شماره ۳۱ اسیر ساخت به یک خنده نهان ما راگشاده رویی گل کرد باغبان ما راوصال او به نسیم ملامت ارزان استتفاوتی نکند حرف باغبان ما را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۲ در زیر بار مهره گل نیست دست ماز اشک تاک سبحه کند می پرست مانه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایمخوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۳ غافل مشو ز رتبه شوق بلند مااز ساق عرش (حلقه) رباید کمند مابی طاقتان شوق، هلاک بهانه انداز ماهتاب سوخته گردد سپند ما☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۴ قانع به جرعه نیست لب میگسار مامیخانه را به آب رساند خمار ماای جلوه نسیم ترحم چه کوتهی استدر غنچه زنگ بست گل اعتبار مااز نخل موم صد گل رنگین شکفت و ریختیک برگ سبز سر نزد از شاخسار ماامشب که آمده است به کف سیب آن ذقنخالی است جای شیشه می در کنار ما
شماره ۳۵ تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟ای محتسب به توبه قسم می دهم تراکاین موسم بهار مخور بر دماغ ماحسرت به نور ذره و عمر شرر کشدیارب کسی مباد به روز چراغ ما☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۶ (مردانه ازین خرقه سالوس برون آزن نیستی، از پرده ناموس برون آپر در پر هم بافته پروانه و بلبلای شمع گل اندام ز فانوس برون آ☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۷ از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟بربند به نرمی دهن هرزه درایاناز پنبه توان کرد زبان بند جرس را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۳۸ بلبل به ثنای تو گشوده است زبان راگل غنچه به پابوس تو کرده است دهان رادر بندگی قامت موزون تو بسته استهر فاخته از طوق کمر سرو روان راهر شاخ گل آماده به نظاره رویتاز غنچه و شبنم دل و چشم نگران را
شماره ۳۹ هر نگه صد کاسه خون می خوردتا به مژگان می رساند خویش راهر سر خاری که گل کرد از زمیندر رگ من می دواند نیش را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۰ چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟خار مانع نشود قافله ریگ روان رانکنند اهل دل از کجروی چرخ شکایتکجی تیر بود باعث آرام نشان رانغمه در زاهد پوسیده سرایت ننمایداین نسیمی است که از جای کند سرو جوان را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۱ لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلبگنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلبنیست نعمت را درین دریای بی پایان حسابچون صدف از عالم بالا همین دندان طلبمی کند کار نمک درمی، تکلف در سلوکخانه را پاک از تکلف کن دگر مهمان طلب☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۲ چنان ز ساده دلی ها رمیده ام ز کتابکه بوی خون به مشامم رسید ز سرخی باب!تمام شب به خیال تو عشق می بازمز سادگی به کتان صاف می کنم مهتاب
شماره ۴۳ گر ز روی خود براندازی نقابپشت بر دیوار ماند آفتابای رسانده کاوش مژگان توخانه چشم اسیران را به آب☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۴ گل رخسار او در عالم آبزند ترخنده بر یاقوت سیرابنبرد تلخی بادام را قندنشد کم زهر چشمش از شکرخواب☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۵ (ای لعل تو جان بخش ترا ز عیسی مشربچشم تو فریبنده تر از لولی مشربدر خار و گل دهر به یک چشم نظر کنسرچشمه خورشید شو از معنی مشربچون ابر شب جمعه گران است به خاطراز خشک مزاجان ریا دعوی مشرب)☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۶ حاجت از خاک مراد در میخانه طلبدم همت ز لب خامش پیمانه طلبمشرق گوهر جودست کف ابر بهارهر چه خواهد دلت از گریه مستانه طلب
شماره ۴۷ هر که از بی طاقتی نالید تمکینش سزاستهر که از فتراک سرپیچید بالینش سزاستاز پریشان اختلاطی رنگ بر رویت نماندهر که با گلچین مدارا می کند اینش سزاست☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۸ سجده گاه بوسه من نقش پای او بس استدست پیچ حسرتم زلف رسای او بس استاز لب شیرین چه می خواهند خون کوهکن؟زخم دندان تأسف خونبهای او بس است☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۴۹ شیوه ما گرد جانان بی خبر گردیدن استگرد دل گردیدن ما گرد سر گردیدن استدر محرم تا چه خونها در دل مردم کندمحنت آبادی که عیدش دربدر گردیدن است☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۰ خاکساری مشرب و افتادگی دین من استبالش خارای من از خواب سنگین من است
شماره ۵۱ چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟نظر به پرتو خورشید نیست رنگ ترادم از ثبات قدم می زند ز ساده دلیز دور دیده هدف جلوه خدنگ ترا☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۲ خوش آن شبی که کنم مست دیده بانش رابه دست بوسه دهم خاک آستانش راحدیثی از گل رخسار او که می گوید؟که همچو غنچه پر از زر کنم دهانش راگلی که نیست به فرمان او، چو نافرمانبرآورم ز پس سر برون زبانش راشهید باده چو خواهید جان نو یابدبه چوب تاک بسوزید استخوانش را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۳ سرشته اند به دیوانگی سرشت مرانمی توان به قلم داد خوب و زشت مرامرا به ریزش ابر بهار حاجت نیسترگ بریده تاکی بس است کشت مرا☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۴ ز ناز بوسه لب دلستان نداد مرابه لب رسید مرا جان و جان نداد مرابه صبر گفتم ازان لب، دهن شود شیرینخط از کمین بدر آمد امان نداد مرا
شماره ۵۵ نمی کشد دل غمگین به صبحگاه مراکه دل ز چهره خندان شود سیاه مراز هرزه خندی گل پاکشیدم از گلزاردر گشاده نهد چوب پیش راه مرا☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۶ سلاح جوهر ذاتی است شیرمردان راچه حاجت است به شمشیر تیزدستان را؟ز خون هر دو جهان دست عشق مستغنی استچه احتیاج نگارست دست مرجان را؟بر آن گروه حلال است دعوی همتکه چین جبهه شمارند مد احسان را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۷ ز جلوه تو حیاتی است خاکساران راکه خون مرده شمارند آب حیوان راچو برق بگذر ازین خاکدان که در یک دمسفال تشنه کند آه گرم، ریحان را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۵۸ بهار مایه غفلت بود گرانان راشکوفه پنبه گوش است باغبانان راچراغ گل به نسیم بهانه ای بندستمبر به سیر چمن آستین فشانان را
شماره ۵۹ به دست شانه مده زلف عنبرین بو رابه خود دراز مگردان زبان بدگو رابه روی او سخنان درشت خط مزنیدشکسته دل مپسندید رنگ آن رو راگرفته اوج به نوعی کساد بازاریکه آفتاب زند بر زمین ترازو را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۰ چه نسبت است به روی تو روی آینه را؟که خشک کرد فروغ تو جوی آینه رابه یاد روی تو با گل خوشم که طوطی مستبه یک نظر نگرد پشت و روی آینه را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۱ چو آفتاب بکش جام صبحگاهی رابه خاکیان بچشان رحمت الهی رانماز اگر نکنی اختیار آن با توستمباد فوت کنی آه صبحگاهی را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۲ گذشت عمر و نگردید پخته طینت مابه آفتاب قیامت فتاد نوبت ماصدای آب روان خواب را گران سازدز خوش عنانی عمرست خواب غفلت مامقام نشو و نما نیست این نشیمن پستمگر به ریشه کند زور، نخل همت ماکباب پرتو منت نمی توان گردیدبس است دیده بیدار، شمع خلوت ما
شماره ۶۳ باقی به حق، ز خویش فنا می کند ترااز عشق غافلی که چها می کند ترااین گردنی که همچو هدف برکشیده ایآماجگاه تیر قضا می کند ترابگذر ز فکر پوچ تعین که این خیالاز بحر چون حباب جدا می کند ترا☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۴ کو باده تا به سنگ زنم جام عقل را؟از خط جام، حلقه کنم نام عقل راعمری که در ملال رود در حساب نیستچون بشمرم ز عمر خود ایام عقل را؟تفسیده تر ز ریگ روان است مغز ماضایع مساز روغن بادام عقل را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۵ از رحم بر زمین نزد آسمان مرادارد بپا برای نشان این کمان مراچون سرو و بید سایه من دام عشرت استهر چند میوه نیست درین بوستان مرااز وصل گل مرا چه تمتع، که شرم عشقدارد چو بیضه در بغل آشیان مرا☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۶ کو عشق تا به هم شکند هستی مرا؟ظاهر کند به عالمیان پستی مراتا آتش از دلم نکشد شعله چون چنارباور نمی کنند تهیدستی مرا
شماره ۶۷ عیدست مرگ دست به هستی فشانده راپروای باد نیست چراغ نشانده رادل را ز اختلا گرانان سبک برآردریاب زود این ته دیوار مانده را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۸ مجنون کند فریب نگاهت غزاله رابوی خوش تو تازه کند داغ لاله راصد زخم ناف سوز خورد آهوی ختابر هم زنی چو طره مشکین کلاله را☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۶۹ غم روزی نخورد هر که دلش آزاده استروزی اهل تو کل همه جا آماده استجان روشن ندهد تن به کدورت، چه کندتیرگی لازمه آب حیات افتاده است☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆ شماره ۷۰ آن که صد شیوه به آن چشم سخنگو داده استچه اداها که به آن گوشه ابرو داده استآفتابی است دگر چهره رنگت امروزسفر آینه ای باز مگر رو داده است؟