشید کن خود را اگر فرد رهی

تیغ عریان می کند کوته زبان خصم را
پا مکش صائب به دامن گر هماورد رهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۳۹

چمن را داغ دارد رویت از گلهای پی در پی
ز ریحان های جان پرور، ز سنبلهای پی در پی

زهی اقبال روزافزون، زهی امید گوناگون
اگر دارد تلافی این تغافل های پی در پی

در آغاز خط از نظاره رویش مشو غافل
که این گل می شود پنهان ز سنبلهای پی در پی

ز خاک نرم گردد نخل را نشو و نما افزون
نماید حسن را سرکش تحملهای پی در پی

چه بال و پر گشاید عندلیب ما در آن گلشن
که گردد دست گلچین غنچه از گلهای پی در پی

توکل کن که شد از سنگ طفلان روزی مجنون
مسلسل همچو زنجیر از توکلهای پی در پی

مرا از چرب نرمی های خط یار روشن شد
که دارد زخم خاری در قفا گلهای پی در پی

مرا دارد دو دل پیوسته در خوف و رجا صائب
نوازش های گوناگون، تغافل های پی در پی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۰

نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟
که دارد شبنم این باغ چشم آفتاب از پی

لب سیراب ایمن از گزند چشم چون باشد؟
که از تبخال دارد تشنگی چشم پر آب از پی

میاور بر زبان حرفی که نتوانی شنید آن را
که در کهسار باشد هر سوئالی را جواب از پی

حدیث راست در یک دم کند آفاق را روشن
که می دارد لوای صبح صادق آفتاب از پی

ز چشم زخم، غواص گهر سالم کجا ماند؟
که آب تلخ دریا را بود چشم حباب از پی

مشو زنهار ایمن از خمار باده عشرت
که دارد خنده گل گریه تلخ گلاب از پی

ز خط گفتم شود کم خواب ناز او، ندانستم
که دارد بوی ریحان لشکر سنگین خواب از پی

عجب دارم ز خواب مرگ گردد گرم مژگانش
هر آن آتش که دارد اشک جانسوز کباب از پی

نفس نشمرده کردم صرف در کار سخن صائب
ندانستم که این عقد گهر دارد حساب از پی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۱

مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی
چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی

نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را
به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی

غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی
به جای عقل در سر طره دستار بایستی

نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل
سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی

جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان
دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی

به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را
که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی

دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها
مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی

نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز
مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی

یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم
مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی

به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را
به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۲

مرا باغ و بهاری از می گلفام بایستی
به دستی گردن مینا، به دستی جام بایستی

دماغ سیر و دورم نیست چون پیمانه و مینا
مرا در پای خم چون خشت خم آرام بایستی

پریشان می کند آزادی اوراق حواسم را
پر و بال مرا شیرازه ای از دام بایستی

اگر می بود مجنون مرا ذوق نظربازی
مرا هم شوخ چشمی از غزالان رام بایستی

چه ناخوش می گذشت اوقات عمر ما چو بیدردان
اگر وقت خوشی ما را هم از ایام بایستی

برآرد دود روی آتشین از خرمن هستی
مرا راهی به مجمر همچو عود خام بایستی

ز کوه صبر و طاقت ساده می شد وادی امکان
من بی تاب را گر لنگر آرام بایستی

ز دستم رفت چون سررشته آغاز از غفلت
ز آگاهی به کف اندیشه انجام بایستی

ز بدبختی نیم چون لایق بوس و کنار او
مرا دلخوش کنی از نامه و پیغام بایستی

ندیدم از زبان چرب خود، کامی به جز تلخی
مرا هم طالعی از قند چون بادام بایستی

به تنهایی کشم تا چند صائب جام خون بر سر؟
درین وحشت سرا یک رند خون آشام بایستی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۳

مکن طول امل را پیروی تا پیشوا گردی
عنان خود به هر موجی مده تا ناخدا گردی

خس و خاشاک ساحل این سخن با موج می گوید
که در دریا برون آیی اگر بی دست و پا گردی

درین وادی که هر سو چون خضر آواره ای دارد
نمی گردی بیابان مرگ اگر از خود جدا گردی

به قدر آشنایان از سخن بیگانگی داری
در بیگانگی زن تا به معنی آشنا گردی

به ترک آرزو بر آرزو دل دست می یابد
برآید مدعاهایت اگر بی مدعا گردی

به دنبال هوای دل ز غفلت می روی، اما
به جان خواهی رسیدن زین سفر روزی که واگردی

درین درگاه سعی هیچ کس ضایع نمی ماند
به قدر آنچه فرمان می بری فرمانروا گردی

تجلی تیغ بازی می کند در هر سر سنگی
به گرد طور تا کی در تمنای لقا گردی؟

مسمای کسی خوب است با اسمش یکی باشد
تو با این نام، صائب تا به کی گرد خطا گردی؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۴

تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟
همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی

محض گفت نتوانی ز ارباب بصیرت شد
ز دنیا تا نپوشی چشم کی صاحب بصر گردی؟

قدم بیرون منه از پیروی گر عافیت خواهی
که در دنبال داری صد بلا گر راهبر داری

شود از چرب نرمی اژدها مار رگ گردن
همان بهتر که با این سخت رویان نیشتر گردی

ترا از آتش دوزخ کند فردا سپرداری
گر از دست حمایت ناتوانان را سپر گردی

چو هست از سفره قسمت ترانان جوین صائب
چرا چون مهر تابان گرد عالم دربدر گردی؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۵

به ظاهر نیست عشق را اگر بر دست و پا بندی
به هر مو دارد از پاس وفاداری جدا بندی

چنان دلبستگی دارم به اسباب گرفتاری
که من آزاد گردم هر که بگشاید ز پابندی

در جنت به رویش بی تکلف واکند رضوان
گشاید هر که آن گل پیرهن را از قبا بندی

مدان آزادگان را غافل از حال گرفتاران
که از هر طوق قمری سرو را باشد جدابندی

به دورانداز از رطل گرانسنگی مرا ساقی
که بی آبی بود بر دست و پای آسیابندی

ز شیرینی شدم قانع به شکرخواب درویشی
به ظاهر گر نبستم بر شکر چون بوریا بندی

مده از کف عنان جور بی باکانه ای ظالم
که مظلومان نمی دارند بر دست دعا بندی

چه سازد مهر خاموشی به سوز سینه عاشق؟
نگیرد پیش این سیلاب بی زنهار را بندی

ز کار عشق هیهات است آرد عقل سر بیرون
که هر موجی ازین دریا بود بر ناخدا بندی

همان از ناله صائب می کنم آزاد دلها را
به هر بندم گذارد عشق اگر چون نی جدا بندی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۷۴۶

چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی
کجا اوراق گل در دست تاراج خزان بودی؟

کجا گل بر سر بازار رسوایی دکان چیدی؟
کلید باغ اگر در آشیان بلبلان بودی

دماغ بال افشانی ندارد عندلیب ما
چه بودی گر قفس همسایه این آشیان بودی

گره در کار من افتاد از تنگ دهان او
نمی شد کار بر من تنگ اگر او را دهان بودی!

من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم
تو ای باد سحرگاهی کجا در بوستان بودی؟

نهشتی گرد راه از خود بشوید یوسف ما را
تو ای گرد کسادی در پی این کاروان بودی

کنون خار سر دیوار دامن می کشد از تو
خوشا روزی که صائب شبنم این بوستان بودی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 664 از 718:  « پیشین  1  ...  663  664  665  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA