غزل شماره ۱۱۱ جوش سودا ز سرم عقل گرانبار گرفتاین چنین گل نتوان از سر دستار گرفتچمن آرای مرا حاجت در بستن نیستجوش گل راه تماشایی گلزار گرفت ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۲ دل به منت ز من آن یار جفاکیش گرفتگل به رغبت نتوان از کف درویش گرفتکم خود گیر که انگشت نما می گرددهر که چون ماه درین حلقه کم خویش گرفت ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۳ دلم ز سینه به آن زلف تابدار گریختز چارموجه غم در دهان مار گریختخوشا کسی که ازین سایه های پا به رکاببه زیر سایه آن سرو پایدار گریخت) ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۴ مرا گشایش خاطر ز دامگاه بلاستکمند وحدت من چارموجه دریاستگره ز کار کریمان گشاده گردد زودحباب نیم نفس بار خاطر دریاستگریختیم به خاک از سپهر و غافل ازینکه خاک، تخته مشق محرران قضاست
غزل شماره ۱۱۵ سیاه روی کتاب از ورق شماری ماستشبی که صبح ندارد سیاهکاری ماستز شوق، جسم گران را چنان سبک کردیمکه وقت فکر، ردیف فلک سواری ماست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۶ ترا که پنبه گوش شعور سیماب استنفس کشیدن محشر فسانه خواب استهوای وادی غفلت رطوبتی داردکه پای ریگ روان در شکنجه خواب است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۷ زبان شانه درازست بر سر عالمبه این که خدمت زلف تو حق شمشادستجفای چرخ فلک را هم از تو می دانمکه شوخ چشمی طفلان گناه استادست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۱۸ دل آرمیده بود گفتگو چو هموارستچمن صحیح بود تا نسیم بیمارستز سایه روی زمین را کبود می سازدز ناز بس که نهال قدش گرانبارست
غزل شماره ۱۱۹ ستاره سحر عشق چشم بیدارستغبار لشکر غم ناله شرربارستدلی که نیست در او شور عشق، ناقوس استرگی که نیست در او پیچ تاب، زنارستقدم ز دایره خود برون منه صائبکه حصن عافیت نقطه خط پرگارست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۰ ترا که خط بناگوش ابجد نازستچه وقت توبه حسن کرشمه پردازست؟دو چشم واله قربانیان پس از تسلیمدو شاهدست که انجام به ز آغازست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۱ کلام تلخ جبینان حلاوت آمیزستزمین هند به آن تیرگی شکرخیزستخدا غنی است ز عصیان ما سیه کارانطبیب را چه زیان از شکست پرهیزست؟ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۲ تبسمی که دهد یار ازان دهن جان استمیی که بوسه بر آن لب زد آب حیوان استدمی که بی سخن عاشقی است شمشیرستدلی که آب ز تیغی نخورده پیکان است
غزل شماره ۱۲۳ سخن بلند چو گردد به وحی مقرون استاتاقه سر مصحف کلام موزون استبرات وعده می کهنگی نمی داندکه وعده می گلرنگ دعوی خون است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۴ ز ناله ام در و بام قفس نگارین استز گریه ام چمن روزگار رنگین استخزان نسیم برون رانده ای است از چمنشبهار نسخه آن پنجه نگارین استبه نامه حسرت آغوش خود چه بنویسم؟که این کتاب مناسب به خانه زین استچنان به بستر آسودگی نهم پهلو؟مرا که خواب پریشان به زیر بالین است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۵ هزار گرگ هوس در کمین عصمت توستچه وقت رفتن صحرا و سیر و صحبت توست؟ز خط مگوی برات مسلمی دارمهنوز اول جوش بهار آفت توستزبان تهمت یک شهر را سخن دادنگناه خامشی شعله های غیرت توست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۶ حیرتکده چشم مرا خواب ندیده استافتادگی اشک مرا آب ندیده استکم لاف ز همچشمی اش ای آهوی وحشیاین طرز نگه چشم تو در خواب ندیده است!
غزل شماره ۱۲۷ بر سبزه خط تکیه مکن موج سرابی استهر حلقه پی رفتن حسن تو رکابی استگر آه برآرد ز دل هر دو جهان دوددر پیش سیه مستی او دود کبابی است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۸ اندیشه ز مستی نکند هر که شرابی استکآبادی این طایفه موقوف خرابی استآن را که به انگشت توان عیب شمردندر عالم انصاف ز مردان حسابی است! ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۲۹ ارباب همم را چه غم از بی پر و بالی است؟بال و پر این طایفه از همت عالی استنفرین بود از دست دعا رزق بخیلانتکبیر فنا فاتحه سفره خالی است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۰ جز گوشه میخانه مرا جای دگر نیستچون خم ز خرابات مرا پای سفر نیستبا تلخی هجران بسرآریم که نی راجز بند گران حاصلی از قرب شکر نیستچون آینه آب خضر زنگ نگیرد؟در دور عقیق لب او تشنه جگر نیست
غزل شماره ۱۳۱ جز نام تو بر لوح دلم هیچ رقم نیستدر نامه ما یک سر مو سهو قلم نیستما خود سر طومار شکایت نگشاییمخودگوی، فراموشی احباب ستم نیست؟بر نامه سودازدگان نکته نگیرندداریم جوابی که به دیوانه قلم نیست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۲ ارباب حیا را لب نانی ز جهان نیستروزی ز دل خود خورد آن را که زبان نیستیاری که نگیرد دلش از دوری منزلدر وادی تجرید به جز ریگ روان نیست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۳ در چشم و دل پاک ز دنیا خبری نیستدر عالم حیرت ز تماشا خبری نیستآسوده بود سرو ز بی طاقتی آباین سر به هوا را ز ته پا خبری نیست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۴ هر کس طمع روی دل از مردم خس داشتامید شکرخند گل از چاک قفس داشتهر کس که درین دایره از ناموران شدمانند نگین چشم به دست همه کس داشتبرگشت ز لب جان به تن خسته دگربارتا روی تو آیینه مرا پیش نفس داشت
غزل شماره ۱۳۵ زاهدان را گوشه خلوت بس استعارفان را نشأه وحدت بس استخاکساران بی نیازند از لباسسایه را افتادگی زینت بس است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۶ ای دل بی درد، آزادی بس استاین همه آزار ما دادی بس استسرفرازی میوه آزادگی استسرو خضر راه این وادی بس است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۷ در چشم پاکبازان آن دلنواز پیداستآیینه صاف چون شد آیینه ساز پیداستغیر از خدا که هرگز در فکر او نبودیهر چیز از تو گم شد وقت نماز پیداستهر چند جلوه او بیرون ازین جهان استدر آبهای روشن آن سروناز پیداست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۳۸ سرکشم ز ابر بهاری گذشته استشراب من از خوشگواری گذشته استچرا ابرویت چون هلالی نباشد؟که عمرش به بیمارداری گذشته است
غزل شماره ۱۳۹ غم پوشش برونم را گرفته استخیال نان درونم را گرفته استز فکر جامه و نان چون برآیم؟که بیرون و درونم را گرفته است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۰ ای که گفتی نگاه خیره توپرده شرم از میان برداشت:روی ازان روی می توان گرداند؟چشم ازان چشم می توان برداشت؟ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۱ زهرست بی تبسم شیرین شراب تلخبا بخت شور چند توان خورد آب تلخبی می نیم شکفته، همانا بریده اندهمچون پیاله ناف مرا با شراب تلخ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۲ شنیدم آنقدر از دوستان تلخکه شد شیرینی جان در دهان تلخنباشد چشم او بی زهر چشمیبود بیمار را دایم دهان تلخ
غزل شماره ۱۴۳ زلف مشکین تو سر در دامن محشر نهادخط گستاخ تو لب را بر لب کوثر نهادبرنمی خیزد ز شور حشر، یارب بخت مندر کدامین ساعت سنگین به بالین سر نهاد ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۴ سرو را از جلوه مستانه از جا می بردخنده او تلخکامی را ز صهبا می بردقسمت سوداگر بیت الحزن دست تهی استصرفه سودای یوسف را زلیخا می برد ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۵ عقل را از مغز بیرون داغ سودا می بردجذبه خورشید شبنم را به بالا می بردنوبهار مغفرت از مشرب ما سرخ روستابر رحمت آب از پیمانه ما می برداگر چه باغ جهان از وفای گل خالی استبه تن مباد سری کز هوای گل خالی استاگر به کنج قفس راه باغبان افتدنمی رود به زبانش که جای گل خالی است ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۶ قسم به شمع تجلی که پرتوش ازلی استکه عشق تازه عذاران بهار زنده دلی استعزیزدار دل پاره پاره ما راکه شمع را پر پروانه مصحف بغلی است
غزل شماره ۱۴۷ ترا که برق بلا خوشه چین خرمن نیستخبر ز حال من و تنگدستی من نیستترا رسد به غزال حرم سرافرازیکه در قلمرو چین این بیاض گردن نیست ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۸ خیال طره او در دل خراب گذشتچه موج بود که مستانه بر حباب گذشتکجایی ای نفس عقده سوز باد سحرکه عمر غنچه ما در ته نقاب گذشت ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۴۹ مرا به نیم تبسم خراب کرد و گذشتنگاه گرم عنان را به خواب کرد و گذشتفغان که دولت پا در رکاب خوبی رادو چشم ظالم او صرف خواب کرد و گذشت ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿ غزل شماره ۱۵۰ ترخنده از عرق به می ناب زد رختباز این چه نقش بود که بر آب زد رختیاقوت های راز نهان رنگ باختندزین آتشی که در دل احباب زد رخت