انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 672 از 718:  « پیشین  1  ...  671  672  673  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۲

آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی
به دو عالم ندهم ذوق تماشای کسی

از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که کنم مو به مو سیر سراپای کسی

تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد
نیست ابروی ترا چشم به ایمان کسی

آن که در خلوت آیینه ندارد آرام
چه خیال است شود انجمن آرای کسی؟

بخت سبزی ز خدا همچو حنا می خواهم
که بمالم رخ پر خون به کف پای کسی

چشم دارم که مرا از دو جهان طاق کند
طاق مردانه ابروی دلارای کسی

خار در پیرهنم جلوه یوسف دارد
تا شدم بی خبر از ذوق تماشای کسی

خاک دریا شده از موجه آغوش امید
تا کجا جلوه کند قامت رعنای کسی

من که از تلخی دشنام شوم شادی مرگ
چه توقع کنم از لعل شکرخای کسی؟

جای رحم است بر آن قطره شبنم صائب
که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۳

نه چنان دانه دل سوخت ز سودای کسی
که شود سبز ز آب رخ زیبای کسی

آب ازان در قدم سرو به خاک افتاده است
که ندارد خبر از قامت رعنای کسی

خانه زادست سیه مستی صاحب نظران
چون قدح چشم ندارند به صهبای کسی

من گرفتم نکنم راز نهان را اظهار
چه کنم آه به غمازی سیمای کسی؟

دعوی جلوه مستانه مکن ای شمشاد
کاین قبایی است که زیباست به بالای کسی

نه چنان شعله کشیده است که خاموش شود
آتش شوق من از دامن صحرای کسی

چه خیال است که از سینه دگر یاد کند
دل هر کس رود از جا به تماشای کسی

نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
که مرا جمع کند زلف دلارای کسی

سر به سر فاختگان حلقه بیرون درند
سرکش افتاده ز بس سرو دلارای کسی

سرمه در دیده انجم کشد از بیتابی
مشت خاکسترم از آتش سودای کسی

هر نفس می زنم آتش به جهان از غیرت
که مبادا شکند خار تو در پای کسی

از غم روی زمین تنگ نگردد صائب
گرچه در سینه عاشق نبود جای کسی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۴

چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟
گذرد قافله عمر و تو غافل باشی

در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخی که درین گل باشی

کعبه در گام نخستین کند استقبالت
از سر صدق اگر همسفر دل باشی

چشم بگشای که خاک تو همان خواهد بود
همچو دیوار به هر سوی که مایل باشی

عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی

گر در آرایش ظاهر دگران می کوشند
تو در آن کوش که فرخنده شمایل باشی

دل دریا صدف گوهر شهوار بود
تو تهی مغز طلبکار به ساحل باشی

گر چه خون تو به شمشیر تغافل ریزد
شرط عشق است که شرمنده قاتل باشی

کشتی تن بشکن، چند درین قلزم خون
تخته مشق صد اندیشه باطل باشی؟

در خزان مانع سوداست اگر بی برگی
در بهاران چه ضرورست که عاقل باشی؟

حاصل هر دو جهان صرف اگر باید کرد
سعی کن سعی که شایسته یک دل باشی

غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
چند در فکر زمین و غم حاصل باشی؟

دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
بار از خویش بینداز که منزل باشی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۵

سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی
دل چراغی است که روشن شود از خاموشی

بیشتر فتنه عالم ز سخن می زاید
مادر فتنه سترون شود از خاموشی

مهر زن بر لب گفتار که در بزم جهان
شمع آسوده ز کشتن شود از خاموشی

دل که در رهگذر باد حوادث شمعی است
چون چراغ ته دامن شود از خاموشی

بلبل از زمزمه خویش به بند افتاده است
از قفس مرغ به گلشن شود از خاموشی

هیچ طفلی نشنیدیم درین عبرتگاه
که لبش زخمی سوزن شود از خاموشی

دل ز روشنگر حیرت ید بیضا گردد
سینه ها وادی ایمن شود از خاموشی

گر توانی سپر از مهر خموشی انداخت
مو بر اندام تو جوشن شود از خاموشی

دل آزاد تو آن روز شود بی زنگار
که زبان سبز چو سوسن شود از خاموشی

خاک اگر در دهن رخنه گفتار زند
آدمی قلعه آهن شود از خاموشی

نیست جز مهر خموشی به جهان جام جمی
راز عالم به تو روشن شود از خاموشی

گر زبان را ز سخن پاک توانی کردن
خوشه ات صاحب خرمن شود از خاموشی

رشته عمر که بر سستی خود می لرزد
ایمن از بیم گسستن شود از خاموشی

کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود
که جهانی همه یک تن شود از خاموشی

از ره حرف بود رنجش مردم صائب
کس ندیدیم که دشمن شود از خاموشی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۶

سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی
دو سه جامی بکش از شرم برآ ای ساقی

از می و نقل به یک بوسه قناعت کردیم
رحم کن بر جگر تشنه ما ای ساقی

چند چون شمع ز فانوس حصاری باشی؟
بی تکلف بگشا بند قبا ای ساقی

پنبه را وقت سحر از سر مینا بردار
تا برآید می خورشیدلقا ای ساقی

بوسه دادی به لب جام و به دستم دادی
عمر باد و مزه عمر ترا ای ساقی!

شده ام برگ خزان دیده ای از رنج خمار
در قدح ریز می لعل قبا ای ساقی

دهنم از لب شیرین تو شد تنگ شکر
چون بگویم به دو لب شکر ترا ای ساقی؟

شعله بی روغن اگر زنده تواند بودن
طبع بی می نکند نشو و نما ای ساقی

زحمت رنگ حنا بر ید بیضا مپسند
می کند پرتو می کار حنا ای ساقی

خضر اگر بوی ز کیفیت ساغر ببرد
آب حیوان بدهد روی نما ای ساقی

قطره ای گر بچکد از می خونگرم به خاک
روید از شوره زمین مهرگیا ای ساقی

صائب تشنه جگر را که کمین بنده توست
از نظر چند برانی به جفا ای ساقی؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۷

قطره را بحر نماید سفر یکرنگی
ذره خورشید شود از اثر یکرنگی

از میان گل و خاشاک دویی برخیزد
چمن افروز شود چون شرر یکرنگی

چون دو آیینه صافند که حیران همند
هر دو عالم ز فروغ گهر یکرنگی

جبهه صاف من و داغ دورنگی هیهات
خبر از رنگ ندارم به سر یکرنگی

پخته از حوصله شاخ برون می آید
رگ خامی نبود در ثمر یکرنگی

بحر هر روز به صد رنگ اگر جلوه کند
حد موج است ببندد کمر یکرنگی

چشم یکرنگی ازین چرخ دغا بازمدار
نیست در نه صدف او گهر یکرنگی

صائب از هم نکند تفرقه لطف و عتاب
گل و خارست یکی در نظر یکرنگی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۸

می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی
نشائه خون جگر باد به ما ارزانی

ما تهیدستی خود را به دو عالم ندهیم
نقد وصل تو به این مشت گدا ارزانی

دست ما کم شود از چاک گریبان خالی
دست اغیار به آن بند قبا ارزانی

همت ما نکشد منت یاری ز کسی
بوی پیراهن یوسف به صبا ارزانی

گر نمی شد ادبم بند زبان، می گفتم
بوسه بر دست تو دادن به حنا ارزانی

در چمن خانه گرفتن گل فارغبالی است
چار دیوار قفس باد به ما ارزانی

صائب آن گل نکند گوش اگر بر سخنت
گلشن حسن مبادش به صفا ارزانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۲۹

دل نبندند عزیزان جهان در وطنی
که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی

صبح پیری شد و از خواب نگشتی بیدار
بر تو شد جامه احرام ز غفلت کفنی

می شود سنگ نشان کعبه مقصودش را
گر به اخلاص کند خدمت بت برهمنی

راز من از لب خامش به زبانها افتاد
گر چه از خامه بی شق نتراود سخنی

مزه میوه فردوس نمی داند چیست
هر که دندان نرسانده است به سیب ذقنی

در سپند من سودازده آتش مزنید
که پریشان شود از ناله من انجمنی

نیست از وصل به جز خون جگر قسمت من
بر سر خوان سلیمان چه کند بی دهنی؟

کرد یک تنگ شکر روی زمین را صائب
که شنیده است چنین طوطی شکرشکنی؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۳۰

چه شود گر به پیامی دل من شاد کنی؟
پیش ازان روز که بسیار مرا یاد کنی

می کند یک سخن تلخ مرا شادی مرگ
گر نخواهی به شکرخنده دلم شاد کنی

رتبه عشق خداداد ز خوبی کم نیست
ناز تا چند به این حسن خداداد کنی؟

زیر دامان گل از داغ غریبی سوزد
بلبلی را که تو از دام خود آزاد کنی

دل آباد مرا زیر و زبر گر سازی
به ازان است که صد بتکده آباد کنی

باطن عشق بود تیغ دودم ای خسرو
مصلحت نیست که خم در خم فرهاد کنی

حسن را شکوه عشاق کند ظالمتر
صائب از دوست مبادا گله بنیاد کنی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۶۸۳۱

تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی؟
دست تا چند درین خانه زنبور کنی؟

خلوت خاص تو در خانه دل خواهد بود
خانه گل چه ضرورست که معمور کنی؟

چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟
آنقدر خواب نگه دار که در گور کنی

شب پی خواب تو بس نیست که از بی خبری
روز نورانی خود را شب دیجور کنی؟

خردی را که نجات تو ازو خواهد بود
تا به کی غرقه به خون از می انگور کنی؟

رستم از سیلی تقدیر به خاک افتاده است
تا به کی تکیه به سرپنجه پرزور کنی؟

اگر از خوان قناعت نظری آب دهی
خاک عالم همه در کاسه فغفور کنی

نقد حال تو شود بی غمی عالم قدس
چون غم رفته و آینده ز دل دور کنی

خوشه اش روز جزا تاج سلیمان باشد
دانه ای را که نثار قدم مور کنی

سر چه باشد که دریغ از سخن حق دارند؟
اقتدا به که درین کار به منصور کنی

صائب از دردسر هر دو جهان باز رهی
سر اگر در سر عطار نشابور کنی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 672 از 718:  « پیشین  1  ...  671  672  673  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA