انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 700 از 718:  « پیشین  1  ...  699  700  701  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
شماره ۳۱



اسیر ساخت به یک خنده نهان ما را
گشاده رویی گل کرد باغبان ما را

وصال او به نسیم ملامت ارزان است
تفاوتی نکند حرف باغبان ما را





☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆




شماره ۳۲


در زیر بار مهره گل نیست دست ما
ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما

نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم
خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟


☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆

شماره ۳۳


غافل مشو ز رتبه شوق بلند ما
از ساق عرش (حلقه) رباید کمند ما

بی طاقتان شوق، هلاک بهانه اند
از ماهتاب سوخته گردد سپند ما



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۳۴


قانع به جرعه نیست لب میگسار ما
میخانه را به آب رساند خمار ما

ای جلوه نسیم ترحم چه کوتهی است
در غنچه زنگ بست گل اعتبار ما

از نخل موم صد گل رنگین شکفت و ریخت
یک برگ سبز سر نزد از شاخسار ما

امشب که آمده است به کف سیب آن ذقن
خالی است جای شیشه می در کنار ما
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۳۵


تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟
پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟

ای محتسب به توبه قسم می دهم ترا
کاین موسم بهار مخور بر دماغ ما

حسرت به نور ذره و عمر شرر کشد
یارب کسی مباد به روز چراغ ما


☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۳۶


(مردانه ازین خرقه سالوس برون آ
زن نیستی، از پرده ناموس برون آ

پر در پر هم بافته پروانه و بلبل
ای شمع گل اندام ز فانوس برون آ


☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆

شماره ۳۷


از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟
از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟

بربند به نرمی دهن هرزه درایان
از پنبه توان کرد زبان بند جرس را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۳۸


بلبل به ثنای تو گشوده است زبان را
گل غنچه به پابوس تو کرده است دهان را

در بندگی قامت موزون تو بسته است
هر فاخته از طوق کمر سرو روان را

هر شاخ گل آماده به نظاره رویت
از غنچه و شبنم دل و چشم نگران را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۳۹


هر نگه صد کاسه خون می خورد
تا به مژگان می رساند خویش را

هر سر خاری که گل کرد از زمین
در رگ من می دواند نیش را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۴۰


چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟
خار مانع نشود قافله ریگ روان را

نکنند اهل دل از کجروی چرخ شکایت
کجی تیر بود باعث آرام نشان را

نغمه در زاهد پوسیده سرایت ننماید
این نسیمی است که از جای کند سرو جوان را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆




شماره ۴۱


لعل از کان بدخشان، گوهر از عمان طلب
گنج از ویران، حضور دل ز درویشان طلب

نیست نعمت را درین دریای بی پایان حساب
چون صدف از عالم بالا همین دندان طلب

می کند کار نمک درمی، تکلف در سلوک
خانه را پاک از تکلف کن دگر مهمان طلب




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۴۲


چنان ز ساده دلی ها رمیده ام ز کتاب
که بوی خون به مشامم رسید ز سرخی باب!

تمام شب به خیال تو عشق می بازم
ز سادگی به کتان صاف می کنم مهتاب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۴۳


گر ز روی خود براندازی نقاب
پشت بر دیوار ماند آفتاب

ای رسانده کاوش مژگان تو
خانه چشم اسیران را به آب






☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆





شماره ۴۴


گل رخسار او در عالم آب
زند ترخنده بر یاقوت سیراب

نبرد تلخی بادام را قند
نشد کم زهر چشمش از شکرخواب







☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆





شماره ۴۵


(ای لعل تو جان بخش ترا ز عیسی مشرب
چشم تو فریبنده تر از لولی مشرب

در خار و گل دهر به یک چشم نظر کن
سرچشمه خورشید شو از معنی مشرب

چون ابر شب جمعه گران است به خاطر
از خشک مزاجان ریا دعوی مشرب)



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۴۶


حاجت از خاک مراد در میخانه طلب
دم همت ز لب خامش پیمانه طلب

مشرق گوهر جودست کف ابر بهار
هر چه خواهد دلت از گریه مستانه طلب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۴۷



هر که از بی طاقتی نالید تمکینش سزاست
هر که از فتراک سرپیچید بالینش سزاست

از پریشان اختلاطی رنگ بر رویت نماند
هر که با گلچین مدارا می کند اینش سزاست

☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆
شماره ۴۸



سجده گاه بوسه من نقش پای او بس است
دست پیچ حسرتم زلف رسای او بس است

از لب شیرین چه می خواهند خون کوهکن؟
زخم دندان تأسف خونبهای او بس است



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۴۹


شیوه ما گرد جانان بی خبر گردیدن است
گرد دل گردیدن ما گرد سر گردیدن است

در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش دربدر گردیدن است




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۵۰


خاکساری مشرب و افتادگی دین من است
بالش خارای من از خواب سنگین من است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۵۱


چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟
نظر به پرتو خورشید نیست رنگ ترا

دم از ثبات قدم می زند ز ساده دلی
ز دور دیده هدف جلوه خدنگ ترا



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۵۲


خوش آن شبی که کنم مست دیده بانش را
به دست بوسه دهم خاک آستانش را

حدیثی از گل رخسار او که می گوید؟
که همچو غنچه پر از زر کنم دهانش را

گلی که نیست به فرمان او، چو نافرمان
برآورم ز پس سر برون زبانش را

شهید باده چو خواهید جان نو یابد
به چوب تاک بسوزید استخوانش را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆




شماره ۵۳


سرشته اند به دیوانگی سرشت مرا
نمی توان به قلم داد خوب و زشت مرا

مرا به ریزش ابر بهار حاجت نیست
رگ بریده تاکی بس است کشت مرا




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۵۴


ز ناز بوسه لب دلستان نداد مرا
به لب رسید مرا جان و جان نداد مرا

به صبر گفتم ازان لب، دهن شود شیرین
خط از کمین بدر آمد امان نداد مرا
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۵۵


نمی کشد دل غمگین به صبحگاه مرا
که دل ز چهره خندان شود سیاه مرا

ز هرزه خندی گل پاکشیدم از گلزار
در گشاده نهد چوب پیش راه مرا






☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆





شماره ۵۶


سلاح جوهر ذاتی است شیرمردان را
چه حاجت است به شمشیر تیزدستان را؟

ز خون هر دو جهان دست عشق مستغنی است
چه احتیاج نگارست دست مرجان را؟

بر آن گروه حلال است دعوی همت
که چین جبهه شمارند مد احسان را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۵۷


ز جلوه تو حیاتی است خاکساران را
که خون مرده شمارند آب حیوان را

چو برق بگذر ازین خاکدان که در یک دم
سفال تشنه کند آه گرم، ریحان را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۵۸


بهار مایه غفلت بود گرانان را
شکوفه پنبه گوش است باغبانان را

چراغ گل به نسیم بهانه ای بندست
مبر به سیر چمن آستین فشانان را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۵۹


به دست شانه مده زلف عنبرین بو را
به خود دراز مگردان زبان بدگو را

به روی او سخنان درشت خط مزنید
شکسته دل مپسندید رنگ آن رو را

گرفته اوج به نوعی کساد بازاری
که آفتاب زند بر زمین ترازو را




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۶۰


چه نسبت است به روی تو روی آینه را؟
که خشک کرد فروغ تو جوی آینه را

به یاد روی تو با گل خوشم که طوطی مست
به یک نظر نگرد پشت و روی آینه را




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۶۱



چو آفتاب بکش جام صبحگاهی را
به خاکیان بچشان رحمت الهی را

نماز اگر نکنی اختیار آن با توست
مباد فوت کنی آه صبحگاهی را



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆

شماره ۶۲


گذشت عمر و نگردید پخته طینت ما
به آفتاب قیامت فتاد نوبت ما

صدای آب روان خواب را گران سازد
ز خوش عنانی عمرست خواب غفلت ما

مقام نشو و نما نیست این نشیمن پست
مگر به ریشه کند زور، نخل همت ما

کباب پرتو منت نمی توان گردید
بس است دیده بیدار، شمع خلوت ما
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شماره ۶۳

باقی به حق، ز خویش فنا می کند ترا
از عشق غافلی که چها می کند ترا

این گردنی که همچو هدف برکشیده ای
آماجگاه تیر قضا می کند ترا

بگذر ز فکر پوچ تعین که این خیال
از بحر چون حباب جدا می کند ترا

☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆
شماره ۶۴


کو باده تا به سنگ زنم جام عقل را؟
از خط جام، حلقه کنم نام عقل را

عمری که در ملال رود در حساب نیست
چون بشمرم ز عمر خود ایام عقل را؟

تفسیده تر ز ریگ روان است مغز ما
ضایع مساز روغن بادام عقل را


☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۶۵


از رحم بر زمین نزد آسمان مرا
دارد بپا برای نشان این کمان مرا

چون سرو و بید سایه من دام عشرت است
هر چند میوه نیست درین بوستان مرا

از وصل گل مرا چه تمتع، که شرم عشق
دارد چو بیضه در بغل آشیان مرا




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆
شماره ۶۶


کو عشق تا به هم شکند هستی مرا؟
ظاهر کند به عالمیان پستی مرا

تا آتش از دلم نکشد شعله چون چنار
باور نمی کنند تهیدستی مرا
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
شماره ۶۷


عیدست مرگ دست به هستی فشانده را
پروای باد نیست چراغ نشانده را

دل را ز اختلا گرانان سبک برآر
دریاب زود این ته دیوار مانده را




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۶۸

مجنون کند فریب نگاهت غزاله را
بوی خوش تو تازه کند داغ لاله را

صد زخم ناف سوز خورد آهوی ختا
بر هم زنی چو طره مشکین کلاله را




☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆

شماره ۶۹


غم روزی نخورد هر که دلش آزاده است
روزی اهل تو کل همه جا آماده است

جان روشن ندهد تن به کدورت، چه کند
تیرگی لازمه آب حیات افتاده است



☆·*¨*·.¸¸❤¸¸.·*¨*·☆


شماره ۷۰


آن که صد شیوه به آن چشم سخنگو داده است
چه اداها که به آن گوشه ابرو داده است

آفتابی است دگر چهره رنگت امروز
سفر آینه ای باز مگر رو داده است؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 700 از 718:  « پیشین  1  ...  699  700  701  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA